روایت مرد هرمزی که با پرندهکوچکش، معنای بزرگی از عشق و آرامش را زندگی میکند
پرنده کوچک خوشبختی
هر روز صبح، پیش از آنکه آفتاب از افق کبود دریا بیرون بزند، صدای بالزدن کبوتری در هوای گرم و مرطوب جزیره میپیچد. مردی پنجاه ساله، با صورتی آفتابسوخته، سوار بر موتور از کوچهپسکوچههای خاکی جزیره هرمز عبور میکند؛ مردی که همیشه یک همراه دارد، اما نه از جنس انسان، بلکه کبوتری سفید که هر روز در کنار او پرواز میکند. دوستی انسانها و حیوانات یکی از زیباترین و شگفتانگیزترین ارتباط ها در این جهان است؛ ارتباطی که نشاندهنده همزیستی و درک متقابل میان گونههای مختلف زیستمند در طبیعت است. این ارتباط میتواند تأثیر عمیقی بر زندگی هر دو طرف داشته باشد و به اشکال گوناگونی نمود پیدا کند، از دوستی ساده روزمره تا روابطی که به داستانهای الهامبخش تبدیل میشوند. مثل داستان مردی در جزیره هرمز که کبوترش را همیشه همراه دارد و به گفته خودش در جست وجوی آرامشی است که در دل جزیره و میان آسمان آبی پیدا میکند. علی زاهدی صیاد بود اما چند سالی میشود خودش را بازنشسته کرده است. خانهنشین نشد و همچنان فعال است. هر روز مسیری را در جزیره میرود و با کبوترش، داستانی از عشق، امید و تلاشی برای یافتن آرامش در دنیای شلوغ را روایت میکند؛ داستانی که در جزیره هرمز نه تنها قلب مردم محلی را به تسخیر خود درآورده، بلکه توجه گردشگران و پژوهشگران را نیز به خود جلب کرده است و آنها این دوستی را نمادی از مهربانی، عشق و ارتباط معنوی با طبیعت میدانند. برای او، کبوتر نه تنها یادآور رهایی از گذشتهای پرهیاهو و خشن بهنام صیادیست، بلکه راهی برای همدلی و یک زندگی دوباره است.
مرجان قندی
خبرنگار
عشق و مراقبت
داستان این مرد 50 ساله هرمزی و کبوتر سفیدش که چهار سال است دوست همیشگی او شده، پدیده جالبی است که به گفته خودش در جزیره هرکسی آنها را میبیند سریع با دوربین گوشی همراه از آنها فیلم میگیرد. میگوید: «از کودکی شیفته پرندگان بودم، چهار سال قبل این کبوتر را هنگامی که از تخم بیرون آمد و مادرش رهایش کرده و ناتوان بود، پیدا کردم. با عشق فراوان از کبوتر مراقبت کردم تا زمانی که بهبود یافت. اما برخلاف انتظار، این کبوتر پس از بهبودی تصمیم به ترک نگرفت؛ چون رابطهای عمیق و صمیمانه میان ما شکل گرفته بود. نمیخواستم او را در قفس نگه دارم اما وقتی دیدم خودش میخواهد کنارم بماند، تصمیم گرفتم به بهترین شکل از او مراقب کنم. اوایل برای اینکه پرواز کند نزدیک کوهی میرفتیم تا چند دقیقه آنجا پرواز کند و بعد دوباره روی شانهام مینشست و باهم برمیگشتیم. در بسیاری از اوقات در خانه آزاد است زمانی هم که سوار موتور به بازار محلی برای خرید میروم یا وقتی که برای قدم زدن کنار ساحل میروم همیشه در مسیر کنارم پرواز میکند تا به مقصد برسیم.»
او با تأکید بر اینکه این ارتباط خاص، بسیاری را به حیرت وا داشته است، میگوید: «این کبوتر الان نه تنها یک پرنده، بلکه عضوی از خانواده من شده است. عشق و مراقبت، کلید ارتباط عمیق میان انسان و حیوانات است. نه این کبوتر بلکه شما به هر جانداری محبت کنید، وابسته هم میشوید. حس اعتماد و امنیتی که من برای این کبوتر فراهم کردم، دلیل اصلی این وفاداری است.»
به گفته این شهروند هرمزی در این سالها همه اهالی جزیره کبوترش را میشناسند و عادت ندارند هیچ کدام از آنها را به تنهایی ببینند. میگوید: «تابه حال پیش آمده که کبوترم با فاصله پرواز میکرده و من را گم کرده اما هرکسی آن را تنها ببیند میفهمد کبوترم راه را گم کرده و سریع به من زنگ میزند چون پیش هیچکس نمیماند و همین که من را میبیند به سمتم پرواز میکند.»
ویدئوهایی که در فضای مجازی از این مرد و کبوترش منتشر شده نه تنها تصویری جذاب از فرهنگ و طبیعت جزیره هرمز را ارائه میدهد، بلکه نشان میدهد که چگونه میتوان فراتر از زبان و گونهها ارتباط برقرار کرد. زاهدی با بیان اینکه بواسطه همین فیلمها حالا خیلی از گردشگران او را در جزیره هرمز میشناسند. میافزاید: «گردشگران اغلب هنگام بازدید از هرمز از اهالی سراغ من و کبوترم را میگیرند و انگار این دوستی جالب تبدیل به بخشی از تجربه گردشگری این منطقه شده است. آنها دوست دارند صحنهای که من سوار موتور هستم و کبوتر کنارم پرواز میکند را با چشمهای خودشان ببینند و از ما فیلم بگیرند. من هم اگر برنامهای نداشته باشم، میروم کنار ساحل که تعداد گردشگران آنجا بیشتر است. باهم صحبت میکنیم و عکس یادگاری میگیریم.»
صیاد صلحجو
زاهدی روزگاری دریا را خوب میشناخت؛ امواج خروشان، طعمههای لرزان، قلابهایی که در عمق آب فرو می رفتند. او سالها از راه صیادی نان درمیآورد، اما به قول خودش، دلش همیشه با دریا یکی نبود: «دریا قشنگه، ولی وقتی برای نفع خودت چیزی رو ازش میگیری، گاهی عذاب وجدان میگیری.» در سالهایی که تورهایش را صبح زود به آب میانداخت و شبها با تنی خسته بازمیگشت، شاید فکر نمیکرد روزی فرا برسد که دیگر دلش صید نخواهد. میگوید بعد از پنجاه سالگی، چیزهایی درونش تغییر کرد. کمکم از صید فاصله گرفت. شاید این کبوتر هم، همان جرقهای بود که باعث شد دلش صلح بخواهد، نه صید. حالا به جای قلاب، دستانش را برای نوازش پرندهای کوچک بالا میبرد. به جای فریادهای خشمگین روی قایق، صدایش آرام است و پر از صبوری. میگوید: «کسی که به طبیعت محبت میکند، بالاخره یک جایی طبیعت هم برای او جبران میکند. من از دریا گرفتم، ولی حالا دارم به آسمان پس میدم.» حالا هر روزی که میگذرد، این مرد بیشتر به سفیر مهربانی تبدیل میشود؛ نه فقط برای بچههایی که اطرافش هستند، بلکه برای آدمهایی که از همه نقاط ایران میآیند تا با چشمان خودشان ببینند که حتی میان خاک و آسمان، میتوان پیوندی واقعی ساخت.»
خاکمان را پس بدهید
زاهدی همچون دیگر شهروندان هرمزی از برخی گردشگران گلایه میکند و میگوید: «ما اهالی هرمز خوشحال میشویم که هر سال بر تعداد گردشگرانی که به هرمز میآیند اضافه میشود. اما امسال گردشگران با برداشت بیرویه خاک سرخ این منطقه کام خیلی از ما را تلخ کردند. هر گردشگری که برای سفر و گردش به اینجا میآید باید بداند که این خاک یکی از منابع طبیعی ارزشمند جزیره محسوب میشود. امسال با تمام شدن تعطیلات نوروز وقتی به جزیره میرفتیم دلمان از بیمهری که گردشگران به میهماننوازی ما داشتند، میگرفت. تا جایی که به این موضوع معترض و خواستار اقدام فوری از سوی نهادهای مسئول شدیم که نتیجه هم داد و بعضی از گردشگران خاکی را که با خود برده بودند، پس فرستادند.»
مسئولیتپذیری را تمرین کنیم
او وفاداری و بیریایی حیوانات را از ویژگیهای مهم آنها میداند و درباره دوستیاش با این کبوتر میافزاید: «حیوانات بدون قضاوت و فقط بر اساس احساسات با انسانها ارتباط برقرار میکنند. به همین دلیل، بسیاری از افراد دوستی بدون ریا با این جانداران را تجربه میکنند و وابسته آنها میشوند. این رابطه نه تنها شادی را به زندگی انسان میآورد، بلکه به تقویت حس مسئولیتپذیری نیز کمک میکند.» زاهدی با اشاره به اینکه مهربانی به حیوانات در اسلام هم تأکید شده است، میگوید: «در احادیث و داستانهای اسلامی، توجه به حیوانات و مسئولیت نسبت به آنها بهکرات آورده شده است. داستان معروف پیامبر اسلام که زنی را به خاطر مهربانی با یک سگ تشویق کرد، نمونهای از این نگاه است. به همین دلیل دوستی میان انسانها و حیوانات فقط محدود به حیوانات خانگی نیست. در طبیعت نیز داستانهای بسیاری از رابطهای خاص میان انسان و حیوانات وحشی وجود دارد. از داستان چوپانی که با گرگها ارتباط برقرار کرده تا غواصی که دوستی عمیقی با دلفینها پیدا کرده است. این داستانها یادآور این هستند که عشق و اعتماد میتواند کلیشه را از بین ببرد.» زاهدی که این روزها الگوی بسیاری از نوجوانان هرمزی شده است، میافزاید: «اغلب با کودکان و نوجوانان درباره اهمیت احترام به طبیعت و مراقبت از حیوانات صحبت میکنم. برای بسیاری از آنها، رابطه من و این کبوتر نماد عینی این گفته است. من سعی میکنم با مثال عملی، به آنها نشان دهم که چگونه عشق و مراقبت میتواند روابطی ماندگار و عمیق ایجاد کند.»