رئیس جمهوری آمریکا می‌تواند سیاست سنتی واشنگتن در قبال اسرائیل را تغییر دهد؟

یک عاشقانه ناآرام

آرون دیوید میلر
دیپلمات پیشین آمریکا

هفته گذشته، یک رسانه اسرائیلی گزارش داد که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل معتقد است ران درمر، دستیار نزدیک او و مذاکره‌کننده ارشدش در موضوع اسرا، نتوانسته تغییر در سیاست آمریکا را پیش‌بینی کند. بنابر این گزارش، درمر بر این باور بوده که ایالات متحده تحت ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، مخالف اسرائیل نخواهد بود اما در عمل چنین است. دفتر نخست‌وزیر این گزارش را «اخبار جعلی» خواند. با این حال، می‌توان حق داد اگر کسی فکر کند این ارزیابی بی‌پایه نیست. پس از چهار ماه سیاست‌گذاری‌هایی به نفع اسرائیل، ماه گذشته نشانه‌هایی از تغییر در مسیر ظاهر شد: رئیس‌جمهوری بدون هماهنگی نزدیک با اسرائیل، به سمت تعامل با دشمنان تل‌آویو(حماس، یمنی‌ها و ایران) حرکت کرد و گام‌هایی برداشت که هیچ‌یک از رؤسای‌جمهوری پیشین آمریکا، جرأت آن را نداشتند. اینکه آیا این استقلال تازه ترامپ از اسرائیل به اعمال فشار جدی یا پایدار بر اسرائیل خواهد انجامید یا نه، هنوز مشخص نیست.
انتظار اینکه هیجان شیرین و زودگذر دوران نخست ترامپ برای اسرائیل در دور دوم تکرار شود، واقع‌بینانه نبود. به‌هرحال، بسیاری از اقدامات ترامپ در دور اول، اقداماتی یک‌طرفه و کم‌هزینه بودند: به‌رسمیت شناختن قدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به آنجا، یا به‌رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان. توافقات ابراهیم مستلزم تلاش بیشتری بودند، اما ترامپ و نتانیاهو آنها را راهی برای اولویت دادن به صلح میان اسرائیل و کشورهای عربی به‌جای پرداختن به مسأله پیچیده‌تر فلسطین، می‌دانستند.
 
تلاطم در راه
در ژوئیه ۲۰۲۴، نتانیاهو سفری اجباری به مار-ئه-لاگو انجام داد تا به نامزد وقت جمهوری‌خواهان ادای احترام کند. تا آن زمان، روشن شده بود که میان آن دو مرد دیگر محبتی باقی نمانده است. برخلاف بسیاری از رؤسای‌جمهوری پیشین آمریکا از جمله رونالد ریگان، بیل کلینتون و بایدن، ترامپ نه احساساتی بود و نه درباره اسرائیل عاطفی. رابطه آنها رابطه‌ای «معامله‌ای» بود: هر دو می‌خواستند از دیگری در راستای اهداف خود استفاده کنند. در واقع، با توجه به مهارت هر دو در فن فریب و معامله‌گری، ممکن است این دو نفر یکدیگر را به‌خوبی شناخته باشند.ترامپ نه‌تنها با راستگراترین کابینه تاریخ اسرائیل مواجه بود، بلکه با نتانیاهویی طرف بود که مایل به پذیرش ریسک بود و برای حفظ ائتلاف افراطی خود، حاضر بود هر بهایی بدهد. نتانیاهو مشتاق بود ترامپ محتاط را برای حمله به سایت‌های هسته‌ای ایران متقاعد کند و دیپلماسی را کنار بگذارد.
با این ‌حال، نتانیاهو به‌سرعت دریافت که با بایدن یا حتی ترامپ دور اول طرف نیست. او انگار فهمیده بود که دیگر نمی‌تواند ترامپ را همان‌گونه که بایدن را دستکاری یا مهار می‌کرد، بدون هزینه کنترل کند.
ترامپ ضد اسرائیل نبود، بلکه طرفدار خودش بود و به‌دنبال پیروزی و نه دردسر از سوی نتانیاهو بود. دوم اینکه، ترامپ کنترل حزب جمهوری‌خواه را در اختیار داشت و این برای نتانیاهو که پیش‌تر سعی کرده بود با همسویی با جمهوری‌خواهان در مخالفت با توافق هسته‌ای اوباما نفوذ کسب کند، فضای مانور اندکی باقی می‌گذاشت. به‌بیان ساده‌تر، نخست‌وزیر اکنون فهمیده بود که دستش خالی‌تر از همیشه است و ترامپ هم این را می‌دانست.
در ابتدا، به نظر می‌رسید که روابط ایالات متحده و اسرائیل در دور دوم ترامپ آرام و مطلوب پیش خواهد رفت. نتانیاهو نخستین بازدیدکننده خارجی از کاخ سفید بود و در دیدار فوریه، 2 رهبر دست‌کم در ظاهرکاملاً هماهنگ به نظر می‌رسیدند. ترامپ، انصارالله را دوباره در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داده بود؛ هر دو درباره لزوم جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای توافق داشتند و ترامپ به‌صراحت درباره بازسازی غزه- شاید حتی بدون فلسطینی‌ها-صحبت کرد. ترامپ در صد روز نخست خود، ارسال بمب‌های دو هزار پوندی به اسرائیل را از سرگرفت و تحریم‌ها علیه شهرک‌نشینان افراطی را برداشت. او از اسرائیل در مجامع بین‌المللی حمایت کرد، بر دادگاه کیفری بین‌المللی تحریم‌هایی اعمال کرد، با امضای فرمانی، تعامل آمریکا با شورای حقوق بشر سازمان ملل و کمک مالی به آژانس امداد و کاریابی برای آوارگان فلسطینی (آنروا) را متوقف کرد. او همچنین فروش سلاح به اسرائیل را افزایش داد و زمانی که اسرائیل نیروهایش را از لبنان خارج نکرد، از آنها حمایت کرد.
 
دومینوی شگفت‌انگیز
با این حال، حتی پیش از سفر منطقه‌ای ترامپ، الگوی جدیدی شکل گرفت که نشان می‌داد دولت ترامپ در حال آزمودن تاکتیک‌هایی است که اسرائیل قطعاً با آنها مخالف خواهد بود. در اوایل مارس، مذاکره‌کننده ترامپ در امور اسرا با عبور از خط قرمزهای دیرینه، به‌طور مستقیم با رهبر خارجی حماس در دوحه دیدار کرد. از آنجا، اوضاع از نگاه اسرائیل وخیم‌تر شد. در آوریل و در دومین سفر نتانیاهو به واشنگتن، ترامپ در کنار نتانیاهو (و با ناراحتی آشکار او) اعلام کرد که ایالات متحده و ایران توافق کرده‌اند مذاکراتی درخصوص مسأله هسته‌ای آغاز کنند. اسرائیلی‌ها همچنین دریافتند که کاخ سفید تعرفه‌ای ۱۷ درصدی بر صادرات اسرائیل اعمال کرده است.
از آنجا به بعد، دومینوی بی‌اطلاعی اسرائیل یکی پس از دیگری فروریخت. در ماه می، ترامپ بدون اطلاع قبلی به اسرائیل اعلام کرد که توافق آتش‌بس با یمن را به‌دست آورده و توافق به دست آمده به این معنا بود که مانعی برای حملات یمن به اسرائیل ایجاد نمی‌کند. روند در تاریکی نگه‌داشتن اسرائیل با مذاکرات پنهانی آمریکا و حماس که منجر به آزادی عیدان الکساندر اسیر
 دو تابعیتی شد ادامه یافت. اسرائیل از این مذاکرات نه از کاخ سفید، بلکه از طریق کانال‌های اطلاعاتی خودش مطلع شد.شگفتی‌های بیشتری در راه بود. برخلاف دور اول، ترامپ اسرائیل را از فهرست مقاصد سفر منطقه‌ای خود حذف کرد و تمرکز را صرفاً بر خلیج فارس گذاشت و تل‌آویو را به ‌حاشیه راند. در همین سفر بود که ترامپ اعلام کرد تحریم‌ها علیه سوریه را لغو کرده است-اقدامی که نتانیاهو از او خواسته بود انجام ندهد- اوضاع زمانی بدتر شد که سفر «جی دی ونس» معاون رئیس‌جمهور به اسرائیل به‌دلیل گسترش عملیات نظامی اسرائیل در غزه لغو شد.
در طول سال‌ها، مطمئناً تنش‌ها و غافلگیری‌هایی در روابط آمریکا و اسرائیل وجود داشته است. اما هیچ دولتی-نه جمهوری‌خواه و نه دموکرات-تا این حد مستقل از اسرائیل در موضوعاتی عمل نکرده که هم از نظر امنیتی برای اسرائیل حیاتی تلقی می‌شوند و هم برای منافع سیاسی نخست‌وزیر اسرائیل اهمیت دارند.
 
«اول آمریکا» یا اسرائیل؛
اولویت کدام است؟
بخشی از این پویایی جدید بی‌تردید به این واقعیت بازمی‌گردد که نتانیاهو در حال پیشبرد سیاست‌هایی است که در بسیاری زمینه‌ها با منافع ایالات متحده در تضاد است. اما عامل اصلی، ترامپ است: کسی که درخت تصمیم‌گیری‌اش تنها یک شاخه دارد: آیا این مسأله به نیازهای من و دیدگاه «اول آمریکا»ی من از جهان خدمت می‌کند یا نه؟
 اسرائیل قطعاً در این معادله وجود دارد، اما در اولویت ذهنی او نیست. به گفته مایک‌ هاکبی، اولین مبلغ مسیحی که سفیر آمریکا در اسرائیل شد و یکی از سرسخت‌ترین حامیان و باورمندان به اسرائیل است: «ایالات متحده لازم نیست همه چیزهایی که قصد انجامش را دارد، به اسرائیل بگوید.»
ترامپ با اقدامات بدون مشورت با اسرائیل و بدون نگرانی از واکنش‌های آنها یا حامیانش-چه در کنگره، چه در جامعه یهودیان و چه در خود اسرائیل- دهه‌ها تفکر سنتی آمریکا درباره اسرائیل را وارونه کرده است.
از زمان بحران سوئز در دوران آیزنهاور، هیچ رئیس‌جمهوری در ایالات متحده تهدید به اعمال فشار جدی و پایدار بر اسرائیل نکرده است. آیا ترامپ نخستین فرد در چند دهه گذشته خواهد بود که چنین می‌کند؟ آیا او از اهرم‌هایی علیه اسرائیل استفاده خواهد کرد که بایدن جرأت استفاده از آنها را نداشت؟
آنچه در بیش از چهار ماه نخست شاهد بودیم، فشار واقعی نبود، بلکه پیروی ترامپ از سیاست‌هایی بود که او آنها را در راستای منافع آمریکا می‌بیند. تاکنون، او چیز چندانی را از اسرائیل نگرفته و به‌جز هشدار به نتانیاهو برای اقدام علیه ایران، اجازه داده است که او تاکتیک‌ها و راهبرد را در غزه تعیین کند. ترامپ هیچ دلبستگی عاطفی واقعی به رنج فلسطینی‌ها یا ایجاد کشور فلسطین به‌عنوان یک هدف ذاتی ندارد. رفتار دولت او در مذاکرات اسرائیل و حماس به‌وضوح در راستای مواضع نتانیاهو بوده و به احتمال زیاد، ترامپ به این نتیجه رسیده که شانس رسیدن به پایانی رضایت‌بخش در آنجا بسیار اندک است.به آنچه ترامپ در کرانه باختری ممکن ساخته نگاه کنید: پیشبرد سیاست‌هایی که در عمل چیزی جز الحاق رسمی نیستند. 22 شهرک جدید تصویب شده‌اند و حتی یک کلمه اعتراض از سوی دولت آمریکا شنیده نشده است. این مسائل تنها زمانی برای ترامپ اهمیت پیدا خواهند کرد که به‌نوعی برای او مایه شرمندگی شخصی شوند، یا نتانیاهو به‌طور عمدی با او تقابل کند، یا این مسائل در روند چیزی که ترامپ واقعاً به آن اهمیت می‌دهد، اخلال ایجاد کنند.
اما چنین وضعیتی چگونه خواهد بود؟ ترامپ معامله‌گری کوتاه‌بین است که به‌دنبال پیروزی‌های سریع است؛ او خواهان نوبل صلح برای پایان دادن به درگیری میان روسیه و اوکراین و نه پایان جنگ است، در مورد غزه، می‌خواهد جنگ پایان یابد اما تاکنون علاقه‌ای به هرگونه ابتکار گسترده‌تر نشان نداده است.
این ترامپ است: غیرقابل‌پیش‌بینی و در مقطعی ممکن است تصمیم بگیرد دست‌کم برای پایان جنگ در غزه فشار بیاورد. نتانیاهو حق دارد از این نگران باشد که ترامپ غیرقابل ‌پیش‌بینی ممکن است چه رفتاری نشان دهد؛ اگر نتانیاهو در مسیر رسیدن رئیس‌جمهوری به چیزی که برایش ارزشمند و مطابق منافع آمریکا می‌داند، مانع ایجاد کند.
منبع:Foreign Policy

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و پنجاه و هشت
 - شماره هشت هزار و هفتصد و پنجاه و هشت - ۱۸ خرداد ۱۴۰۴