از «نخبه‌کشی» تا «چقدر خوبیم ما!»

خلق ایـــــده از خلقیـــــات

چطور «روحیات ما ایرانیان» موضوع تفکرورزی شد؟

ژانر خلقیات‌نویسی برای ایرانیان تقریباً از دوره صفویه توسط اروپائیان یا به اصطلاح مستشرقان آغاز شد و در دوران قاجاریه به اوج خود رسید. در این ژانر، عموماً رفتار غربی ملاک قرار می‌گرفت و ایرانیان تحقیر می‌شدند و رسومی چون تعارف را در زمره دروغ‌گویی و ریاکاری ایرانیان بشمار می‌آوردند. اما در دوران معاصر نیز برخی پژوهشگران داخلی همچون علی رضاقلی، محمود سریع‌القلم، حسن نراقی و... سعی در فهم فرهنگ ایرانی و خلقیات ما ایرانیان داشته‌اند. دکتر مقصود فراستخواه هم از جمله متفکرانی بشمار می‌رود که با نوشتن آثاری چون «ما ایرانیان»، «خلقیات ما ایرانیان»، «مسأله ایران» و «اخلاق در ایران» در ژانر خلقیات‌نویسی فعالیت جدی و درخور تأملی داشته است. به این منظور، نشستی با عنوان «تاریخ خلقیات و روحیات ایرانیان؛ بر پایه آثار مقصود فراستخواه» در خانه اندیشمندان علوم‌انسانی برگزار شد که دکتر داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران و دکتر آرش حیدری، استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ، از جمله سخنرانان این هم‌اندیشی بودند. آنان بر این باورند که گاهی متفکران ما در ژانر خلقیات‌نویسی مواجهه‌ای سطحی و غیرعلمی با مسائل جامعه ایران داشته‌اند اما دکتر فراستخواه توانسته است با رویکردی «واقع‌گرا» و «علمی» مسائل ایران را مورد تأمل قرار دهد.

رضا ملکی
خبرنگار

با خلقیات‌نویسی نمی‌توان به درک واقعی از جامعه رسید

اینکه قضاوت کنیم مردم یک جامعه بطور کلی خوب یا بد هستند یا اینکه بگوییم بطور کلی از چند ویژگی خاص برخوردارند رویکرد علمی به یک جامعه نیست و به قول دکتر آرش حیدری گزاره‌هایی سطحی هستند و این دقیقاً چالشی است که ژانر خلقیات‌نویسی در ایران با آن روبه رو است. دکتر حیدری دراین رابطه گفت: «دادن احکام کلی به مردم یک جامعه سطحی‌ترین نوع مواجهه با آن جامعه است. بسیار مهم است که ما یک رفتار اجتماعی را به مثابه یک کنش بنگریم یا یک برساخت؛ به‌عنوان مثال اگر در جامعه‌ای دروغ‌گویی زیاد است باید بررسی کنیم که آیا این امر، کنش مردم در مقابل تنگناهای سیاسی- اجتماعی است یا جزو خلقیات آنان است؟ این موضوعی را که مستشرقان به ایران آمدند و در ژانر خلقیات‌نویسی فعالیت داشتند، نتوانستند تمیز دهند. ما در دوران کرونا شاهد بودیم که در امریکا و اروپا عده‌ای از مردم فروشگاه‌ها را غارت می‌کردند؛ و ما نباید این را جزو خلقیات مردم آن جامعه بدانیم بلکه این امر، کنش مردم در مقابل تنگناهای دوران پاندمی بود.
قابل انکار نیست که خلقیات‌نویسی این دست از مستشرقان باعث برچسب زدن‌های منفی به جوامع شرقی بویژه ایران و حتی باعث نوعی خودتحقیری سیستماتیک در بین ما ایرانیان شده است.»  دکتر حیدری اشاره کرد که گاه این نوع نگاه غیرعلمی مستشرقان در میان روشنفکران ما هم رسوخ کرده است: «در نظام فکری برخی روشنفکران ما گاه چنین وضعیتی پدید آمده که هرگاه بخواهند به مصاف قدرت سیاسی بروند به ویژگی‌هایی از جامعه متوسل می‌شوند و آن را برجسته می‌کنند و این نگاه دقیقاً همان نگاه غیرعلمی مستشرقان به ما ست. در حالی‌که یک عالم جامعه‌شناس با پرسش از چرایی، کار خود را آغاز می‌کند نه اینکه بخواهد یک ویژگی را برجسته و به همه مردم یک جامعه تعمیم دهد.»
به عقیده حیدری ارزش کارهای دکتر فراستخواه در حوزه خلقیات‌نویسی، دقیقاً در همین نکته است که او سعی کرده با کار علمی و داده‌های آماری مرز بین «علم» و «شبه‌علم» را مشخص کند. البته او بر این نکته هم تأکید گذاشت که در آثار دکتر فراستخواه باز جا دارد که این مرز پررنگ‌تر و حتی رادیکال‌تر شود.

 

در خلقیات‌نویسی نیازمند نگاه معتدل و واقع‌گرا هستیم

دکتر داریوش رحمانیان در این نشست به نکته قابل تأملی اشاره کرد و غیبت اهالی تاریخ و تاریخ‌پژوهان در ژانر خلقیات‌نویسی را متذکر شد: «جامعه ما به نقد و حتی به رویکردهای انتقادی رادیکال نیاز دارد و خلقیات‌پژوهی می‌تواند نوعی نقد باشد. اما مشکل بزرگی که در این زمینه وجود دارد غیبت اهالی تاریخ و تاریخ‌پژوهان در این حوزه است.»
به گفته دکتر رحمانیان از روزگاران کهن، موضوع اخلاق و خلقیات برای مورخان مسأله بوده است چنانکه خصایصی را به برخی از ملل نسبت می‌دادند به‌عنوان مثال هرودوت در تاریخ خویش، از صداقت و راستگویی به عنوان صفات پارس‌ها یاد می‌کند یا پلیبیوس رواقی به انحطاط اخلاقی یونانیان می‌پردازد یا پلوتارک در کتاب «حیات مردان نامی» نشان می‌دهد که چه اخلاقی باعث زوال یک ملت می‌شود. در بین ما ایرانیان نیز سنت اندرزنامه‌نویسی وجود داشت که قصد آن عبرت دادن به حاکمان بود. خواجه نظام‌الملک در سیرالملوک خود می‌گوید خداوند وقتی برای مردمی خیر بخواهد برای آنان پادشاه خوب می‌آورد به شرطی که خود آنان نیز خوب باشند. ابن‌خلدون هم نام کتاب خود را «العبر» می‌گذارد یعنی عبور از ظاهر به باطن و اخلاق در نظریه ابن‌خلدون جایگاهی ویژه دارد.
اما در دوران پساصفوی نخبگان ایرانی با این پرسش مواجه شدند که چرا به این روز افتادیم؟ چرا محمود افغان توانست اصفهان را بگیرد و شاه سلطان حسین را تسلیم خود کند؟ دکتر رحمانیان پاسخ سید قطب‌الدین محمد نیریزی به این پرسش در رساله‌ «طب الممالک» را نقل کرد که می‌گوید: جامعه بیمار است، دچار بیماری اخلاقی شده و اخلاق در این جامعه دچار بحران است.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد که در دوران قاجار نیز شخصیت‌هایی چون میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی و سید جمال‌الدین اسدآبادی بحث «اخلاق» را مورد توجه قرار داده بودند. نشریه «عروة الوثقی» سید جمال‌الدین اسدآبادی هم بر محور اخلاق متمرکز بود. احمد کسروی هم در دوران معاصر تلاش کرد که انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان را در یک شرایط اخلاقی تبیین کند.
بنابراین، با مرور تاریخ خلقیات‌نویسی در ایران دو نوع رویکرد را می‌توان شناسایی کرد که دکتر رحمانیان این دو را چنین توصیف کرد: «در آثار حسن نراقی از قبیل «جامعه‌شناسی خودمانی» و «چرا عقب مانده‌ایم؟» یا در آثار علی رضاقلی همچون «جامعه‌شناسی خودکامگی» و «نخبه‌کشی» شاهد نگاهی منفی به جامعه ایران هستیم. از طرف دیگر، در آثاری چون «چقدر خوبیم ما» ابراهیم رها از جامعه ایران تعریف و تمجید شده است. با توجه به این دو نگاه افراط و تفریطی، ما نیازمند رویکردهای اعتدالی در بررسی خلقیات ایرانیان هستیم که این نگاه اعتدالی به وضوح در آثار دکتر فراستخواه دیده می‌شود.» دکتر رحمانیان، فراستخواه را یک متفکر مسأله‌مند خواند که با دیدی معتدل و عادت‌زدایانه به جامعه ایران می‌نگرد و آثارش بازتاب‌دهنده این نگاه معتدل و واقع‌گرا به ایران و ایرانیان است.

 

عوامل تعیین‌کننده خلقیات ما ایرانیان

در تاریخ ایران، ما برای حرکت به سمت توسعه و دموکراتیزه شدن چالش‌هایی داشتیم که مانع تحقق این مهم ‌شدند. دکتر فراستخواه مدعی است که می‌توان این وضعیت امتناع از توسعه و دموکراتیزه شدن را با الگوهای علمی توضیح داد. او چهار متغیر تعیین‌گر خلقیات ایرانیان که در آثارش تبیین شده است را چنین دسته‌بندی کرد:
  تعیین‌گر مادی، عینی و نهادی؛ به عنوان مثال نشان داده‌ام که دولت متکی بر درآمد نفت چطور می‌تواند نوعی فرهنگ مصرف‌گرایی را تشدید کند.
  تعیین‌گرهای ذهنی و فرهنگی؛ مانند رایج شدن فرهنگ تقدیرگرایی در جامعه ما
  رویدادها و موقعیت‌های تاریخی؛ بطورمثال با حمله مغول به ایران جنس عرفان عوض شد و از شادی به غم میل پیدا کرد.
  تعیین‌گر عاملیت انسانی؛ بطور مثال وقتی زنان وارد جامعه می‌شوند نگاه تک جنسیتی کاهش می‌یابد.
دکتر فراستخواه با ذکر این چهار عامل تعیین‌گر خلقیات ما ایرانیان تصریح کرد که نمی‌توان بطور ذات‌گرایانه خلقیات ایرانیان را شناخت بلکه با چهار متغیر پیش‌گفته می‌توان تا حدی به این رسید که چرا حرکت ما به سمت توسعه کند شده است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و هشتاد و هشت
 - شماره هشت هزار و ششصد و هشتاد و هشت - ۰۸ اسفند ۱۴۰۳