راه های رفته جریانهای اجتماعی در ایران
متین رمضانخواه
معاون استانی و سرمایه اجتماعی معاونت راهبردی رئیس جمهور
خوشـــــــبختی حس جـــمعی است. هریک از ما متناسب با شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خانواده، محیط پیرامونی و ملیمان مجموعـــــــــهای از انتظارات و خواستهها را برای خودمان متصـــــــور هستیم. از ســــویی شرایط و مقتضیات زندگی، امکان دسترسی به برخی از موارد را برای ما فراهم میکند و همزمان از برخی موارد دیگر محروم. فاصله بین انتظارات و واقعیت، حس عادلانه یا غیر عادلانه بودن جامعه را در ذهن ما خواهد ساخت و هرچه این فاصله بیشتر باشد، افراد خود را کمتر خوشبخت میدانند. از اینرو خوشبختی بیش از هر امری، برگرفته و برساخته محیط اجتماعی فرد است.
«جریان اجتماعی» عنوان عامی است که در مقابل جریان طبیعی قرار دارد و شامل تمامی جریانهای معنوی و اجتماعی نظیر جریان فکری، فرهنگی، سیاسی و جریان اقتصادی میشود. جریان، پدیدهای پویا، سیال، دارای هویت شبکهای و سیستمی، غیر رسمی و خودکفا است که متشکل از اصول و مفروضات مشخص و متعین است. افرادی حول جریان گرد آمده، هم از آن تأثیر میپذیرند و هم بر آن تأثیر میگذارند که در نهایت نظام معنایی مشترکی را خواهند ساخت. بنابراین جریان شناسی اجتماعی میتواند به مطالعه پدیدههای پویای انسانی و اجتماعی معنا شود و جامعه، محل تولد، بروز، رشد و مرگ بخشی از جریانهای اجتماعی است. از اینرو، جریان اجتماعی، ذاتی پویا (در برابر ایستا) دارد و باید حقایق و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی را، نه به صورت مقطعی، بلکه در روند تاریخی، در ظرف زمان و همراه با بررسی زمینهها و نتایج مورد مداقه قرار داد.
مرور جریانهای تاریخ ساز اجتماعی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جدا از عوامل بیرونی و شاخصههای مؤثر فرعی، شش گروه اجتماعی اصلی در صحنه سیاست را برای ما نمایان میکند:
1-شاهزادگان، اشراف و هواداران سلطنت 2-روشنفکران و آزادی خواهان 3-چـپ گرایان 4-رهبران ایلی و سران چادرنشینان 5- روحانیت 6-اصناف و بازاریان.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ساختار این طبقهبندی دارای تغییر و تحول معناداری شد. مهمترین این تغییرات را باید در پنج حوزه زیرساختهای اجتماعی-سیاسی، شخصیتهای حقیقی و پیشران، فعالان و گروههای مؤثر، اندیشهها و نوع عملکرد مقلدان این اندیشهها و کیفیت و فراگیری خروجی این جریانها دستهبندی کرد. یکی از مهمترین ارکانی که به دور از سه اصل زر، زور و قدرت و متکی به اصل برابری، دموکراسی، عمومی و فراگیر بودن، توانسته خود را تعریف و حفظ کند، گروههای اجتماعی در قالب «تشکلهای مردم نهاد» است. ساختاری که پیش و بیش از هرچیز نه مبتنی بر «امر به فرموده» بلکه مطابق با مهمترین مسائلی که مردم با آن دست در گریبان بودهاند، متولد شده، خودکفا شده و توانسته به حفظ ساختار خود علیرغم فراز و فرودهای بسیار ادامه دهد.
از سویی نباید فراموش کرد که مهمترین رکن پایداری این ساختار چه در سطح ملی و چه بینالمللی، اتکا به مسأله محور بودن است. چنان که هم در عضویت و هم در اقدام، با الگویی فراگیر و متکثر عمل کرده و برای پاسخگویی و پرداختن به مسألهای روی زمین بهوجود آمدهاست و به سه اصل قیاسناپذیری با سایر الگوهای مشابه، داشتن زبان مخصوص خود در برابر ساختارهای رسمی و اتکا به ریشههای تاریخی پایبند بودهاست.
مطالعه آیندهپژوهی که در سال 1396 انجام شد، 100 مسأله اصلی ایران در دهههای بعدی را دستهبندی کرد. این مسألهها در زمینه بحرانهای حوزه محیط زیستی مواردی چون تأمین آب، ریزگردها، آلودگی آب، نزاع آب، تغییر اقلیم، تخریب منابع خاک، پایداری محیط زیست و ناکارآمدی مدیریت بازیافت را شامل میشود. در بحرانهای حوزه اجتماعی فرهنگی مواردی چون ناامیدی به آینده، بیتفاوتی، حاشیهنشینی، قطبی شدن جامعه، تحولات اجتماعی آموزش عالی، اخلاق عمومی و سرمایه اجتماعی مشخص شد. در زمینه بحرانهای حوزه اقتصادی نیز مواردی مانند بیکاری، فساد، بازار جهانی انرژی، قاچاق و اقتصاد زیرزمینی، بحران بانکها، فقر و نابرابری مطرح است. بدیهی است که این مسائل نه حاصل یک دوره کوتاه مدت، بلکه نتیجه مجموعه سیاستگذاریها و اقدامهای سالهای متوالی است که در آن سالها مورد نظر صاحبنظران و متولیان امر قرار گرفتهاست.
از سوی دیگر مرور حوزههای فعالیتی تشکلهای مردم نهاد ایران که عمر فعالیت متشکل آنها به دو دهه گذشته باز میگردد، گویای امر مهمی است. این امر مهم این است که بیشترین حوزه فعالیتی تشکلهای مردم نهاد کشور بر موضوعاتی که در بالا آمده، متمرکز بودهاست. بهعبارتی جریانهای اجتماعی در مسیری برای حل مسألههای مختلف تشکیل شده و توانستهاند از طریق ایجاد اعتماد عمومی و در نتیجه نزدیک کردن انتظارات به واقعیت زندگی برای گروههای مختلف، سازنده احساس خوشبختی بیشتر برایشان باشند. مسیر طی شده تشکلهای مردمنهاد کشور بهعنوان نمونهای از جریانهای اجتماعی، حاکی از آن است که محتوا میتواند قوامبخش فرم یا صورت و شکل باشد. زیرا مرور اقدامات این تشکلها، شیوه عضویت، شیوه همکاری، نوع نگاه سیاسی فعالان گروهها، تنوع قومیتی و جنسیتی و حرفهای آنان، حاکی است که این نهادها فارغ از درگیری و تنش رایج بین سایر گروههای اقتصادی و سیاسی، توانستهاند ساختاری منسجم و کارآمد را ساخته، حول آن جمع شده و اقدام مؤثر دیگری برای مخاطب ایجاد کنند. مسیری که همگان امکان بازیگری، اثرگذاری، یادگیری، ارتباط متقابل و احساس برنده بودن را در سیستم باز، سیال و خودکفای آن تجربه کردهاند و تفاوتها بهمثابه فرصتی برای رفع موانع و ساختن فرصت جدید قلمداد شدند. در این ساختار همه ارکان اجتماعی خودشان را سهیم، ناظر و مسئول میدانند. لذا با جابهجایی افراد یا شکست در برخی موارد، با فرسودگی یا دلزدگی مزمن مواجه نخواهد بود. امروز هویت شکل یافته جریانهای اجتماعی کشور به قدری معنادار و توانمند است که ساختار حکمرانی ملی برای تحقق ایده «قدرتمندی جامعه- توانمندی حکومت» نیازمند توجه، نقشآفرینی و بازیگر کردن آنها است.