ابراهیم متقی در گفتوگو با «ایران» چشم انداز مذاکرات هسته ای را بررسی کرد
فرمول میانجی چیست؟
ادامه از صفحه اول
پدیدار شدن مصادیق این تفاوتهای انتزاعی چه چالشهایی را شکل داده است؟
دور پنجم مذاکرات، واقعیتهای ادراکی ایران و ایالات متحده درباره سیاستهای کلی دو کشور را منعکس کرد. برخی از شواهد نشان میدهد که روند دیپلماسی ایران و آمریکا در این دوره از مذاکرات به هیچ وجه ماهیت سازنده نداشته است. ویتکاف نماینده ترامپ در این مذاکرات قبل از ورود به فرآیند کنش دیپلماتیک با ایران با مقامات اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل دیدار میکند. چنین رویکردی به مفهوم آن است که مذاکرات ماهیت دوجانبه نداشته و متغیر واسط به عنوان بازیگر آشوبساز نقش مؤثری در فرآیند دیپلماسی هستهای ایفا کرده است. حضور اثر بخش رئیس سرویس اطلاعاتی اسرائیل در رم و دیدار با ویتکاف بیانگر آن است که نیروی آشوبساز تلاش دارد تا برخی از دادههای هستهای ایران را به عنوان نشانهای از تهدید معرفی نموده و در نتیجه زمینه برخی از فشارهای سیاسی علیه ایران را به وجود آورد.
بازیگرانی که درصددند تا از سازوکارهای دیپلماتیک برای اهداف راهبردی در روند حل و فصل مسائل استفاده کنند، میبایست از خویشتنداری و همچنین قدرت درک متقابل بازیگر رقیب برخوردار باشند.
با وجود این چالشها چه روندی را میتوان برای دور بعدی مذاکرات متصور بود؟
ایران و آمریکا از اراده لازم برای توافق در روند دیپلماسی هستهای برخوردارند. ایران تلاش دارد تا زمینه اعتمادسازی را از طریق سازوکارهای بینالمللی بویژه آژانس بینالمللی انرژی اتمی فراهم آورد. چنین رویکردی به مفهوم آن است که نهادهای بینالمللی به دلیل نقش نهادی و حقوقی خود از قابلیت اعتماد بیشتری نسبت به بازیگران تهاجمی و قدرتهای بزرگ در روند دیپلماسی هستهای برخوردارند. در فضای موجود نشانههایی از ابهام برای تعیین دستور کار در روابط و فضای کنش دیپلماتیک ایران و آمریکا به وجود آمده است. عبور از ابهام نیازمند بهرهگیری از ادبیات و سازوکارهایی است که نشانههایی از اعتمادسازی را به وجود آورد. اعتمادسازی در شرایطی شکل میگیرد که هر یک از دو کشور احساس کنند، با تحقق بخشی از اهداف، منافع و مطلوبیتهای خود را به دست میآورند. انگاره ایرانی بر اعتمادسازی متقابل قرار دارد. نهادهای بینالمللی به عنوان ابزار واسط برای سنجش اعتمادسازی و راستی آزمایی تلقی میشوند.
در چنین فضایی در ارتباط با
سازوکارهای مربوط به فرآیند تعلیق یا پایان دادن به تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران چه نشانهها و سازوکارهایی وجود دارد؟
در این دوره از مذاکرات انگاره عمان به عنوان بازیگر میانجی مبتنی بر توافق موقت شکل گرفته است. نشانههای توافق موقت را میتوان در پیشنهاد وزیر امور خارجه عمان به ایران و آمریکا مشاهده کرد.
توافق موقت به مفهوم آن است که ایران از گزینه تعلیق غنیسازی برای مدتی محدود بهره بگیرد و در ازای آن آمریکا نیز برخی از محدودیتهای اقتصادی علیه ایران را کاهش دهد. چنین گزینهای برای ایران و آمریکا از مطلوبیت و اثربخشی لازم برخوردار است. هر بازیگری برای تحقق اهداف خود میبایست از گزینههای میانی و نقطه ثقل کنش راهبردی برای اعتمادسازی استفاده کند. واقعیت آن است که ایران برای پذیرش این گزینه با چالشهای محدودتری نسبت به سیاستهای یکجانبه آمریکا که مبتنی بر نشانههایی از تمامیت خواهی است، روبهرو است.
در حالی که الگوی کنش سلسله مراتبی و تهاجمی ترامپ در برخورد با ایران ممکن است مانع از پذیرش گزینه تعلیق موقت غنیسازی در ازای برخی از انعطافهای سیاسی و اقتصادی برای تعلیق و کاهش تحریمها باشد. گزینه عمان ماهیت میانجیگرایانه داشته و میتواند زمینه توافق بیشتر ایران و آمریکا برای نیل به اهداف مؤثرتری را در آینده به وجود آورد.
عبور از چالشهای امنیتی بدون توافق مرحلهای امکانپذیر نخواهد بود.اعتمادسازی عمان نشان میدهد که گزینه پیشنهادی از مطلوبیت لازم برای ایران و آمریکا برخوردار خواهد بود. طبعاً در این شرایط بازیگر اخلالگر و آشوبساز همانند اسرائیل میتواند چالشهای بیشتری را در روابط موجود ایجاد کرده و زمینه ایجاد تأخیر در فضای دیپلماسی هستهای را به وجود آورد.
به این ترتیب باید در دور بعدی مذاکرات منتظر بروز چه زمینهها و شرایطی جهت رسیدن به نتیجه بود؟
دور پنجم دیپلماسی هستهای ایران و آمریکا با نتایج غیرمنتظرهای برای ایران همراه بوده است. اگرچه برخی از تحلیلگران به این موضوع واقف بودند که انگاره سیاسی و راهبردی آمریکا در ارتباط با قابلیت هستهای ایران نشانههایی از ابهام و خوشبینی را در ذهن دیپلماتیک ایران به وجود آورده بود. عبور از تحریمها یکی از دغدغههای اصلی دیپلماسی هستهای ایران است، اگرچه در این ارتباط در روند مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا، صحبت کمتری به انجام رسیده، اما انگاره محوری دولت و رهبری بر این موضوع تأکید دارد که هرگونه کنش دیپلماتیک باید به نوعی از موازنه قابلیت هستهای ایران در برابر کاهش تحریمها منجر شود. ذهنیت ایرانی مبتنی بر نشانههایی از امید برای گذار از چالشهای دیپلماسی هستهای بوده در حالی که واقعیتهای کنش تاکتیکی آمریکا نشانههایی از دیپلماسی اجبار و محدودسازی فراگیر را منعکس ساخته است. در چنین شرایطی طبیعی است که دو انگاره متفاوت و متمایز شده وجود دارد که میتواند زمینههای ذهنی و ادراکی کارگزاران دیپلماسی هستهای ایران و آمریکا را با واقعیتهایی از استنکاف دیپلماتیک و اجبار راهبردی همراه سازد. ایران از شفافیت کنش دیپلماتیک در ارتباط با آمریکا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برخوردار است.
ایران به این موضوع واقف است که همکاریهای چندجانبه میتواند زمینه عبور از چالشهای اقتصادی و ابهامات اجتماعی را به وجود آورد. در چنین شرایط و فضایی ایران سیاست همکاری متقابل برای عبور از بحران را در دستور کار قرار داده است در حالی که راهبرد آمریکا مبتنی بر نشانههایی از دیپلماسی اجبار و تصاعد فشارهای مرحلهای برای وادارسازی ایران به انعطاف راهبردی بیشتر است. طبیعی است که چنین رویکرد و انگارهای نمیتواند مطلوبیتهای اقتصادی، سیاسی و راهبردی لازم برای ایران را به وجود آورد.
در چنین شرایطی زمینه برای نقشیابی بازیگران جدید از جمله تروئیکای اروپایی به وجود آمده است.
برخی از قالبهای ادراکی و انگارههای ذهنی و تئوریک مقامهای اروپایی معطوف به اعمال فشارهای راهبردی بیشتر از سوی آمریکا برای وادارسازی ایران به انعطافپذیری بیشتر شکل گرفته است.
تروئیکای اروپایی باید به این موضوع واقف باشد که موازنهگرایی یکی از سنتهای صلحسازی اروپایی بوده است. بهرهگیری از دیپلماسی اجبار و سیاست مبتنی بر فشار و محدودیتهای فزاینده چالشهای بیشتری را برای کشورها در روند حل و فصل منازعات ایجاد خواهد کرد.
عبور از بحران در شرایطی حاصل میشود که بازیگران آشوبساز از جمله اسرائیل و بازیگران محدودکننده فضای دیپلماتیک دوجانبه ایران و آمریکا نقش مخرب خود را کاهش دهند و از سازوکارهای کنش همکاریجویانه استفاده نمایند. نقش سازنده به مفهوم آن است که انگارههای همکاریجویانه مقامات آمریکایی که در دور اول و دوم دیپلماسی هستهای بیان شده، بازتولید و ادامه یابد. اگر ایالات متحده در صدد باشد از دیپلماسی اجبار و یک جانبهگرایی برای اعمال فشارهای راهبردی بیشتر علیه ایران استفاده کند، در آن شرایط نه تنها ابهام دیپلماتیک تداوم خواهد یافت، بلکه زمینه برای ظهور نشانههایی از کنش متقابل تاکتیکی نیز به وجود میآید.
ضرورتهای مصالحهگرایی در عصر موج چهارم انقلاب تکنولوژیک ایجاب میکند که عبور از بحران بر اساس سازوکارهای صلحجویانه و همکاریجویانه ادامه یابد. دیپلماسی هستهای میتواند زمینه صلحسازی منطقهای را به وجود آورد، به همان گونهای که سیاست اجبار و کنش بازیگران آشوب ساز زمینهساز گسترش بحران در فضای امنیت منطقهای خواهند بود. خاورمیانه و جنوب غرب آسیا در عصر موجود نیازمند بهرهگیری از سازوکارها و ابزارهایی است که زمینه حل مسالمتآمیز اختلافات را به وجود آورد.
چندجانبهگرایی و نهادگرایی در زمره چنین سیاستهایی برای عبور از بحران و ابهام امنیتی در عصر موجود خواهد بود. دستور کار دیپلماسی هستهای در دور ششم مذاکرات ایران و آمریکا از این جهت اهمیت دارد که نشانههای عبور از ابهام در جهت همکاری چندجانبهگرایی و یا تصاعد بحران را منعکس میسازد.