پرونده ویژه «ایران» برای رئیس جدید کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران

خلف ایـرج

کتابشناسی ،تصحیح نسخ خطی و فهرست نگاری کتب کهن، رسول جعفریان را به افشار ایران‌شناس شبیه کرده است

رسول جعفریان، مورخ سرشناس و مدیر فرهنگی به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران آمده است تا بار دیگر، فصلی موفق را در عرصه کتابداری و مدیریت منابع علمی کشور تجربه‌ کند. او که پیش‌تر نیز با وجود محدودیت‌های مالی، تحولاتی چشمگیر در این مجموعه ایجاد کرده بود، اکنون با ایده‌هایی نو و رویکردی آینده‌نگر در پی ارتقای جایگاه این کتابخانه به سطحی ملی و بین‌المللی برآمده است. جعفریان با تأکید بر اهمیت دیجیتالی‌سازی منابع، در تلاش است تا آثار ارزشمند کتابخانه‌، از نسخ خطی گرفته تا پایان‌نامه‌های قدیمی را به گنجینه‌ای دیجیتال تبدیل کند و دسترسی همگان را به این منابع فراهم سازد. او همچنین با دعوت از کتابخانه‌ها برای حضور فعال در شبکه‌های اجتماعی، به دنبال ایجاد ارتباطی پویاتر با مخاطبان و جامعه علمی است. استفاده از هوش مصنوعی برای بهبود جست‌وجو و خدمات کتابخانه‌ای نیز از دیگر برنامه‌های او به شمار می‌رود. در راستای ایجاد یک نظام یکپارچه کتابخانه‌ای در ایران، جعفریان می‌کوشد با همکاری سایر نهادها، سامانه‌ای کارآمد و یکپارچه برای تسهیل دسترسی به منابع علمی ایجاد کند؛ تغییراتی که نه تنها دسترسی به اطلاعات را گسترده‌تر و سهل‌تر می‌سازد، بلکه زمینه‌ساز تحولی بنیادین در مدیریت علمی و کتابداری کشور خواهد بود. جعفریان در حالی برای مرتبه‌ای دیگر سکانداری کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را به عهده گرفته که درصدد تبدیل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به قطب علمی و پژوهشی کشور است. در گفت‌وگوی پیش رو با این استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، نگاهی به برنامه‌های پیش رو در دوره تازه مدیریتی‌اش در این کتابخانه ۷۵ ساله در دانشگاه تهران داریم. همچنین در یادداشت‌هایی از چهره‌های پیشکسوت عرصه‌های مختلف کتاب، نگاهی به چند دهه فعالیت فرهنگی این مورخ و متولی فرهنگی داشتیم.

مریم شهبازی
روزنامه‌نگار

    آقای دکتر جعفریان این دومین مرتبه‌ای است که ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را پذیرفته‌اید؛ در دوره نخست بدون همراهی مالی و بودجه، قبول مسئولیت کردید و بخش زیادی از کار را به اعتبار شخصی خودتان و با همراهی اساتید همکار و دوست پیش بردید. طبیعتاً در شرایط فعلی اقتصادی هم با مسائل مالی متعددی روبه‌رو خواهید شد، با این تفاسیر چطور شد که دوباره این مسئولیت را پذیرفتید؟
همیشه گفته‌ام، منهای درس تاریخ و معلمی آن، یک کتابدار بوده و هستم. البته روز اولی که به فکر کتابخانه تاریخ افتادم، بیش از همه برای کمک به اهل تاریخ و طبعاً خودم بود. یعنی وقتی کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران را در سال 74 بنیاد گذاشتم و این با حمایت مستقیم جناب آقای شهرستانی بود، در واقع یک آرزوی مهم خودم را محقق کردم. از همان زمان، حس کتابداری در بنده به وجود آمد، اینکه در مقام یک کتابدار به دیگران خدمت کنم. پیش از آن، از اولین روز شروع به مطالعه و تحقیق، بهترین کتابخانه‌های شخصی و عمومی در اختیارم بود و من حس خوبی از این بابت داشتم. کتابخانه شخصی مرحوم جعفر مرتضی، کتابخانه مؤسسه در راه حق و بعد هم کتابخانه بزرگ آیت‌الله مرعشی. آن وقت، در کتابخانه مرعشی سراغ خطی‌ها هم رفتم که دنیای تازه‌ای به روی من باز شد. سال‌ها بعد، متوجه اهمیت کتابخانه مسجد اعظم شدم و همواره آرزو می‌کردم مرا در آن رها کنند و بروند. در سال 87 به کتابخانه مجلس رفتم. آنجا دریای کتاب بود و من به آسانی می‌توانستم خدمت کنم. این عشق به کتاب ادامه یافت و هنوز هم در وجودم هست. بیشتر کتاب‌ها و نوشته‌هایم داخل این کتابخانه‌ها نوشته شده است. روزی هم که جناب دکتر حسینی، سرپرست کنونی دانشگاه تهران از بنده خواستند در مجموعه ایشان همکاری کنم، به رغم آن که پیشنهادهای دیگری هم مطرح بود، عرض کردم اگر کاری برای دانشگاه از دستم برآید، همین کتابخانه است. بله، واقعاً تکرار آن دوره سخت بود، آن هم در محیطی که امکانات مالی آن همیشه محدود بوده است. از سوی دیگر احساس کردم کارهای ناتمامی در کتابخانه مرکزی دارم که باید تمام کنم. برخی از کارها به صلاحدید مدیران قبلی تعطیل شده بود و باید ادامه می‌دادم. اکنون بر آنم که محیط کتابخانه مرکزی جای مناسبی برای استفاده همه کسانی باشد که به محتوا و داشته‌ها و سرمایه آن و نیز فضایش نیاز دارند. امیدوارم این بار روی صحبت اولیه‌ای که با آقای دکتر حسینی کردیم، حمایت بیشتری صورت گیرد. نشانه‌هایی هم هست که امیدواریم محقق شود.

  بحث کار یا کارهای نیمه‌تمامی درمیان بوده است؟
مهم‌ترین مسأله کتابخانه دیجیتال مرکزی است؛ ما در آغاز راه بودیم که متأسفانه به مشکل خورد. البته مشکل اصلی مسائل حقوقی است که عبور از لابه‌لای سطور سخت‌گیری‌ها، کار دشواری است و باید کمی باجسارت و البته دقت عبور کرد. متأسفانه متن بسیاری از پایان‌نامه‌های قدیمی همچنان قابل دسترس نیست. همین طور تصاویر بسیاری از نسخ خطی همین مشکل را دارد. بیش از همه چاپ‌های سنگی ما که اصلاً مشکل حقوقی ندارد، اسکن نشده و چیزی از آنها در دسترس نیست. در بخش اسناد، ما گرچه در آن دوره پنج جلد فهرست اسناد را منتشر کردیم، همچنان برخی از اسناد فهرست نشده و مهم‌تر اینکه اکثر آنها اسکن نشده و روی وب قرار نگرفته است. اینها کارهایی است که سال‌ها قبل باید انجام می‌دادیم. بخشی انجام شده و بخشی هم مانده است. عجالتاً ما باید همه سرمایه‌های قابل دسترس عمومی را روی آذرسا و آرین قرار دهیم و در این سمت و سو فعال هستیم. می‌ماند قدم‌های تازه در زمینه جست‌وجو در متن پایان‌نامه‌ها، همچنین استفاده از هوش مصنوعی در داده‌های کتابشناسانه و محتوا و البته قدم‌هایی که باید در جهت تقویت محتوای کتابخانه برداریم. در تمام این دهه‌ها، کتاب‌های موجود در بازار به درستی خریداری نشده است. باید کتاب‌های کهنه را رصد کرد و سپس خرید یا به صورت اهدا دریافت کرد. هنوز نسخه‌های خطی فراوانی در کتابخانه‌های قدیمی هست که یا باید خرید یا اهدا گرفت. بخشی از آنها توسط مجموعه‌دارها خریداری می‌شود که البته باز از دست عموم پنهان می‌ماند. بخشی را کتابخانه‌های ملی یا مرعشی یا دیگران خریداری می‌کنند که متأسفانه آنها هم زیاد در ارائه کوشا نیستند. تلاش ما این است هر چه داریم، تمام و کمال و البته به طریق آسان در اختیار قرار دهیم. این روزها خانواده هوتن، 29 نسخه خطی به کتابخانه مرکزی اهدا کردند که طی چند روز اسکن شد و فهرست آن انتشار خواهد یافت و به‌زودی روی وب هم قرار خواهد گرفت. بنابراین وقتی از کار نیمه تمام صحبت می‌کنیم، معنایش همه این کارها و کارهای دیگر است که باید ایستاد و مراقب بود و دنبال کرد.

  یکی از طرح‌های شما که پیش‌تر هم درباره‌اش سخن گفته‌اید، ضرورت ایجاد نظام یکپارچه کتابخانه‌های دانشگاهی ایران با محوریت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران است و البته بحث تبدیل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به کتابخانه‌ای در سطح ملی. از رهاوردهایی بگویید که اجرایی ساختن این اقدامات به دنبال خواهد داشت؟
درست است، این یکی از مسائل مورد علاقه بنده بوده و در دوره قبل، موفق شدیم بین کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی تهران و کتابخانه مرکزی، یک پنجره مشترک ایجاد کنیم که نامش باغ دانش بود، اما متأسفانه دنبال نشد. تجربه این کار را برخی از شرکت‌های نرم‌افزاری در دانشگاه آزاد دارند و خوب هم هست. حتی سال‌هاست نهاد عمومی کتابخانه‌ها این کار را میان چهار هزار کتابخانه خود با یک نرم‌افزار مشترک انجام داده که عالی است. وقتی بنده این مسأله را دنبال کردم، روشن شد که ایرانداک هم با کمک وزارتخانه این کار را دنبال کرده است. دو روش برای این کار بوده است: یکی نوشتن نرم‌افزار جدید و یکی ایجاد درگاه تازه. هدف ما مدل دوم بود که دوباره یک نرم‌افزار به مجموعه‌های قبلی اضافه نشود. حالا گویا روش اول دنبال شده و در نیمه راه هستند. ما به هر حال استقبال می‌کنیم و دانشگاه تهران هم اطلاعات خود را داده است. از سوی دیگر، دنبال طرحی هستیم که شرکت پارس آذرخش پنجره مشترکی میان همه کتابخانه‌های دانشگاه‌هایی که نرم‌افزار آذرسا دارند، ایجاد کند. قول داده‌اند با سرعت پیگیری کنند. مهم همکاری دانشگاه‌هاست. نکته دیگر دقت در کانوِرت یا خروجی از پنجره است که دقیق باشد. اینها مشکلاتی است که سبب می‌شود هدف اصلی محقق نشود. ما یک کتابخانه از یک دانشگاه و البته دانشگاه مادر هستیم و هر نوع همکاری لازم باشد خواهیم داشت. ایرانداک متأسفانه در وظایف اصلی خود یعنی گردآوری پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها نیز مانده است، حالا می‌خواهد این قدم را هم بردارد به علاوه کلی طرح دیگر. امیدوارم بتواند کار درخوری انجام دهد. وقتی شما نرم‌افزاری را برای سرچ آماده می‌کنید، مهم سرچ کردن درست است، اما مهم‌تر بالا بودن و فربه بودن حوزه منابع شماست. اینکه تقریباً همه چیز در اختیار شما باشد. اینها یک دهم پایان‌نامه‌های کشور را هم ندارند. مشکل فعلی این است. مشکل دیگر کانوِرت (واگرداندن) درست اطلاعات است که ما در این زمینه تردید داریم. بماند که ممکن است احیاناً این هوش مصنوعی همه این نرم‌افزارهای قدیمی را یک شبه از رده خارج کند. همین الان هم اگر همه داده‌های کتابشناسی در سرورهای هوش مصنوعی قرار گیرد، اطلاعات بهتری از آنچه این نرم‌افزارها ارائه می‌دهند، در اختیار ما خواهد گذاشت. اشکال این است که داده‌های کتابشناسی ما همه در برنامه‌های بسته است و سرورهای عمومی به دلایل مختلف دسترسی به آنها ندارند. به هر حال، تحقق این هدف هم پول می‌خواهد، هم عقل، هم سرعت؛ رسیدن به این منظور هم با کوتاه کردن دست کسانی ممکن است که دنبال طولانی کردن راه و پیچاندن آن به نفع‌ خودشان هستند.

  طی سه سال گذشته با وجود تلاش‌هایی که برای ‌تسهیل‌ در برخی دسترسی‌ها انجام داده بودید، در نتیجه تغییر سیاست‌های مدیریت قبلی شاهد قطع دسترسی به نسخه‌های خطی و آثار نفیس بودیم؛ هرچند که از ششم بهمن ماه بخشی از این دسترسی‌ها مجدد برقرار شده است. این دسترسی‌ها برای عموم است؟
مهم نیست چه اتفاقی افتاده است، مهم این است که الان نسخه‌های خطی دانشگاه که حدود 17هزار است، در اختیار عموم قرار دارد. برای این کار، راهنمایی در کانال تلگرامی کتابخانه مرکزی هست که مراجعین را کمک می‌کند تا به نسخه مورد نظر برسند. هر شخصی وارد سایت کتابخانه می‌شود، شماره ملی خود را وارد کرده، اکانتی می‌سازد و پس از آن می‌تواند روزانه یک نسخه دانلود کند. این محدودیت برای این است که سرور کتابخانه مورد مراجعه جمعی قرار نگیرد و مشکل فنی برای آن درست نشود. فکر نمی‌کنیم نیازی به بیش از این هم باشد. اینکه کسی بتواند در ماه 30 نسخه بردارد، خیلی معقول است. این روزها شاهد انتشار تصاویر نسخ خطی دانشگاه تهران در کانال‌های تلگرامی تخصصی هستم. از این بابت خوشحالم که این نسخه‌ها در دسترس است و پژوهشگران ایرانی می‌توانند براساس آنها یادداشت‌های علمی و مقاله بنویسند. این را هم عرض کنم که روی بسیاری از این نسخه‌ها وقف‌نامه هست و این یعنی اینکه باید در اختیار طلبه و دانشجو قرار گیرد. حبس آنها اقدامی ناشایست و نادرست است و به نظرم حتی در مقابل کتابخانه‌هایی که مزاحمت ایجاد می‌کنند، می‌شود شکایت کرد که اجازه بهره‌وری مطابق وقف کتاب را به مردم نمی‌دهند. اگر یک بار جمعی از محققین این کار را بکنند، نتیجه‌اش را خواهیم دید.

   در دوره اول، برنامه‌های اجرایی شما منشأ تحولات مهمی دراین کتابخانه شد، از جمله غنی کردن آرشیو مجلات (از قاجار تابه امروز). برای تداوم این روند چه برنامه‌هایی دارید؟
 اولین بار خاطرم هست در کتابخانه مجلس، مجموعه‌ای از نشریات اسکن شده ـ توسط دیگران و خود ما ـ را در چند دی‌وی‌دی منتشر کردیم. آن وقت رئیس کتابخانه ملی اعتراض کرد. من به ایشان گفتم، همه ما یک هدف مشترک داریم. تازه شما اسکن کرده و نگاه داشته‌اید و حبس کرده‌اید. چه اشکالی دارد که ما هزینه انتشار آن را بدهیم و اینها دست مردم برسد؟ این کار ما واکنش مثبت زیادی میان محققان داشت. بعد از آن نیز با کسانی که مجموعه‌های باارزش و اسکن نشریات را داشتند مبادله کردیم. تا به امروز، تبادل سرمایه‌های علمی برای عده‌ای از مدیران یک تابو است و از آن هراس دارند. ما با مؤسسه مطالعات تاریخی تبادل نشریات داشتیم. در حال حاضر، مجموعه عظیمی از فایل‌های نشریات در کتابخانه مرکزی هست که ناشی از همین همکاری است. چند نیروی خوب می‌خواهیم تا سازماندهی بهتری از آنچه داریم داشته باشیم. بقیه را هم اسکن کنیم. اما نشریاتی هم هست که همچنان دست افرادی است که قصد فروش آنها را دارند. این نشریات غالباً گران هستند و پول گزافی می‌خواهند. ما باید درصدد رفع نواقص باشیم. به هر حال، این را بدانید که یک کتابخانه نمی‌تواند همه چیز را داشته باشد، آنچه مهم است اینکه همه کتابخانه‌ها درباره آنچه دارند، اطلاع‌رسانی کنند و به تدریج همه آثار اسکن شده در کنار هم قرار می‌گیرد. یک مشکل هم فروش تصاویر نشریات است. از یک طرف مراکز به فکر درآمد هستند و از سوی دیگر ما نگران دانشجو یا استاد یا پژوهشگران آزادی هستیم که هزینه کافی برای پرداخت ندارند. تلاش داریم و مرتب به مدیران بخش می‌گویم تا جایی که ممکن است بدون پول و یا دست کم تخفیف بدهند. از هر نوع کمکی برای تهیه نشریات هم استقبال می‌کنیم.
 
   برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در مقایسه با دیگر کتابخانه‌های دانشگاهی کشور چه جایگاهی قائل هستید؟
 هر کتابخانه‌ای را باید با سرمایه‌ای که دارد سنجید، با سیاستی که در اداره‌اش برای تعامل با مراجعین دارد، در مدلی که در اطلاع‌رسانی دارد، فضایی که برای مطالعه و تحقیق در اختیار قرار می‌دهد، موقعیتی که در شهر دارد و مسائلی از این دست. کتابخانه مرکزی، از همه این جهات ویژگی‌های خاص و ممتاز خود را دارد. اینجا از آغاز خوب بنیانگذاری شده است. به علاوه هزاران دانشجو در اطراف آن هستند و از آن استفاده می‌کنند که بسیاری از کتابخانه‌های بزرگ دیگر از چنین نعمتی برخوردار نیستند که این قدر مشتری داشته باشند. روزگاری که کتابخانه‌ها کهنه بودند، کتابخانه مرکزی ساختمان و سیستم کاملاً جدیدی داشت و از این جهت یک «نمونه» بود. هنوز هم به نظرم این جایگاه را دارد. در واقع، کتابخانه مرکزی دانشگاه، یک کتابخانه دانشگاهی اما متفاوت با بسیاری از کتابخانه‌های دانشگاهی است و در حد کتابخانه‌ای با جنبه‌های ملی است. این کتابخانه الگویی برای کتابخانه‌های دانشگا‌هی بوده و هست. به نظرم درست از ظرفیت آن استفاده نشده و رشد چندانی نکرده است. البته انصافاً کتابخانه‌های خوب دیگری هم وجود دارد. کتابخانه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در منطقه «دارآباد» یکی از بهترین‌هاست، اما حیف که اولاً عمومی نیست و ثانیاً در گوشه شهر، گرچه خوش آب و هوا قرار گرفته است. همکاری کتابخانه‌ای به خصوص در فضای مجازی می‌تواند بسیاری از این نواقص را برطرف کند، اما متأسفانه ضعیف است.
 
   شما برخلاف برخی اهالی کتاب و البته مدیران فرهنگی یک دهه اخیر با اینترنت و امکانات برخاسته از آن بیگانه نیستید، حتی طی سال‌های اخیر حضور فعالی نیز در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی داشتید؛ با چنین نگاهی چه برنامه‌ای برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران دارید؟
 من فکر می‌کنم کتابخانه‌های ما عموماً بسته عمل می‌کنند و تنها اندکی از آنها در شبکه‌های اجتماعی هستند. آنها مثل یک موزه شده‌اند که کتاب‌های قدیمی را نگهداری می‌کنند. حالا دیگر موزه‌ها هم به شبکه‌های اجتماعی می‌آیند. سؤال این است ما چطور کتابخانه را به میان جامعه بیاوریم؟ این سؤال مهمی است. چطور نسل جدید را با کتابخانه و محتوای آن آشنا کنیم. هزار راه نرفته در اینجا هست. مشکل ما این است که کتابخانه‌های دولتی، فقط در چهارچوب روال تعریف شده و سنتی خود پیش می‌روند. هیچ احساس مسئولیت عمومی ندارند، اغلب هم کارمند عادی هستند. اگر متخصصی هم هست، دنبال کار و تحقیق خودش است و فقط از چای و قند کتابخانه استفاده می‌کند. نهایت اگر رئیسی سختگیر باشد، بخشی از کارها هم انجام می‌شود. اینکه در ِتلگرام باز است و تلگرام تبدیل به یک کتابخانه بزرگ شده است، هشدار به ماست. الان «تلگرام» کتابخانه‌ای به مراتب بزرگتر از 80 درصد از کتابخانه‌های کشور است، زیرا فایل بسیاری از کتاب‌ها در آنها هست. علاوه بر این در بسیاری از رشته‌های دانشگاهی «پایگاه‌های اطلاعاتی و کتابی» بسیار مهم‌تر از کتابخانه‌های فیزیکی هستند. آنها دنبال کتاب چاپی نیستند و مطالب خود را از همین پایگاه‌ها اخذ می‌کنند. ما منتظر چه هستیم؟ باید تلاش کنیم رابطه کتابخانه‌ها را با شبکه‌های اجتماعی اصلاح کنیم. در ایران، از این شبکه‌ها بیشتر برای حال و احوالپرسی، کارهای سیاسی و تبلیغاتی و گاه به نمایش گذاشتن رفتارهای ناهنجار استفاده می‌شود. کتاب در آنها چه جایگاهی دارد؟ کتابخانه‌های ما در این زمینه چه جایگاهی دارند؟ ما قدرت مانور محدودی داریم که باید بر آن بیفزاییم. محتوای مکتوب را عرضه کنیم، آنها که مشکل حقوقی ندارد. به علاوه در شبکه‌های اجتماعی فعالیت بیشتری از نظر نشر علم و محتوا داشته باشیم. متأسفانه سخت می‌شود ذهن افراد کارمند را عوض کرد، آن هم با شندرغاز حقوق که همیشه مشکل کارمندی در ایران بوده است.
 
   نگاه‌تان به مقوله کتابخوانی و کتابخانه‌ها در جهانی که دیجیتالی شدن جزئی لاینفک از آن شده است چیست؟
 بنده بخشی از این پرسش را بالا جواب دادم، اما باید بیفزایم، اصولاً انتقال علم و دانایی، مانند گذشته به وسیله کتاب نیست. الان تا حد زیادی کتاب برای تفنن و سرگرمی شده است. یک عادت است. مردم اطلاعات خود را از شبکه‌های اجتماعی و عمومی، از ویکی‌ها و وبسایت‌های تخصصی می‌گیرند. ما که کتابخانه‌دار هستیم، می‌دانیم در دانشکده علوم، فنی، پزشکی و بسیاری از رشته‌های دیگر، عموماً استفاده از پایگاه‌های اطلاعاتی و فایل‌ها صورت می‌گیرد، و جز به ندرت از فیزیک کتاب استفاده نمی‌شود. وقتی زنان در خانه اهل مطالعه چندان نبودند اما اکنون، بسیار بیشتر از مردان، علم و دانش را از همین گوشی بدست می‌آورند. برای مثال اطلاعات پزشکی بسیار مهمی را از طریق سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی و واتساپی و ایتایی تحصیل می‌کنند. این یعنی اینکه مجرای انتقال علم و دانایی عوض شده است. ما باید برای اینها برنامه داشته باشیم. به هر روی حمایت از کتاب، در عصر جدید، حمایت از علم نیست. حمایت از هوش مصنوعی حمایت از علم است. هر چه زودتر باید سرمایه مکتوب بشر تبدیل به فایل و... شود، در سرورها جای گیرد و با سرعت برق در اختیار همه قرار گیرد. کتابی که در 200 نسخه منتشر می‌شود، از نظر ترویج به چه کار می‌آید؟ آیا می‌شود آن را مقایسه با فایلی کرد که در چند ساعت هزاران نسخه آن دانلود می‌شود؟
 
   آقای جعفریان بسیاری از دوستان‌تان و افرادی که شما و حیطه کاری‌تان را می‌شناسند، شما را با زنده‌یاد ایرج افشار مقایسه می‌کنند، اینکه اگر زنده‌یاد افشار خود را وقف ایران‌شناسی و زبان فارسی کرد؛ شما هم خود را وقف ایران‌ شناسی و تاریخ اسلام کرده‌اید. نگاه خودتان به این مقایسه چیست؟
 بنده بارها گفته‌ام که از لحاظ سبک و سیاق، به مقدار زیادی متأثر از ایشان هستم. همان طور که از دیگر استادانم تأثیر پذیرفته‌ام. مرحوم سید جعفر مرتضی، سید عبدالعزیز طباطبایی، سید محمدعلی روضاتی، سید مهدی روحانی. زمانی که خانه ما در شهرک قائم تهران بود و تقریباً نزدیک به منزل آقای افشار مرتب به ایشان سر می‌زدم، ایشان هم لطف داشتند و چندین بار در قم به کتابخانه تاریخ آمدند. زمانی که مجله آینده منتشر می‌شد، مرتب می‌خواندم. دوستانی هم داشتم و دارم، مانند جناب مطلبی کاشانی، جواد بشری و بسیاری دیگر که مرتب به منزل ایشان می‌رفتند و از ایشان متأثر بودند و ما با یکدیگر مشورت می‌کردیم و رفیق بودیم. آقای ایرج افشار گردن نسل ماحق بزرگی دارد. در کارهای علمی خیلی دست و دلباز بودند. زمانی که در کتابخانه مجلس بودم، چند بار آمدند. فکر می‌کنم دست کم دو بار آمدند. مهم‌تر از همه کارهای چاپی ایشان بود که برای ما یک نمونه و الگو بود. حیف، وقتی که به کتابخانه مرکزی آمدم نبودند که بنده را راهنمایی کنند. خدای ایشان و همه استادان ما را بیامرزد.

 

او مورخ فرهنگ است

رضا داوری اردکانی
فیلسوف و اندیشمند

سلامی به دوست و همکار عزیز آقای دکتر رسول جعفریان.
می‌گویند و نادرست هم نمی‌گویند که تاریخ گزارش حوادث گذشته است. اما همه حوادث گذشته تاریخی نیستند و مورخ آنها را گزارش نمی‌کند. چه حوادثی تاریخی‌اند؟ حوادث تاریخی، هرچند که به‌موقع و مقام و امکان‌های زمان بستگی دارند، با دخالت آدمیان پدید می‌آیند و به این جهت ضروری و قهری نیز نیستند. از این قول نباید نتیجه گرفت که آدمیان تاریخ را هر طور که بخواهند می‌سازند. آدمی موجودی تاریخی است و تاریخ، تاریخ آدمی است و تنها آدمیان تاریخ دارند. آدمی امروز و دیروز و فردا دارد و برای فردا زندگی می‌کند. اما فردای او بدون نسبت با امروز و دیروز نیست. مورخان با گزارش حوادث دیروز قصد تفنن ندارند. آنان ناظران زمان و تاریخند و با توجه و تذکر نسبت به اکنون و آینده حوادث مهم و اهم و بی‌اهمیت بودن را تشخیص می‌دهند و گزارش می‌کنند. تاریخ جدید با تاریخ قدیم تفاوت دارد. تاریخ قدیم، تاریخ دخالت و مشارکت مردمان در ساختن جهان و تصرف طبیعت برای بهتر زیستن و بیشتر برخوردار شدن نبوده است. حوادث مهم تاریخی جهان قدیم با جنگ‌ برای غلبه و حفظ قدرت صورت می‌گرفت. انسان قدیم، سودای غلبه بر طبیعت و موجودات نداشت و به اندازه‌ای که از طبیعت و جهان بهره می‌برد، راضی بود. غلبه در زمان قدیم، غلبه بر آدمیان و اعمال قدرت بر جهان انسانی بود. مورخان هم حوادث جنگ‌ها و گزارش شکست‌ها و پیروزی‌ها را می‌نوشتند و البته بیشتر به وضع و حال پیروز و کارهای آن می‌پرداختند و این طبیعی بود، زیرا شکست خورده از میدان خارج شده بود. نکته مهم این است که چرا آدمیان تاریخ می‌نویسند؟ چنان که گفته شد، هیچ موجودی جز انسان تاریخ ندارد. تنها انسان موجودی تاریخی است و به آینده می‌اندیشد. اگر بخواهیم به یکی از این سه زمان گذشته، حال و آینده تقدم بدهیم، به نظر می‌رسد که پروای آینده داشتن مقدم باشد. با این پرواست که آدمی به وضع اکنون و گذشته توجه می‌کند. مردمی که[صرفاً] در اکنون سکونت می‌کنند، بی آینده‌اند. اکنون که رویش به سوی آینده است نسبتی هم با گذشته دارد. آدمیان راهی در تاریخ پیموده‌اند تا به اکنون و امروز رسیده‌اند. اکنون را بدون آشنایی با آن راه نمی‌توان شناخت. به عبارت دیگر آینده و اکنون و گذشته به هم بسته‌اند و موجودی که پروای آینده دارد، نمی‌تواند به اکنون و گذشته بی‌نظر باشد. مردمان هم برای امروز و فردای خود باید از گذشته باخبر باشند. این خبر را مورخان می‌آورند. می‌بینیم که تاریخ، درک و دانشی است که آدمی همواره به آن نیاز داشته است. البته تاریخ به عنوان پژوهش علمی به زمان‌های اخیر تعلق دارد. در زمان باستان و حتی در یونان که مورخانی مثل توسیدید و هرودوت و گزنفون پدید آمدند، شاعران هم راویان صورتی از تاریخ بودند. تاریخ‌نویسی جدید که بنای آن در قرن هفدهم و هجدهم گذاشته شده است، نظر صریح به آینده دارد و حوادث گذشته را با تصوری که از اکنون و آینده دارد، می‌سنجد. به این جهت مورخان نمی‌توانند از زمان خود و اندیشه غالب بر آن غافل بمانند. مورخ برای این که گذشته را بشناسد باید اکنون و امروز و مسائل آن را درک کند. مورخی که با اکنون و آینده کاری ندارد و صرفاً در جست‌وجوی اسناد و اطلاعات و روایت‌های صحیح و معتبر است، مواد و اطلاعات خوبی فراهم می‌آورد، اما تاریخی که در آن درس تذکر باشد نمی‌نویسد. او در حقیقت مورخ نیست و اگر تاریخ بنویسد، مجموعه‌ای از اطلاعات را فراهم آورده است. این اشاره‌ها را در مجال دیگر باید تفصیل داد. متأسفانه، اینجا مجال آن نیست که به وضع تاریخ‌نویسی در کشور بپردازم و ناگزیر به این اشاره اکتفا می‌کنم که ما مخصوصاً به تأمل در وضع گذشته، اکنون و آینده خود و تاریخ نویسی که به آن بسیار نیاز داریم، چنان که باید اهتمام نکرده‌ایم و از این نیازمندی چنان که باید آگاه نیستیم. مخصوصاً به تاریخ 200 ساله اخیر کشور که راه آن به اکنون رسیده است کمتر پرداخته‌ایم. از 200 سال پیش ما وارد جهانی متفاوت از جهان قدیم‌ شده‌ایم. درست است که از جهان قدیم به کلی نمی‌توان پیوند برید، اما ظاهراً چنان‌که باید نمی‌دانیم با گذشته ۲۰۰ ساله چه نسبتی داریم. تاریخ 200 سال اخیر، تاریخ تجددمآبی ایران و نرسیدن به درک درست تجدد است. اهل قلم و روشنفکران و صاحبان قدرت سیاسی بیشتر با ظاهر و سطح تجدد آشنا شدند و آن را تمام تجدد دانستند و از قواعد آن پیروی کردند یا با آن درافتادند و مخالفت کردند و حتی آن را انحراف خواندند. در این بین کسانی هم کوشیدند تا شرایط فرهنگی، اخلاقی و سیاسی کشور را در نسبتی که با یکدیگر و جهان کنونی دارند دریابند و تاریخ معاصر را با توجه به شرایط موجود بنویسند. شاید یکی از سرشناس‌ترین و دقیق‌ترین و پرکارترین آنها، آقای دکتر رسول جعفریان باشد. آقای دکتر جعفریان که از اوایل جوانی و بهتر بگویم از نوجوانی به تاریخ‌نویسی رو کرد، از همان آغاز نشان داد که می‌داند تاریخ فقط گردآوری اسناد، مدارک و اطلاعات نیست و مورخ باید اهل تأمل در اوضاع و حوادث باشد. من خوشحالم که بعضی آثار این همکار گرانمایه را خوانده و از آنها بهره‌ها برده‌ام. گاهی احساس می‌کنم که دکتر جعفریان در گزارش خود از حوادث تاریخی، آنها را به آزمایش دریافته است. گویی او خود شاهد حوادث تاریخی بوده و آنها را با آزمایش جان دریافته است. فضیلت مورخ ما این است که حوادث سیاسی و فرهنگی و علمی را در ارتباط با یکدیگر می‌بیند. به‌خصوص سیاست را از شرایط خاص تاریخی و فرهنگی جدا نمی‌انگارد. در همه آثار او که البته بیشتر در باب اسلام و تشیع و تاریخ معاصر است توجه خاصی به ارتباط و نسبت میان خرد، دانش و فرهنگ و سیاست شده است. مختصر بگویم، دکتر جعفریان، مورخی است که سیاست و قدرت سیاسی را متعلق اصلی تاریخ نمی‌داند، بلکه سیاست را در نسبت با خرد و فرهنگ و دانش زمان تفسیر می‌کند و به این جهت است که وقتی کتاب تاریخ او را می‌خوانیم احساس می‌کنیم او مورخ فرهنگ است. برای ایشان طول عمر و دوام توفیقات مسألت دارم.

 

کتاب ورز تمدن‌پژوه

سید فرید قاسمی
نویسنده و پژوهشگر

خواسته‌اید درباره بازگشت دکتر رسول جعفریان به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بنویسم. نخست امیدوارم همانند دوره پیشین با دشواری‌های عدیده روبه‌رو نشود. در دور یکم برگه‌ای به عنوان حکم گرفت با برنامه اما بی‌بودجه راهی کتابخانه شد. حدود چهار سال (1396 تا 1400)  دکتر جعفریان از اعتبار شخصی‌اش هزینه کرد. با تلفن، جلسه‌های حضوری و فراخوان‌هایش به هر یک  از دوستانش کاری سپرد. رفقایش بی‌مزد و منت به یاری‌اش شتافتند. یکی برای برگزاری هم‌اندیشی و نمایشگاه‌ها یاری رسان شد. دیگری کتاب نوشت و سخنرانی کرد. کتابدارهای کتابخانه هم با اندک حقوق ساختند و ساعت‌هایی از وقت خود را که به خانه و خانواده اختصاص داشت، صرف فهرست نویسی و برخط پردازی منابع کردند. در دوره اول، از انتشار کتاب و نشریه تا هویتمندی موزه و مرکز اسناد، افزایش داشته‌ها، تحول در تالارها، اختصاص فضایی آبرومند برای روزنامه‌ها و مجله‌ها و بسیاری کارهای دیگر را دکتر جعفریان به ثمر رساند. در مراسم «جست‌وجو گر گذشته، دغدغه‌مند آینده» گفتم:گرامی می‌داریم یاد و نام همه کتاب‌آفرین‌ها، کتابدارها، مدیرهای کتابخانه‌ها و همه کتاب‌ورزهای ایرانی را.هرکسی که قلمی زد و قدمی در این راه برداشت. بسیاری دراین مسیر عُمر گذراندند اما زمانی که به مرور تاریخ کتابخانه‌های ایران معاصر می‌نشینیم دو فصل پررنگ پُر برگ و بارتر داریم که یکی متعلق است به زنده یاد ایرج افشار و دیگری زنده یاد رسول جعفریان.
آقای دکتر جعفریان در این 60 سال و 6 ماه اخیر و چند روز عُمرش تا امروز، بیش از 47 سال بی‌وقفه مأنوس با کتاب بوده و هست. مراد ما از کتاب این تعریف است: هر مضمونی که بر محملی ثبت و ضبط شود. با این تعریف یعنی همه نوع کتاب (خطی، چاپی و دیجیتالی).
در مجلس گرامی داشت استاد ایرج افشار گفتم که اگر پدرش موقوفه‌ای برپا کرد، ایرج افشار به وقف بی‌وقفه خود پرداخت. او خود موقوفه ایران‌شناسی و زبان فارسی بود. دکتر جعفریان هم بیش از چهار دهه است که به وقف خود پرداخته و موقوفه اسلام شناسی و ایران‌شناسی شده است. اگر تاریخ اسلام و حج‌پژوهی یک رده کاری فرض شود و تاریخ‌های معاصر، تشیع، صفویه و اخیراً قم‌پژوهی را در رده دیگری بدانیم. درون رده دوم بخش‌هایی از ایران‌شناسی را درمی‌یابیم.
دکتر جعفریان، کارنامه‌ای وسیع دارد. از حیث کتاب، هم پدید آورنده و هم ناشر است، هم مصحح و گردآورنده.
بنیادگذاری کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران در قم که چند ماه دیگر سی ساله می‌شود. گردانندگی کتابخانه‌های مجلس و مرکزی دانشگاه تهران که دو برگ زرین در تاریخ این دو کتابخانه را رقم زد، هیچ گاه از یادها نمی‌رود. حیات مطبوعاتی ایشان هم که با مجله‌های قم در دهه شصت آغاز شد و به مدیریت، سردبیری و حتی بنیادگذاری شماری نشریه انجامید.
تحقیق و تدریس، کتاب‌شناسی و مجموعه سازی، نسخه‌شناسی و متن‌پژوهی، تصحیح و احیاگری، تاریخ‌نگاری و تألیف، ایرانگردی و جهانگردی البته توأم با نگارش سفرنامه، تأسیس گروه‌های تاریخ در مؤسسه‌ها و مرکزها (پژوهشی، اطلاع‌رسانی و دانشگاهی)، پیوندگری کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی، همکاری با پایگاه‌های خبری و خبرگزاری‌ها از بازتاب تا خبرآنلاین، تأسیس کتابخانه‌های اختصاصی و تخصصی درون کتابخانه مجلس، همه و همه برگ‌های دیگری از کارنامه دکتر جعفریان است.
ایشان با دلبستگی به نوآوری‌های زمانه و دلسپردگی به فناوری‌های عصر 35 سال است که با رایانه روزگار می‌گذراند. از وبلاگ‌نویسی تا کانال تلگرامی، از کتاب کاغذی تا کتاب برخط، از لوح تا ذخیره جانبی و این روزها اقامت گزینی در جهان هوش مصنوعی همه را در خدمت دانش‌گستری می‌خواهد. او عُمر و سلامتی خود را در این راه صرف کرد.
چند سال پیش از این دوست ما آقای جلیسه، پژوهشگری که از قضا ناشر هم هست تلفنی گفت می‌خواهد ارج‌نامه‌هایی منتشر کند. گفتم از دکتر جعفریان شروع کن و عنوان اصلی کتاب را بگذار: ارج درج و عنوان فرعی را نکوداشت نامه دکتر رسول جعفریان. پرسید: «چرا ارج درج؟» گفتم: درج در این جا دو معنایی است. از یک طرف معنی نگاشتن و معناهای مشابهی دارد و از طرف دیگر مخفف / سرواژه دکتر رسول جعفریان می‌شود درج. پسندید و امیدوارم کار ایشان هم به نشر برسد تا به همراه کتاب‌شناسی و کارنامه مطبوعاتی دکتر جعفریان در کنار کتاب آفاق دانایی که به سعی آقای حامد زارع منتشر شد، تصویر کامل‌تری از حیات فکری و فرهنگی ایشان شناسانده شود.
ایرج افشار می‌گفت: «پژوهش‌های تاریخی را در قم باید به دو دوره پیش از رسول جعفریان و از شروع کار او تا امروز تقسیم کرد.  پیش از دکتر جعفریان پژوهش‌های تاریخی در قم معنای دیگری داشت.» باید یادآور شوم که دکتر جعفریان برای زمان ارزش قائل است. با غاصبان وقت میانه‌ای ندارد. تأیید‌طلب نیست و هوشیارانه کار خودش را انجام می‌دهد. او از خیابان تاریخ به بزرگراه تمدن پژوهی رسید. ناقد علم در ایران و عضو فرهنگستان علوم شد. دکتر جعفریان تعریف از این رباط دو در دارد. برای او دنیا رستوران و خوابگاه نیست، مدرسه و معدن کار است.
ایشان با تجربه و تحصیل به فهم و معرفت گذشته رسید، فرا رخداد و علت غایی را می‌بیند. وقوف دارد فهم گذشته با گرفتاری در گذشته تفاوت دارد. گذشته را حافظ آینده می‌داند و معتقد است پیشرفت اگر مبتنی بر پیشینه‌ها نباشد خواهد لنگید. او نخ اتصال را دریافته و از معدن تاریخ به استخراج اندیشه‌ها  پرداخته است و اعتقاد دارد که تاریخ پشت سر نیست. امروز و فردا هم ادامه تاریخ است.ایشان تلاش دارد دیدنی‌هایش را متوجه شود. به خوبی می‌داند که راه رشد، پیشرفت و توسعه از کتابخانه می‌گذرد. امیدواریم که کار‌به‌دستان به سخن او توجه کنند که راهگشاست. ایده‌های فراوانی دارد. یکی از طرح‌های او نظام یکپارچه کتابخانه‌های دانشگاهی ایران با مرکزیت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران است. امیدواریم یکپارچه پردازی کتابخانه‌ها به خصوص در دوره دوم تصدی‌اش در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و همه ایده‌هایی که مدنظر دارد و می‌گوید بشنوند و در جهت تحقق‌شان یاری‌اش کنند.

 

کتابشناس بزرگ زمانه ما

مجیدجلیسه
نویسنده و پژوهشگر

فضل‌الله بن ابی‌اخیر همدانی ملقب به‌رشیدالدین فضل‌الله در وقفنامه ربع رشیدی و در ذیل شروط نگهداری و حفاظت از خزانه کتب این بنا چنین می‌نویسد:
«شرط چنا‌ن ‌است که این کتابخانه‌ها را یک خازن و یک مناول باشد، هر یک عاقل و کافی و متورع و نویسنده و صاحب معرفت کتب.»
نگاه بزرگان این سرزمین از دیرباز به خازنی کتابخانه‌ها اینچنین بوده و کتابداری شغل بزرگانی چون ابن‌مسکویه، مسعود سعد سلمان، کمال‌الدین بهزاد، علیرضا عباسی و... بوده که هرکدام در علم و ادب و هنر از سرآمدان روزگار خود بوده‌اند. در روزگار ما نیز دوران طلایی کتابخانه‌ها دقیقاً زمانی اتفاق می‌افتد که سکانداری کتابخانه‌ها به‌دست بزرگانی چون ارباب کیخسرو شاهرخ یا اعتصام‌الملک در کتابخانه مجلس و مهدی بیانی در کتابخانه ملی یا استاد ایرج افشار بر مسند ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران صدارت یافتند.
از جمله صاحب‌قلمانی که در این روزگار بر مسند ریاست چندین کتابخانه مهم ایران تکیه زده و منشأ خدمات ارزشمند و ماندگاری شده‌اند، استاد رسول جعفریان است. عشق به کتاب و کتابخوانی را می‌توان در گوشه‌گوشه شئون زندگی ایشان دید و کتاب، بخش پررنگ زندگی ایشان است و به‌طور کلی فعالیت‌های کتاب‌محور رسول جعفریان را می‌توان به پنج دسته زیر تقسیم نمود:
 
1. تألیف و پژوهش
استاد جعفریان پیش از هر چیزی پژوهشگری خستگی‌ناپذیر و پرکار شناخته می‌شود. او در حوزه‌های مختلف پژوهشی که بسیار هم گسترده است، در موضوعات فراوانی آثاری را تصحیح، ترجمه، گردآوردی و نگاشته است. مجموع مقالات و کتاب‌های او بیش از هزار عنوان می‌شود که در این میان توجه ویژه ایشان به موضوع کتاب به‌مثابه یک اثر تاریخی و فرهنگی درخور توجه است. از باب نمونه ایشان مقالات و کتاب‌هایی چون «کتاب و کتابخانه در دوره صفوی»، «کتابخانه ابن‌طاووس»، «وقف‌نامه‌های کتاب صفوی» یا کتابشناسی‌هایی چون «31 کتاب سیاسی اسلامی در کتابخانه حسنیه مغرب»، «کتابشناسی حجاب» و «کتابشناخت مولد النبی» را به‌رشته تحریر درآورده‌اند که این آثار حکایت از نگاه کتابشناسانه و کتاب‌دوستانه ایشان از بعد تاریخ‌نگارانه و کتابشناسی
دارد.

2. تأسیس و مدیریت کتابخانه‌ها
جعفریان از سال ۱۳۷۳ و با تأسیس کتابخانه تاریخ اسلام و ایران در شهر قم به‌جرگه مؤسسین کتابخانه در ایران پیوست. کتابخانه‌ای که امروز با بیش از ۲۵۰ هزار منبع یکی از بزرگ‌ترین و بهترین کتابخانه‌های تخصصی در ایران به‌شمار می‌رود. این کتابخانه با دسترس پذیر کردن اطلاعات و نسخه‌های دیجیتال کتاب‌ها امروزه یکی از پرمخاطب‌ترین کتابخانه‌های تخصصی برای پژوهشگران سراسر دنیاست. جعفریان با همین تجربه است که در سال ۱۳۸۷ پا به‌ کتابخانه مجلس گذاشته و دور جدید و درخشانی از فعالیت حرفه‌ای خود در این کتابخانه را آغاز می‌کند. او طی چهار سال و سه ماهی که ریاست این کتابخانه را عهده‌دار بود، موفق گردید کارهای ارزشمند، ماندگار و تأثیرگذاری را در این کتابخانه انجام دهد، به‌گونه‌ای که امروز بسیاری این دوره را درخشان‌ترین دوره مدیریتی بعد از انقلاب می‌دانند. اتمام فهرست‌نگاری نسخه‌های خطی کتابخانه، دیجیتال‌سازی همه نسخه‌های خطی و چاپی کهن کتابخانه، راه‌اندازی موزه صنعت چاپ، راه‌اندازی کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی، انتشار صدها عنوان کتاب و مجله و... از جمله کارهایی هستند که جعفریان طی این مدت کوتاه به‌سامان کرده و انجام داده است.
جعفریان از سال ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ به‌عنوان ریاست کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران انتخاب می‌شود، او در این جایگاه نیز با وجود همه کمبودها و مشکلات خوش می‌درخشد و موفق می‌شود فعالیت‌ها و کارهای ارزشمندی انجام دهد. مهم‌ترین فعالیت جعفریان در این دوره دسترس پذیر نمودن منابع ارزشمند این کتابخانه برای پژوهشگران بود، به‌گونه‌ای که از هر جای دنیا پژوهشگران می‌توانستند نسبت به تهیه نسخ خطی، میکروفیلم‌ها، عکس‌ها، اسناد و... اقدام کنند. در حالی که انتشار ده‌ها جلد کتاب و مجله ارزشمند در این دوران نیز از جمله اتفاقات قابل توجه در دوره مدیریتی او به‌شمار می‌رود.
 
3. انتشار کتاب
استاد جعفریان جدا از آثار و تألیفاتی که از خود به‌جای گذاشته‌اند، همواره مشوق شاگردان، دوستان و اهالی پژوهش برای انتشار آثارشان بوده‌اند و هر زمان نیز امکانی برای چاپ و نشر کتاب اهالی قلم داشته، از این امکانات نیز بهره برده‌اند. چنان که در مدت ریاست بر کتابخانه مجلس یا دانشگاه آثار متعددی با تشویق، حمایت و هدایت ایشان منتشر شد. این موضوع آنقدر برای او حائز اهمیت بود که برای هرکتاب جداگانه مقدمه‌ای می‌نگاشت. در سال ۱۳۹۱ ایشان طی اقدامی جالب تصمیم می‌گیرد تمامی این مقدمه‌ها را تجمیع و البته با مقدمه‌هایی که برای کتاب‌های دیگر نگاشته در یک کتاب با عنوان «جامع المقدمات» منتشر کند.
 
4. انتشار مجلات کتابگزار
جعفریان در زمان حضورش در کتابخانه مجلس و بعدتر در کتابخانه دانشگاه، اهتمامی جدی به انتشار مجلاتی کتاب‌محور و پژوهش محور داشت. انتشار ده‌ها شماره از مجله‌نامه بهارستان، پیام بهارستان، اسناد بهارستان در کتابخانه مجلس یا انتشار جلد چهاردهم از نشریه نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و همچنین حمایت از انتشار مجله «پژوهش‌های نسخه‌شناسی» از جمله اقدامات کتاب‌دوستانه ایشان به‌شمار می‌رود.
 
5. یادنامه‌ها و جشن‌نامه‌ها
ادای احترام به‌بزرگان دین و اهل قلم یکی از مهم‌ترین خصایص اخلاقی و بزرگ‌منشانه استاد رسول جعفریان است که موضوع دیگر فعالیت‌های کتاب‌محور ایشان طی این سال‌ها بوده است. انتشار کتاب‌هایی در تکریم و بزرگداشت بزرگان و صاحب‌قلمان را می‌توان با انتشار آثاری چون «جشن‌نامه استاد سیداحمد حسینی اشکوری»، «جشن‌نامه آیت‌الله رضا استادی»، «جشن‌نامه آیت‌الله شیخ هادی امینی»، «هادی‌نامه: ارج‌نامه مقام علمی و فرهنگی استاد سیدهادی خسروشاهی» و کتاب‌هایی چون «ز هامون سوی گردون: ارج‌نامه دکتر منصور صفت‌گل» و «از کران تا کرانه: ارج‌نامه دکتر محمدباقر وثوقی» دنبال کرد. این آثار همگی از جمله کوشش‌های ایشان برای تکریم اساتید، همکاران و پژوهشگران شناخته شده در حوزه‌های مختلف دانشی است که به مدد و همت ایشان چاپ و انتشار یافته است.


 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و هشتاد و پنج
 - شماره هشت هزار و ششصد و هشتاد و پنج - ۰۵ اسفند ۱۴۰۳