نگاهی به رمان «خاکستر و خاک»
سفری به اعماق احساسات متناقض انسان
مُنا محمدنژاد
روزنامهنگار
چنگیز کوشید بلخ و بامیان یا هرات و میمنه را از تاریخ این مرز و بوم پاک کند، همانگونه که انگلیسیها با خطهای فرضی کوشیدند فلات ایران را چندپاره کنند، اما ایرانی با سلاح ادبیات از پس نقشهها و نقشها جامهای پرنگار بر تن این بوم داشت که تا ابد مندرس و منطمس نشود. از پس آثار ادبی بزرگی که گویندگان زبان آفریدهاند، نویسندگان معاصر افغانستانی همچون خالد حسینی، تقی اخلاقی، سید عباس کوثری، رهنورد زریاب و... نیز سهمی را از آن خود کردهاند، سهمی که اگر نبودند این چهرههای ساعی، حفرهای عمیق باقی میماند. عتیق رحیمی از این زمره است که آثارش مجموعهای از زبانشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی، سیاست، تاریخ، عرفان و فلسفه را در بستر ادبیات و سینما درهم میتند.
رمان «خاکستر و خاک»، اولین اثر بلند عتیق رحیمی نویسنده برجسته افغانستانی، بهعنوان یک روایت ساختاری پیچیده و عمیق، زندگی مردی به نام دستگیر و نواده او، یاسین را از دیدگاه روانشناختی بررسی میکند. این اثر با استفاده از زاویه دید دومشخص مفرد، کشمکشهای درونی شخصیتها و تقابل زندگی و مرگ را بهطور مؤثر و جذاب به تصویر میکشد.
رمان در پنج پیرفت اصلی بههم پیوسته، روایت خود را پیش میبرد. این ساختار منظم و دقیق در روند زمانی، بهطور بینظیری هماهنگی در داستان ایجاد میکند. در این داستان، دستگیر که درگیر یک سفر دشوار به معدن است، با تردیدها و اضطرابهای عمیقی روبهرو میشود. در پسزمینهای از دنیای واقعی و رئالیستی، او به بطن کابوسها و خاطرات تلخ خود از گذشته میافتد. نویسنده با استفاده از نمادهای عرفانی و حماسی، همانند اشاراتی به اسطورههای شاهنامه، فضای رمان را غنیتر کرده و معنای دیگری از روایتهای سطحی ارائه میدهد.
یکی از ویژگیهای برجسته این رمان، تقابلهای مداوم بین مرگ و زندگی است. خاکستر نماد مرگ است و خاک نمایانگر زندگی. این کشمکش، بستر اصلی داستان را شکل میدهد و دستگیر در میانه راه بهنوعی به درک عمیقی از مفهوم زندگی و مرگ میرسد. این درک که بهویژه در پایان رمان مشهود است، تأثیر زیادی بر شخصیت دستگیر دارد و او را از ناامیدی نسبت به ملاقات با پسرش به یک درک فلسفی از زندگی هدایت میکند.
در سطوح عمیقتر، رمان نهتنها وضعیت اجتماعی و سیاسی افغانستان را نقد میکند، بلکه وارد دنیای درونی شخصیتها نیز میشود. ساختار رمان به شکلی است که گذشته و حال در لابهلای هم میآمیزند و خواننده را به سفری در دل احساسات متناقض و پیچیده انسانی میبرد. شخصیتها در این سفر به لایههای مختلف ذهنی و روانی خود میپردازند و در مواجهه با واقعیتهای جنگ و بحرانهای اجتماعی، به تحولاتی عمیق دست مییابند.
رحیمی در این رمان، با پرداختن به ارزشهای قدیمی و نیک و تبدیل آنها به خاکستر، بهطور مستقیم تحولات اجتماعی و فردی را بررسی میکند. تفاوتهای نگاه نسلهای قدیم و جدید و تغییرات روانشناختی شخصیتها در مواجهه با واقعیتهای جنگ و سرنوشت، بهویژه بر محور دگرگونی و از همپاشیدگی بنیانهای اخلاقی و فرهنگی تأکید دارد. این تضادها نهتنها در سطح فردی، بلکه در سطح جمعی نیز تأثیرات عمیقی دارند.
رحیمی در آثار خود با بهرهگیری از رویکرد نمادین، تصویرهایی از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی افغانستان ارائه میدهد. این نمادها علاوه بر اینکه واقعیتهای تاریخی و فرهنگی کشور را نشان میدهند، بهطور غیرمستقیم به مخاطب پیامی فراتر از ظاهر داستان میرسانند. کشمکشهای درونی در آثار او بهویژه در بعد فلسفی و اسطورهای نمود پیدا میکنند. این روند نهتنها به تحلیل شرایط کنونی افغانستان، بلکه به نقد و بررسی شرایط اجتماعی و روانی شخصیتها نیز پرداخته است.
رحیمی با این رمان، نهتنها به مسائل فردی و درونی شخصیتها پرداخته، بلکه وضعیت کلی اجتماعی و سیاسی افغانستان را نیز نقد کرده است. در این تحلیل، بهویژه در استفاده از شخصیتها و اتفاقات بهکاررفته در داستان، نشان میدهد که چگونه نسل جدید که بهنظر میرسد در دنیای خود غرق است، به سمت تضعیف و نابودی ارزشهای گذشته حرکت میکند. این نکته تأکیدی بر تأثیرات جنگ و تحولات اجتماعی است که میتواند ماهیت انسان و جامعه را تغییر دهد. در نهایت، «خاکستر و خاک» بهعنوان یک اثر پیچیده و ساختاری، نهتنها داستان زندگی یک پیرمرد افغانستانی را روایت میکند، بلکه به کشمکشهای درونی انسانها، بحرانها و دلهرههای آنها در برابر تقدیر و زندگی پرداخته است. این رمان با استفاده از شگردهای مختلف داستانی و نمادگراییهای عمیق، در تلاش است تا مخاطب را به تأمل در مفاهیم پیچیده زندگی، مرگ و جایگاه انسان در تاریخ و فرهنگ وادار کند.