یادداشت
تئاتر ایران و مقوله تئاتر خصوصی
سعید اسلامزاده
روزنامهنگار و منتقد هنری
آیا ما خواهان تئاتر خصوصی هستیم یا همین نحوه اداره تماشاخانههای خصوصی کار ما را راه میاندازد؟ آنچه در سالهای اخیر در تئاتر ایران شکل گرفته، به هیچ وجه با معنای تئاتر خصوصی سازگاری نداشته است و صرفاً تماشاخانهداری و اجاره تالار نمایشی بوده است (البته از این موضوع بگذرم که عمده تماشاخانههای موجود واجد استانداردهای لازم برای اجرای تئاتر و امنیت بازیگران و تماشاگران نیستند). در این سالها نهاد تئاتر در ایران دولتی مانده است و قدمی در راه خصوصی شدن که مؤثر باشد، برنداشته و هر اتفاقی که افتاده در راستای تقویت تماشاخانه دارانی بوده که سالن به گروههای تئاتری اجاره دادهاند.
در حال حاضر با افزایش سرسامآور هزینههای اجرا، نگرانی عمده گروههای تئاتری تأمین اجاره بهای سالن است.
تماشاخانهداران در واقع یک کار کاملاً اقتصادی میکنند و کارشان هیچ شباهتی به کار فرهنگی ندارد. آنها طبق قانون و قرارداد با مستأجرشان که همانا گروه تئاتری است مکانی را در اختیارشان میگذارند و اجاره بها دریافت میکنند. در حال حاضر با رقم این اجاره کاری ندارم. حرف این است که چرا تماشاخانهداران ما به شکل کمپانی تئاتری اداره نمیشوند. چرا از همان اول که قرار بود قانون مجوز برای تأسیس تماشاخانه خصوصی صادر شود، تماشاخانهدار به عنوان تولیدکننده تئاتر دیده نشده که هر کدام باید نویسنده و کارگردان و بازیگران و طراحان خاص خود را داشته باشند که در دورههای مختلف سال نمایشنامهای را اجرا کنند و عوامل تئاتر هم از دارنده تماشاخانه دستمزد و حقالزحمه دریافت کنند. آیا این شیوه مدیریت تماشاخانههای خصوصی به نفع پیشرفت تئاتر ایران نبود؟
درحال حاضر تولید تئاتر در تماشاخانههای خصوصی به ندرت اتفاق میافتد. به نظرم مشکلی که ما در زمینه تئاتر خصوصی در ایران داریم، مشکل فرهنگی است. تئاتر ما عادت کرده است که از دولت پول بگیرد و در تالار دولتی هم کار روی صحنه ببرد؛ نمیشود این عادت چند ده ساله را با روشهای نه چندان کارآمد در عرض چند سال تغییر داد. همچنان بسیاری از پیشکسوتان تئاتر معتقدند که بهترین شکل اجرای تئاتر همان روش قدیم است؛ آنچه جوانان تئاتری نمیپسندند.
تماشاخانههای خصوصی در این شکل مدیریت آسیبهای جبرانناپذیری به تئاتر ایران زدهاند. تماشاخانهها هم برای تأمین هزینههای خود به ویژه اجاره بهای بالای ساختمان هر سالن خود را (در صورت دارا بودن چند سالن) در روز به سه گروه تئاتری اجاره بدهند. کمترین آسیب این روش کار تماشاخانهها، حذف طراحی از تئاتر است. چرا که گروهها بعد از اجرا فرصت جمع کردن دکور ندارند و گروه بعدی و تماشاگرش پشت در منتظر است تا کارش را اجرا کند. به ظاهر نه تماشاخانه مقصر است و نه گروه تئاتری. آنچه در این میان خسران میبیند، فقط تئاتر است.
کیفیت نازل بسیاری از آثار به اسم کمدی بخش دیگری از آسیب این شیوه مدیریت تماشاخانههای خصوصی به تئاتر است.
اجرای کمدی و جذب تماشاگر به هر قیمتی و عقب نماندن از قافله سینمای کمدی و فروشهای میلیاردی تئاتر را نیز به این صرافت انداخته که با اجرای کمدی میتواند پول بیشتری دربیاورد. اینجاست که دیگر فرقی بین تئاتر آزاد و تئاتر خصوصی نیست. هر دو میخواهند از ابتذال پول دربیاورند و اقتصاد گروه خود را بگردانند. از سوی دیگر حضور سلبریتیهای عرصههای غیر نمایش و سینما از دیگر معضلات تماشاخانههای خصوصی است که ماجرای دراز دامنی دارد که باید در فرصتی دیگر به آن پرداخت.
من نکات شاد و تازهای را نگفتهام. صرفاً خواستم یادآوری کنم که در فصل تازه هنر نیاز به تحول داریم و تحول جز با شناخت از آسیبها به وجود نمیآید. ما اگر آسیبهای تئاتر را نشناسیم، هزار بار هم میزگرد بگذاریم و حقایق را پشت مصلحتها پنهان کنیم، باز باید از همان اول چرخ را اختراع کنیم. تئاتریهای اصیل و منتقدان نگران وضعیت تئاتر هستند و بهبود اوضاع تئاتر از تماشاخانههای خصوصی بهتر و با سرعت بیشتری از تماشاخانههای دولتی توانایی بهبود اوضاع تئاتر را دارند. انتظار تماشای یک تئاتر خوب در هر ماه سالهاست که به دیدن یکی دو اثر در طول سال رسیده است و سقف آمال و آرزوهایمان در تئاتر کوتاه شده و برای بلندتر شدن سقف آرزوهایمان راهی جز گسترش تئاتر حرفهای نداریم.