در باب چیستی اثر هنری

سعید اسلام‌زاده- روزنامه‌نگار هنری/ گویی بنا به عادتی تاریخی، آموخته‌ایم که هر چه را از حیطه امر روزانه بیرون باشد، هنر بنامیم.
یونانیان باستان، از واژه‌ای مشترک برای فناوری و هنر بهره می‌بردند که از نظر ارسطو ناظر بر تولید بود؛ «تخنه». امروز از اشتقاقات تخنه؛ تکنیک و تکنیسین و تکنولوژی، در زمینه‌های غیرهنری استفاده می‌کنیم. اما یونانیان تخنه را از کار نجاری تا مجسمه‌سازی به کار می‌بردند. این سابقه طولانی اشتراک لفظ میان آثار صنعتگرانه و هنری (فاین آرت) موجب شده تا بسیاری از تولیدات بشری را بر این منوال هنر بدانیم. کار یک نجار را هم هنر می‌دانیم و یا یک آشپز را و همین‌طور کار یک نقاش و رمان‌نویس را. البته بخشی از این خلط معنای کاربردی هنر، صیرورت معنای هنر در فرهنگ ایرانی است. هر چیز نیک و خوب و زیبا و آراسته و فاخر و فاضل و باکمالات را هنر می‌گفتند. هنر در ابیات شاهنامه در معنای امروزی آرت نبوده است. حتی آنجا که می‌گوید: «هنر نزد ایرانیان است و بس».
امروزه تخنه یونانی - که البته معنای دانشِ تولیدِ یک شیء را نیز در خود نهفته دارد- با مفاهیم دانش‌های فناورانه نزدیک‌تر است تا هنرهای زیبا. ازاین‌رو تخنه، برای فلاسفه‌ای چون هایدگر، جایگاهی مهم در شناخت اندیشه فلسفی و کاربردی یونانیان دارد.
اما آنچه امروز گریبان ما را گرفته این است که کارهایی بیرون از ساحت هنر - فاین آرت - را با کارهایی که در حیطه صنایع دستی است خلط می‌کنیم. مفهوم هنر در طول تاریخ، تحولات بسیاری داشته است. در ادواری از تاریخ مجموعه‌ای از فنون و ترفندها را هنر می‌دانستند و طرز تلقی و برداشت انسان‌های هر عصر با اعصار قبل و بعد، از هنر متفاوت بوده است. در همین دوره معاصر نیز از سر قرن بیستم تا امروز، معانی و برداشت‌های متنوعی از هنر را در ایسم‌های هنری به کار برده‌اند و گاهی یک معنا، یک دهه بیشتر اعتبار و اصالت نداشته و معنا و برداشت دیگری جایش را گرفته است. معانی گاه کوتاه مدت و گاه بلندمدت بوده اما هیچ‌کدام قطعیت نداشته‌اند. سیالیت معنای هنر در یکصد سال اخیر - بویژه بعد از جنگ جهانی دوم- ورود مدرنیسم و پست مدرنیسم و معاصریت در آثار هنری، معانی هنر را نیز متکثر کرده است. چشمه جوشان مارسل دوشان تا هنگامی که به عنوان اثر هنری پذیرفته شود، دو دهه طول کشید، اما امروز، مشابه آن را هنر نمی‌دانیم و انگ تقلید به آن می‌چسبانیم. برای همین است که در هنر معاصر رفتارهای دیگرگونه‌ای از هنرمندان را هنر می‌نامیم و یک تانک واژگون در میدان شهر را اثر هنری مدرن و معاصر تلقی می‌کنیم.
در زمینه شعر و ادبیات داستانی هم چنین تفاوت‌هایی را در معنای هنر دانستن یک متن، آشکارا می‌بینیم. اگر روزگاری آنچه امروز ناداستان می‌نامیم در زمره هنر نبود، اما نقد هنری مدرن، جستارنویسی را نیز با نگاهی هنری بررسی می‌کند. نگاه متفاوت به ایده و روایت است که اثر هنری را در روزگار ما از اثر فناورانه و صنعتی و یا هنر دستی با هدف کاربرد روزمره جدا می‌کند. هنر معاصر، یک قطعه سنگ تراش‌نخورده در یک زمینه خاص، مدار الکترونیکی با روایت ویژه و تکه‌های پارچه در محور روایی را در پیوند با ایده هنرمند، هنر معرفی می‌کند و در مقابل یک تابلوی خوشنویسی با بیتی از حافظ، اما فاقد روایت و ایده هنری را در زمره صنایع دستی. هرگونه تغییر در یک ساختار از پیش تعیین شده، روزگاری می‌توانست آن ابژه را به اثر هنری بدل کند و امروز ممکن است ساخت یک روایت تازه حتی از یک اثر ناهنری، یک اثر هنری نو باشد. اثر هنری در فرم روایی و ایده هنرمند شکل می‌گیرد نه لزوماً در قاب نقاشی و یا خوشنویسی. هنر و صنعت در روایت و ایده راه خود را از هم جدا می‌کنند و اثر صنعتی واجد روایت، اثر هنری است.