«ایران» اظهارات اخیر رئیس قوه قضائیه را بررسی می‌کند

در مذمت دو قطبی های کاذب

مرتضی گل پور
دبیر گروه سیاسی


خطوطی که بازیگران سیاست در ایران را از هم جدا می‌کرد، کمرنگ شده است. شکاف‌ها نزدیک به پرشدن است. اوضاع طوری است که فاصله‌ها به‌سختی قابل شناسایی است. بازیگران سیاسی هنوز با عناوین قدیمی شناخته می‌شوند، اما دوگانه اصلاح‌طلب-اصولگرا دیگر نمی‌تواند توضیح دهنده فرآیندهای سیاسی باشد. برای تأیید این ادعا فقط باید اظهارنظرهای اخیر چهره‌های سیاسی را مرور کرد. اکنون محمدرضا باهنر اصولگرا تقریباً همان چیزی را می‌گوید که بهزاد نبوی اصلاح‌طلب، مجید انصاری تقریباً همان چیزی را می‌گوید که علی لاریجانی. آنان از مسیرهای فکری متفاوت و مشرب‌های سیاسی مختلف تقریباً به یک نقطه رسیده‌اند: فهم مشترک از مسائل ایران و اولویت دادن به ایران در مقابل نزاع‌های سیاسی و اجتماعی دیگر. این «وفاق» نیست؟ از این منظر، وفاق ضرورتاً یک دستورکار سیاسی نیست که یک حزب یا دولت آن را تعریف کرده باشد و با گفت‌و‌گو و چانه زنی با حزب و دولت شکل گرفته باشد. این وفاق، هم نظری، همدلی (یا هر عنوان دیگری که برای آن انتخاب کنیم)، برون داد طبیعی یک فرآیند تاریخی سیاسی است. مسیر طی شده در سی یا چهل سال گذشته آنان را به این نقطه مشترک رسانده. البته مسیرهایشان متفاوت بود، مقصد هم متفاوت بود. اما امروز پیامدهای جدال‌ها و نزاع‌های سیاسی‌شان روشن شد و مشخص شد که دوقطبی‌های گذشته کارکرد نداشته است. نه تنها کارکرد نداشت، بلکه جدال‌های پرهزینه و بی‌ثمر سیاسی یک دلیل بروز ناترازی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اکنون ایران است. این ناترازی‌ها همگان را آگاه کرد که ایران در بزنگاه است و برای بیرون رفتن از بزنگاه، باید در راه طی شده به دیده نقد و با پرسش نگریست. این چهره‌ها همچنان درحال رقابت هستند، اما رقابت را برای برنشاندن خود بر اوج صحنه سیاسی و راندن رقیب از صحنه سیاسی نمی‌خواهند. آنان همچنان رقابت می‌کنند، اما غایت رقابت رسیدن به «خیر مشترک» برای ایران است، نه خالی کردن صحنه سیاست از «دیگران». نمود جدید و مهم این ادعا که خطوط فاصله میان بازیگران سیاست کمرنگ شده است، اظهارات اخیر رئیس قوه قضائیه است. حجت‌الاسلام و المسلمین محسنی اژه‌ای به تازگی در جمع روحانیون ستادی قوه قضائیه گفت: «اول انقلاب یک دو قطبی راه افتاده بود که امروز هم دچار آن هستیم، دو قطبی این بود که تخصص بهتر است یا تعهد؟ عده‌ای به عنوان تعهد، دیگری را می‌کوبیدند و عده دیگر به عنوان تخصص دیگری را، درحالی که تعهد و تخصص قابل تجمیع است، یعنی متخصص متعهد و متعهد متخصص داریم، اما ببینید این دو جریان چطوری به جان هم افتادند.» حجت الاسلام‌والمسلمین اژه‌ای ادامه داد: «عده‌ای با این عنوان که مدافع ارزش‌ها هستند، هرگونه تحول و توسعه را، سرکوب می‌کنند. یک عده هم به عنوان دفاع از توسعه‌، ایده‌های دیگران را محکوم می‌کنند.» اگر معلوم نبود این جملات را رئیس قوه قضائیه بیان کرده، حتی می‌شد خیال کرد یک چهره اصلاح‌طلب آن را بر زبان آورده است. اما اینها سخنان رئیس قوه قضائیه حجت الاسلام و المسلمین محسنی اژه‌ای است. جملات رئیس دستگاه قضا را با این جملات مسعود پزشکیان مقایسه کنید: «اگر دنبال این باشیم تا افراد را به صرف اینکه متعلق به حزب و جناح ما نیستند حذف کنیم، ما هم مثل کسانی عمل کرده‌ایم که به آنان انتقاد می‌کنیم. ملاک برتری افراد فقط تقواست و تقوا از نظر اعتقادی یعنی حرکت با کمترین عارضه. اگر این باور را مبنا قرار دادیم دیگر جنسیت و قومیت و باور و مذهب در انتخاب افراد موضوعیت ندارد.» این دو سخن حجت‌الاسلام و المسلمین اژه‌ای و پزشکیان، از دو چهره با مشرب سیاسی و تاریخی متفاوت است، اما یک معنا و یک مقصود را متبادر می‌کند؛ آنان دوقطبی‌های سیاسی مرسوم را رد می‌کنند، آن را غیرکارکردی و بی‌ثمر می‌دانند و به قول حکیم خیام معتقدند که «ای بی‌خبران راه نه آن است و نه این.» این دو سخن نشان می‌دهد که قاضی القضات و رئیس جمهوری امروز یک چیز می‌گویند: باید راه جدیدی جست؛ راهی که درعین رقابت جریان‌ها، آورده ملموس و خیر مشترک برای ایران داشته باشد، نه اینکه سرمایه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ما را دود کند و به هوا بفرستد.
کودتای نافرجام اخیر در کره جنوبی نشان داد حتی دموکراسی‌ها هم لرزان هستند. منظور اینکه وفاق و تغییر بزرگ رخ داده در ایران به معنی حل مشکلات و فروکش کردن درجه حرارت کوره رقابت‌های سیاسی نیست. اما یک طلیعه است، یک طلیعه مهم که باید آن را شناخت و زمینه را برای تبدیل شدن این طلیعه به روزی روشن در سیاست ایران فراهم کرد.

 

باید از تفوق دیدگاه‌های رادیکال جلوگیری کرد

محسن هاشمی
عضو حزب کارگزاران سازندگی

مواجه بودن کشور با مشکلات مختلف، طیف متنوعی از چهره‌های سیاسی کشور را به اتفاق نظر، یافتن راه‌حل برای مسائل و وفاق بر سر آنها سوق داده است. به‌طور مشخص، می‌بینیم که برخلاف گذشته، رؤسای هر سه قوه به دور از تفاوت دیدگاه‌های‌شان بر اصولی مانند توجه به نظرات و خواست‌های اصلاحی مردم به توافق رسیده‌اند و در جلسات به راه‌حل‌های مشترکی می‌رسند.
اما این راه‌حل‌ها برای اجرا همچنان به مقابله با دوقطبی‌های ساخته شده در سیاست و جامعه نیازمندند. در عین‌حال باید از تفوق دیدگاه‌های تندروانه‌ای که مانع اجرای تصمیمات همگرایانه می‌شود هم جلوگیری کرد، یعنی اگر به راه‌حل مورد توافق همه دست‌اندرکاران عالی کشور رسیدیم، باید با اجرای آن مردم را از تنگناهای اقتصادی و اجتماعی عبور داده و آرامش را به کشور بازگردانیم. باوجود همه اینها، در این مقطع زمانی هنوز با آن مقصود فاصله داریم، زیرا هنوز دو سر طیف که یکی از تغییر دکترین هسته‌ای می‌گوید و در مقابل کسانی هم به سراب مذاکره با ترامپ دل بسته‌اند، گرچه کم‌تعدادند، اما صدای بلندتری دارند. از نگاهی دیگر آنچه در قالب «وفاق» مطرح می‌شود، همان «اعتدالی» است که آیت‌الله هاشمی به‌عنوان ضرورت حل مسائل کشور مطرح کردند و متأسفانه به آن بی‌توجهی و برای آن مانع‌تراشی شد.
امروز سران قوا برای به سرانجام رساندن وفاق و عملی ساختن راه‌حل‌ها باید بیشتر تلاش کنند، تلاشی که یکی از مصادیق مهم آن صراحت در بیان مسائل و اجتناب از دو پهلو سخن‌گفتن است.

 

عدم توازن به زیان اصولگرایان میانه رو تغییر کند

منصور حقیقت‌پور
نماینده ادوار مجلس

مفهوم «وفاق» که این روزها بسیاری از عقلای سیاسی بر ضرورت آن تأکید و با آن اعلام همراهی می‌کنند، امر پسندیده‌ای است که بر دستورات الهی نیز منطبق است. اما وفاقی که اکنون و بیشتر از سوی دولت دنبال می‌شود؛ یک طرح سیاسی است که هنوز خروجی مطلوب خود را نشان نداده است.
قاعدتاً وفاق باید به این معنی باشد که هر فردی درصورتی که بتواند در چهارچوب قوانین و سیاست‌های کلی تحرکی داشته و خیری برساند، به میدان بیاید. اما قرار نیست برداشت از وفاق به معنای تبدیل دولت به شرکت سهامی باشد. زیرا حضور دیدگاه‌های مغایر هم در دولت مانع انسجام آن می‌شود. در مقام مثال، نمی‌شود دولت درپی تصویب FATF باشد، اما معاون یکی از وزرا در مخالفت با آن سخن بگوید. بنابراین وفاق یعنی شنیدن همه صداها، اما وقتی به حوزه اجرا می‌رسد، باید هارمونی و هم‌ا‌فزایی مؤثر در دولت باشد.
در مقابل وفاق، طیفی تندرو قرار دارد که کم تعداد است اما برای ممانعت از وفاق، منابع متعددی دارد. اما اصولگرایان معتدل که بیشترین قرابت و حمایت را نسبت به دولت داشته‌اند، حضور کمرنگ‌تری در مسئولیت‌ها دارند و سمت چندانی ندارند.
این عدم توازن کار را برای اجرای تصمیمات حاصل از همگرایی سران قوا که مورد حمایت میانه‌روها و عقلانیت‌گراها نیز هست، سخت می‌کند. باید این وضعیت را با تعریف دقیق‌تری از وفاق و الزامات تحقق آن تغییر داد.

 

راه حل مشترک میانه روها

علی مطهری
نماینده ادوار مجلس

چند سالی می‌شود که عقلای دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب به طرز قابل توجهی به همدیگر نزدیک شده و مسیر اعتدال را در پیش گرفته‌اند. از دوره روی کار آمدن مجلس دهم، ائتلافی میان اصولگرایان معتدل و اصلاح‌طلبان میانه‌رو در مقابل افراد تندرو ایجاد شده بود که تا امروز ادامه یافته است. بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم هم این جریان قوی‌تر به راه خود ادامه داد تا اینکه حالا به راه‌حل مشترکی رسیده‌اند.
اما قابل کتمان نیست که در هر دو جناح، افراد تندرویی هستند که ممکن است این تعادل را برهم بزنند. در این میان رفتار ما باید به گونه‌ای باشد که به همه آرمان‌ها توجه داشته باشیم نه اینکه فقط یک ارزش را ببینیم و سایر ارزش‌ها را نادیده بگیریم، بلکه باید همه ارزش‌ها را هماهنگ باهم پیش ببریم. همان‌طور که آقای اژه‌ای مثال زدند نمی‌توان به بهانه توسعه، ارزش‌های اسلامی و اخلاقی را کمرنگ جلوه داد یا به بهانه برقراری ارزش‌ها توسعه را نادیده گرفت. این مسیری است که دولت چهاردهم آن را انتخاب کرده و باید این مسیر را ادامه دهیم. لازمه این تداوم وحدت ملی است. یعنی گروه‌ها و جناح‌های مختلف سیاسی از وحدت لازم برخوردار باشند و با توجه به مشکلاتی که از بیرون تحمیل شده، صدای واحدی از داخل منتقل کنند و احساس هرگونه اختلاف در داخل را به صفر برسانند تا دشمنان در خیال ضربه زدن به کشور ما دچار تردید شوند.
لازمه وضعیت امروز همان چیزی است که رؤسای قوا مدتی است به آن رسیده‌اند و آن همگرایی و جلوگیری از تفرقه است. آقای اژه‌ای حرف درستی زده‌اند. ما باید برای تحقق اهدافمان روی ریل اعتدال و میانه‌روی حرکت کنیم تا بتوانیم شاهد تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی باشیم.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و هشتاد و پنج
 - شماره هشت هزار و ششصد و هشتاد و پنج - ۰۵ اسفند ۱۴۰۳