دکتر رضا ماحوزی، استاد فلسفه از آینده دانشگاه در ایران می گوید
هوش مصنوعی همکار انسان یا رقیب پنهان؟
انعطاف باید اصل اول دانشگاه باشد
در عصری که هوش مصنوعی مرزهای دانش را جابهجا میکند، دانشگاهها در تقلایی سخت میان هویت سنتی وآیندهای ناشناخته گرفتار شدهاند به طوری که برای بسیاری سؤال پیش آمده که آینده آموزش عالی زیر سایه فناوریهای هوشمند چه میشود؟ آیا دانشگاه میتواند همپای تحولات دیجیتال، استقلال و اصالت خود را حفظ کند؟ یا این موج خروشان تکنولوژی، هویت چندقرن آموزش عالی را به چالش میکشاند؟ برای بررسی «آینده دانشگاه در ایران» با دکتر رضا ماحوزی، استاد فلسفه و عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم به گفتوگو نشستیم. او که در زمینه «فلسفه آموزش» و «فلسفه دانشگاه» تحقیقات مبسوطی دارد و در این زمینه کتاب «دانشگاه؛ تأملات نظری و تجربه ایرانی» را تدوین کرده، معتقد است هوش مصنوعی نه یک تهدید، بلکه فرصتی طلایی برای بازتعریف دانشگاه ایرانی است؛ دانشگاهی که باید میان انعطاف برای نوآوری و پاسداری از تنوع فرهنگی، راهی نو بگشاید. او در این گفتوگو، تصویری روشن از آیندهای ترسیم میکند که در آن دانشگاه ایرانی باید به بالندهترین نسخه خود بدیل شود تا در گرداب فناوری، استقلال و هویت خود را گم نکند.
مهدیه سادات نقیبی
خبرنگار
جناب دکتر ماحوزی، با گسترش هوشمصنوعی «آینده دانشگاه در ایران» را چگونه ارزیابی میکنید؟
هوشمصنوعی برای دانشگاهها و نظام آموزش عالی پدیدهای تازه و غریبه نیست. در جهان امروز، شرکتهای مختلف و مراکز تحقیقاتی همزمان با دانشگاهها در حال تولید دانش و فناوری هستند و عمده پیشرفتهای هوشمصنوعی نتیجه تلاشهای مشترک این مجموعههاست. اما دانشگاه نیز میدان را خالی نکرده و همچنان نقش کلیدی در تربیت نیروی انسانی متخصص و پیشبرد پژوهشهای بنیادی دارد. در دانشگاههای جهان، استادان و دانشجویان در حوزه هوشمصنوعی آموزش میبینند و پژوهش میکنند. به همین دلیل آینده دانشگاه و هوشمصنوعی در ایران بسیار امیدوارکننده است. هوشمصنوعی نه فقط یک فناوری کمکی برای آموزش، بلکه ابزاری برای ارتقای کیفیت آموزش و پژوهش است. این فناوری میتواند به حل مشکلات موجود کمک کند، به استادان و دانشجویان ابزارهای جدیدی برای یادگیری و پژوهش بدهد و زمینه آشنایی با موضوعات جدید، روشهای نوین تدریس و تعامل بهتر بین دانشجو و استاد را فراهم کند.
هوشمصنوعی، نقش دانشگاه در تربیت نیروی انسانی را کماثر خواهد کرد یا اینکه دانشگاه قادر است متناسب با تحولات روز، نقش خود را بازتعریف کند؟
هوشمصنوعی فناوری همواره در حال توسعه است و در واقع توسعه ظرفیتهای ذهنی و زیستی انسان را هدف قرار داده است. انسان هوشمصنوعی را ساخته تا بهتر و دقیقتر فکر کند، یاد بگیرد و عمل نماید. بنابراین هوشمصنوعی رقیب یا جانشین انسان نیست، بلکه کمککار او است. با ورود هوشمصنوعی، شیوههای جدیدی برای تربیت نیروی انسانی در دانشگاهها شکل میگیرد و این موضوع دانشگاهها را وادار به بازتعریف روشها و ساختارهای آموزشی خود میکند. در برخی دانشگاهها، کارگاههای صنعتی هوشمند با بهرهگیری از فناوریهای هوشمصنوعی برگزار میشود و دانشجویان با این فناوریها آشنا و برای بازار کار آماده میشوند. بنابراین هوشمصنوعی نه تنها نقش دانشگاه را کماثر نمیکند بلکه آن را ارتقا میبخشد و حوزههای نوینی را برای آموزش و پژوهش میگشاید.
ایده «فلسفه آموزش ایرانی» که شما مطرح کردهاید، چطور میتواند دانشگاههای ما را از چالشهای هویتی و ساختاری گذر دهد؟
به جای «بحران هویت» باید از «تنوع هویتی» دانشگاههای امروز بگوییم. تکنولوژی، خصوصاً اینترنت، شبکههای اجتماعی و هوشمصنوعی باعث شده هویتهای جدید و متنوعی شکل گیرد که این پدیده در سطح جهانی مشهود است. فناوری به خردهفرهنگها، صدا بخشیده و زمینه تولد جریانهای فرهنگی و فکری نوین را فراهم کرده است. بنابراین فلسفه آموزش ایرانی باید این تنوع هویتی را به رسمیت بشناسد و به آن پاسخ دهد. این فلسفه باید توان تبیین جامع و فراگیر این تنوع را داشته باشد تا نسبت میان آموزشعمومی و آموزشعالی با این تنوع تعیین شود. همچنین «فلسفه آموزش ایرانی» باید پیوند میان سطوح مختلف آموزشی مثل مهدکودک، ابتدایی، متوسطه و دانشگاه را منسجم کند تا فرهنگ پایدار و هماهنگ شکل گیرد. دانشگاهها نیز علاوه بر مسائل محلی، باید به فرهنگ ملی و بینالمللی توجه کنند و نقش مهمی در پیوند جامعه محلی با جهان بزرگتر داشته باشند.
«مسؤلیت اجتماعی دانشگاه» چیست؟ همین که به نیازهای کوتاهمدت بازار و دولت پاسخ دهد، کافی است؟
مسئولیت اجتماعی دانشگاه یک نوع حکمرانی در نظام دانشگاهی است که هدف آن ایجاد پیوند هوشمند و جامع میان آموزش، پژوهش، مهارتآموزی و هویت دانشگاهی با مسائل و چالشهای محلی و ملی است. این مفهوم نباید به معنای انجام فعالیتهای اضافی یا خیریهای تعبیر شود، بلکه دانشگاه بخشی از نظام حکمرانی کلان کشور است که اهداف مشخص و راهبردی دارد. دانشگاه باید استقلال و آزادی داشته باشد تا نسبت خود با جامعه و سازمانهای بیرونی را تعریف کند و این نسبت توسط گفتمانهای اجتماعی و اسناد بالادستی حمایت شود. در این صورت هویت دانشگاهی که شخصیت دانشگاه و اعضای آن را شکل میدهد، تقویت میشود و دانشگاه میتواند ارتباط مؤثر و متعادل با جامعه برقرار کند.
آیا میتوان میان نقش انتقادی دانشگاه و الزامات بازارمحور آن تعادل برقرار کرد؟
«منطق دانشگاه» باید با «منطق بازار» متفاوت باشد. دانشگاه، فضایی برای تحقیق، نقد، آموزش و تفکر عمیق است، در حالی که بازار بر سود و تجارت تمرکز دارد. البته دانشگاه میتواند از بازار حمایت کند، اما نباید استقلال خود را از دست بدهد و به بازاری صرف بدل شود. دانشگاه باید مسیرهای معقول پیشرو را تعیین و برخی رویههای بازار را نقد کند. دانشگاه میتواند در افقی بزرگتر نقشآفرینی کرده و نسبت به سیاستها و مناسبات میان بازار، دولت، فرهنگ، آموزش و محیطزیست موضعگیری کند و به نفع منافع عمومی عمل نماید.
برخی معتقدند دانشگاههای ایران میان «توسعهگرایی» و «تربیت فرهنگی» سرگردانند. آیا شما با چنین تحلیلهایی همدل هستید؟
اول باید پرسید اولویت کلان نظام سیاسی و اجتماعی کشور چیست؛ «توسعه اقتصادی» یا «تربیت فرهنگی»؟ دانشگاه بخشی از جامعه است و هرگونه بلاتکلیفی و تضاد در جامعه به دانشگاه هم منتقل میشود. حتی اگر دانشگاه خواهان استقلال باشد، تأثیرپذیری آن از جامعه غیرقابل اجتناب است. بنابراین دانشگاه باید با حفظ استقلال، به تعادل میان «توسعه اقتصادی» و «تربیت فرهنگی» بیندیشد و این دو را در مسیر توسعه پایدار کشور هماهنگ کند.
برای رسیدن به چنین تعادلی چه باید کرد؟
دانشگاه به تعبیر پییر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، میدانی پیچیده و پویاست که تغییر در هر نقطه آن واکنشهایی در سایر بخشها ایجاد میکند. این بخشها با نهادهای بیرونی مرتبطاند و باید نهادهای پشتیبان بیرونی در فرآیند سیاستگذاری دانشگاهها وارد شده و سپس نقش ذینفعان اصلی دانشگاه به وضوح مشخص شود تا تصمیمات جامعتر و اثربخشتر اتخاذ گردد.
بــــرش
اگر بخواهیم تصویری آیندهمحور و واقعگرایانه از دانشگاه ایرانی داشته باشیم، مهمترین مؤلفههای آن چیست؟
اگر منظور از دانشگاه ایرانی، دانشگاهی است که به مسائل جامعه ایران میپردازد و پاسخگوی نیازهای آن است، این امر معقول و منطقی است. اما اگر منظور تثبیت یک هویت واحد بدون پذیرش تنوع زبانی، فرهنگی، قومی و دینی باشد، این رویکرد قابل دفاع نیست. تجربه یک قرن آموزش عالی در ایران نشان داده که باید از تنوع و دگرگونیهای جامعه درس بگیریم. تکنولوژیهای هوشمند و به خصوص هوشمصنوعی با سرعت وارد دانشگاهها خواهند شد. بنابراین «انعطاف» باید اصل اول دانشگاهها باشد؛ انعطافی که تنوع را به رسمیت بشناسد و آن را در سیاستگذاریها و برنامهریزیها لحاظ نماید. دانشگاه آینده، دانشگاهی است که هویتهای گوناگون را بپذیرد، پژوهشهای کاربردی و بنیادی را همزمان دنبال کند و ارتباطات بینالمللی و فرهنگی را گسترش دهد.