«ایران» زشت و زیبای فعالیت در فضای مجازی با حساب درگذشتگان را بررسی می کند

پرسه ارواح در چرخه سوگواری

سمیه افشین فر
خبرنگار

زنده نگه داشتن یاد متوفی البته در قالب هایی متفاوت این روزها به فضای مجازی هم کشیده شده است. به شبکه‌های اجتماعی در حال گشت‌و‌گذار هستید ناگهان با دریافت پیامی از سوی دوستی تازه درگذشته شوکه می‌شوید، لحظه‌ای درنگ می‌کنید خاکسپاری او در چند وقت قبل را به خاطر می‌آورید، از برقراری این ارتباط چندان خوشحال به نظر نمی‌رسید، چون دوستتان نیست، شبح مجازی است که پشت کیبورد به جای او با شما معاشرت می‌کند. دوستتان مرده اما حسابش زنده است، شبح مجازی به جای او جواب می‌دهد. اگر تا چند سال گذشته وقتی کسی فوت می‌کرد خاطرات و یادگارها و عکس‌ها و اموال شخصی‌اش یا به دیگران به ارث می‌رسید و میان وراث تقسیم می‌شد و یا دور ریخته می‌شد، این روزها با وجود دنیای دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی انگار باید برای تقسیم ارث دیجیتال‌مان در فضای مجازی هم فکری کنیم. این شبکه‌ها همه دارایی‌های دیجیتالی ما را در خود جمع‌ کرده‌اند. صفحات ما در این فضا بازتاب افکار عقاید و اندیشه‌های ما هستند، آیا نزدیکان و دوستان‌مان مجاز به استفاده از فضای اختصاصی ما در حریم مجازی بعد از مرگ‌مان هستند؟
دکتر علی خواجه‌حسینی روانشناس با بیان اینکه با مرگ یک فرد فرآیندی به نام سوگ و داغدیدگی اتفاق می‌افتد، می‌گوید: «تجربه سوگ و داغدیدگی برای اکثریت کسانی که عزیز یا عزیزانی را از دست می‌دهند یک تجربه عمومی و فراگیر است. این تجربه دارای نشانه‌هایی است که با یک شوک روانی عاطفی شروع می‌شود و مراحلی را به دنبال خود دارد. مثلاً خوردن یا زمان خواب و بیداری افراد نظمش را از دست می‌دهد، اشتهای فرد از بین می‌رود. در سوگ، فقدان درک زمان وجود دارد یعنی افراد نسبت به گذشت زمان حساسیت‌شان را از دست می‌دهند و گاهی نمی‌خواهند با کسی ارتباط برقرار کنند. بیشتر فضای خلوت‌شان را ترجیح می‌دهند و تمایلی به برقراری ارتباط ندارند.» اما بعد از ظهور نشانه‌های سوگ چه اتفاقی می‌افتد؟ این روانشناس معتقد است: «این نشانه‌های بحث سوگ و داغدیدگی باعث می‌شود که به لحاظ روانی جلوی از هم پاشیدگی کامل فرد گرفته شود و او بتواند یک ظرفیت حداقلی روانشناختی را حفظ کند. اما انتظار می‌رود فرد بعد از چند هفته یا چند ماه بعد از سوگ، آرام آرام بتواند این مرحله را با پذیرش کامل موضوع سپری کند. یعنی فرد نسبت به فقدان عزیزش آگاهی کامل پیدا می‌کند و می‌پذیرد دیگر امکان ارتباط مستقیم با آن فرد وجود ندارد.» او با بیان اینکه روانشناسان به افراد کمک می‌کنند تا بتوانند یاد و خاطره فرد متوفی را زنده نگاه دارند، می‌گوید: «افراد به اشکال گوناگونی یاد و خاطره فرد از دست رفته را زنده نگه می‌دارند، برخی با به دست گرفتن صفحه مجازی متوفی و نوشتن و ارتباط گرفتن با دوستان او به این شکل سعی می‌کنند چرخه سوگواری را کامل کنند بنابراین وارد چنین مرحله‌ای می‌شوند تا زمانی که بتوانند به حالت مطلوبی دست پیدا کنند. آنها برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره عزیزشان به یاد او بر اساس مسئولیت اجتماعی کارهای اثربخش او را ادامه می‌دهند، مثلاً امکاناتی فراهم و سعی می‌کنند که اندیشه‌های فرد را در جامعه منعکس کنند، آرزوهای او را برآورده و اهدافش را دنبال می‌کنند تا سوگ و داغدیدگی‌شان به شکل مطلوبی سپری شود و به زندگی عادی و مبتنی بر سلامت روانی اجتماعی برگردند.»
این روانشناس می‌گوید: «برخی افراد زنده نگه داشتن یاد فرد را با حضور ساختگی او اشتباه می‌گیرند یعنی با ایجاد توهم و خیال‌پردازی و ایجاد یک رابطه کاملاً تصنعی و بیمارگونه با عزیز از دست رفته سعی می‌کنند او را به صورت ساختگی زنده نگه دارند و این توهم ناشی از حضور فرد را به دیگران هم منتقل می‌کنند. مثلاً شماره تلفن فرد را با نام خودش حفظ می‌کنند و با همان شماره همراه به اطرافیان پیام می‌دهند یا در فضای مجازی با اپلیکیشن یا حساب کاربری آن فرد سعی می‌کنند پست یا کامنت بگذارند تا اطرافیان ببینید او زنده است! یا مسأله‌ای که این روزها خیلی باب شده استفاده از هوش مصنوعی است که از امکانات رایانه‌ای و هوش مصنوعی استفاده می‌کنند برای اینکه صدا و تصویر فرد را داشته باشند.»
همه این موارد به اعتقاد خواجه‌حسینی ناشی از این است که «این افراد هنوز نتوانسته‌اند با مرگ و سوگ عزیزشان کنار بیایند و برای چیزی که نتوانسته‌اند به لحاظ روانشناختی با آن کنار بیایند از مکانیزم باطل‌سازی استفاده می‌کنند تا فقدان و از دست دادن فرد را حذف و باطل کنند، به توهم پناه می‌برند و یک حضور ساختگی از او برای خودشان ایجاد می‌کنند، اما در حقیقت با این کار مشکلاتی برای خود و اطرافیان ایجاد می‌کنند. مرحله سوگ نه در خود فرد و نه در اطرافیان کامل نمی‌شود چون پذیرش آگاهانه نسبت به فقدان هنوز انجام نشده است.
یعنی افراد به مرحله بهنجار نمی‌رسند و سلامت روانی اجتماعی‌شان تأمین نمی‌شود و رفتارهای همراه با توهم و زنده‌پنداری فرد را تقویت می‌کنند. این رفتارها اشاعه یک رفتار غیر‌اخلاقی در جامعه نیز هست، زیرا هیچ فردی به جای دیگری نمی‌تواند افکار و اندیشه‌ها و اعمالش را اشاعه دهد با این کار به جای آن فرد رفتارها و اظهارنظرهایی می‌کنیم که ممکن است مغایر با اندیشه‌ها، تمایلات، آرزوها و اهداف عزیز از دست رفته باشد و همین باعث گمراه کردن اطرافیان نسبت به واقعیت وجودی او می‌شود.»
اما راه‌حل چیست؟ به نظر این روانشناس «کسانی که عزیزشان را از دست داده‌اند حتماً از روانشناسان و متخصصین حوزه سوگ کمک بگیرند تا به این پذیرش آگاهانه برسند و بتوانند نسبت به جریان طبیعی پیدایش و مرگ در انسان شناخت پیدا کنند. زندگی و مرگ یک جریان به هم پیوسته و اجتناب ناپذیر است و روانشناس به افراد برای معنا بخشیدن به مرگ عزیزان یعنی حضور معنوی و فکری متوفی همراه با دنبال کردن اهداف و آرزوهایش کمک می‌کند. هم خاطره و یاد او را زنده نگه می‌دارند و هم خود فرد و اطرافیان سریعتر به زندگی و رفتار طبیعی و مبتنی بر سلامت روان برمی‌گردند.»

پشت سر مرده می‌توان حرف زد؟
محمد داوری مدرس سواد رسانه و فعال رسانه‌ای با بیان اینکه وقتی فردی فوت می‌کند و چنانچه آثاری از او در فضای مجازی بر جای بماند، می‌گوید: «کسی که فوت کرده خانواده و دوستانی دارد حالا اگر او یکی از چهره‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و هنری باشد به نسبت افراد عادی جامعه حتماً آثاری که از او بر جا می‌ماند از ارزش بالایی برخوردار خواهد بود. زیرا علاوه بر افراد خانواده و فامیل، افراد جامعه هم به دنبال نظرات او هستند.»
فرض کنیم این فرد یک صفحه اینستا یا یک کانال تلگرامی دارد باید با آن چه کار کرد؟ این سؤالی است که داوری در مورد آن می‌گوید: «من احساس می‌کنم کسی که می‌میرد، چیزهایی از خود به جا می‌گذارد که برای بازماندگانش اهمیت بسیاری دارد و حفظ آنها می‌تواند برای دیگران مفید باشد.
در حقیقت این افراد ویژگی‌هایی دارند و سرمایه اجتماعی، معنوی و مدنی هر جامعه‌ای هستند. برای ماندگاری آنها اطرافیان احساس وظیفه می‌کنند تا حفظ این سرمایه را استمرار بخشیده و ارتقا بدهند. با گسترش فضای مجازی بخشی از این سرمایه در همین شبکه‌های اجتماعی منعکس می‌شود.» این فعال رسانه‌ای با بیان راهکارهایی برای مدیریت صفحات فضای مجازی پس از مرگ می‌گوید: «می‌توانیم در کانال‌ها و صفحات مجازی یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان‌مان را هم ادمین کنیم تا فعالیت پیج ادامه پیدا کند. البته بحث تولید محتوای جدید نیست، بلکه بیشتر تکثیر و تحلیل محتوا، بازخوردگیری از محتوا، تدوین محتواها به شکل‌های مختلف و مستندسازی‌ها در قالب به اصطلاح تولیدی‌های مختلف مستند و پادکست بیشتر مدنظر است.»
این مدرس سواد رسانه‌ای با بیان اینکه برای استمرار و مدیریت این فعالیت‌های فرهنگی، هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و هر اثری که تولید شده حتی می‌توانیم از ظرفیت هوش مصنوعی استاده کنیم می‌گوید: «با خلاقیت‌ها و ابتکارهای دیگر می‌توانیم از بستر مدیا به عنوان یک بستر حفظ تجربیات بشری و انباشت و تکثیر دانش و تجربه استفاده کنیم.
در حالی که مثلاً اگر همین ظرفیت مدیا 500 سال قبل بود حتماً امروز دستاوردهای بشر خیلی بیشتر بود، متأسفانه بخشی از دستاوردهای بشری به دلیل اینکه ثبت نشده، استمرار پیدا نکرده است. به نظرم حتی تجربه‌های منفی هم باید ماندگار شود زیرا تجربه‌های منفی هم کارکرد خودشان را دارند یعنی گاهی انتشار، بازخوانی و بازنگری در آنها باعث می‌شود دوباره همان راه را نرویم.»
داوری در پاسخ به این سؤال که فرد فوت شده توان دفاع از عقاید و اندیشه‌های خود را ندارد و آیا بازنشر عقاید و اندیشه‌هایش مشکلاتی ایجاد نمی‌کند، می‌گوید: «هر فکر و اندیشه‌ای حتماً مخالفانی هم دارد، قرار نیست اگر کسی فوت کرد او را نقد نکنیم، باید از این کلیشه‌های فرهنگی اشتباه عبور کنیم، این ضعف فرهنگی است که پشت مرده نباید حرف زد اتفاقاً به نظر من باید پشت مرده حرف زد و عقاید و نظرات او را نقد کرد.»
او با اشاره به نهادهای مدنی و بنیادهای مختلفی که در کشورهای دیگر برای درگذشتگان ایجاد می‌شود می‌گوید: «در جامعه مدنی، نهاد‌سازی انجام می‌شود و معمولاً در دنیا نهاد‌سازی‌ها یکی از شیوه‌هایی است که تجربیات را ماندگار می‌کنند، بنیادها و نهادهایی که راجع به شعرای مختلف مشهور دنیا شکل می‌گیرد حالا فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی باید وظیفه نهادسازی را بر عهده بگیرند.»

صفحات
  • صفحه اول
  • سیاسی
  • دیپلماسی
  • جهان
  • اقتصادی
  • زیست بوم
  • گزارش
  • علم و فناوری
  • ایران زمین
  • ورزشی
  • حوادث
  • اجتماعی
  • فرهنگی
  • صفحه آخر
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و چهل و شش
 - شماره هشت هزار و هفتصد و چهل و شش - ۰۱ خرداد ۱۴۰۴