گزارشی از کسبوکار این روزهای بهبودیافتگان از اعتیاد در یک کارگاه مونتاژ ویلچر
کوچه مردهایی که از برزخ برگشتهاند
شرط ورود به اینجا، تجربه «اعتیاد و کارتنخوابی» است. همه ۱۲ مرد حاضر در این کارگاه مونتاژ ویلچر ، پیش از این، روزها، ماهها و حتی سالها زیر سقف آسمان خوابیدهاند و به دور از خانه و خانواده، بهتنهایی برای زنده ماندن جنگیدهاند. هرچند بیخانمانی انگیزه زندگی را از آنها دزدیده بود، اما کورسویی در اعماق جانشان، آنها را به ادامه فرامیخواند؛ بالاخره نور به زندگیشان تابید و حالا دیگر با امید شبها را به طلوع فردای روشن گره میزنند. بیسبب نیست که یکی از آنها می گوید: «حتی اگر آلزایمر هم بگیرم، آغوش باز «سرای حافظ» را فراموش نخواهم کرد.»
سهیلا نوری
روزنامهنگار
اینجا در «سرای حافظ» مردانی که روزگاری رنج بیتکیهگاهی را تجربه کرده بودند، برای افراد دارای معلولیتی که نیاز مالی دارند، ویلچر میسازند و به اقصینقاط کشور ارسال میکنند تا به سهم خود از رنج بیتکیهگاهی آنها بکاهند.
«سرای حافظ» از سال 1398 شروع به کار کرده است؛ خانهای که از همان سال، پناه زنان و مردان کارتنخواب و مرکز اشتغال بهبودیافتگان از بیماری اعتیاد است. آنهایی که سالها در حسرت یک وعده غذای گرم، چندمتر جا برای خواب راحت و سقفی برای در امان ماندن از سرمای استخوانسوز زمستان و آفتاب داغ تابستان بودند، امروز در این سرا با امید و انگیزه به زندگی لبخند میزنند.
در سرای حافظ 100 زن و مرد بهبودیافته از اعتیاد و رها شده از کارتنخوابی مشغول بهکار هستند. همه این افراد حقوق وزارتکار و چهبسا بیشتر از آن دریافت میکنند و تحتپوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار دارند. شروع فعالیت این مرکز با آغاز همهگیری کرونا مقارن بود. آن زمان تمرکز این خانه بر تولید ماسک بود بهطوریکه طی دوره همهگیری، بیش از 500 هزار ماسک توسط زنان و مردان مشغول بهکار دوخته و تعداد قابلتوجهی از آنها بهصورت رایگان در اختیار اقشار آسیبدیده اقصینقاط کشور از سیستان و بلوچستان تا کردستان قرار گرفت، اما در حال حاضر در یکی از کارگاههای این سرا، 12 نفر از مردان در کارگاه مونتاژ ویلچر مشغولند. کسی هم که مونتاژ قطعات ویلچر را به آنها آموزش داده، تجربه کارتنخوابی داشته و همین باعث شده این آدمها که خود درد و رنج چشیده هستند، برای کسانی که بهدلیل فقر، توان تهیه ویلچر را ندارند، با جان و دل کار میکنند و از اینکه افرادی بهواسطه تلاش آنها، زندگی راحتتری دارند، به خود میبالند.
انتهای خط مهربانی
نمیخواهد نامی از او برده شود، اما یکی از همین مردان است. به قول خودش با وضعیتی به این خانه آمد که کمتر کسی حتی اعضای خانوادهاش حاضر بودند در آن شرایط او را بپذیرند، اما آن روز همه اهالی این خانه که با طعم گس طرد شدن و رهاشدگی آشنایند، با آغوش باز از او استقبال کردند. از آنروز چنین میگوید: «مدت زیادی بود که از شدت اعتیاد اعضای خانوادهام رهایم کرده بودند و کارتنخواب شده بودم. کار خاصی نداشتم، جز اینکه ضایعات جمع میکردم و با فروش آنها مواد میخریدم تا اینکه یک دزد که حتماً وضعیت او از من خیلی بدتر بود، تمام پول و وسایل کهنهام را دزدید. چند روز بود چیزی نخورده بودم، بدنم بو میداد و درست در شبی که اوضاع خیلی خرابی داشتم، یک مددکار اجتماعی که فرشتهای از طرف خدا بود، سر راهم قرار گرفت و این خانه را به من معرفی کرد. در شرایطی که باور نمیکردم کسی حاضر شود حتی یک کلمه با من صحبت کند، مسئولین این خانه مرا در آغوش گرفتند، غذا و حمام گرم، لباس تمیز، جای خواب راحت و هرچیزی را که دیگر فراموشم شده بود به من دادند و بعد از سالها شبیه یک انسان با من برخورد کردند.» این مرد که یکسال و 5 ماه قبل مصرف مواد مخدر را ترک کرده، از احترامی صحبت میکند که به قول خودش حتی اگر آلزایمر بگیرد، از یاد نخواهد برد. به گفته او، همه اهالی این خانه اهل درد هستند و بهواسطه تجربههای تلخی که داشتند، خوب میدانند با آدمهایی که به ته خط رسیدهاند، چطور برخورد کنند؛ برخورد متفاوتی که حلقه گمشدهای میان جامعه و قشر آسیبدیده آن است. امثال این مرد نیز که آیین قدرشناسی را به خوبی میدانند، جَلد احترام و مهرورزی خواهند شد و تا جایی که توان دارند، برای برداشتن باری از دوش کسانی که نامرادی زندگی را به چشم دیدهاند تلاش میکنند. همان کاری که این روزها در کارگاه مونتاژ ویلچر انجام میدهد؛ با چنان دقتی کار میکند که ناگفته پیداست میخواهد در کاهش درد و رنج کسانی که منتظر روی خوش زندگی هستند، نقش تأثیرگذاری داشته باشد.
چرخه نوعدوستی
ویلچرهای مونتاژ شده توسط بهبودیافتگان «سرای حافظ» با هدف فرهنگسازی تازه و برای جایگزینی با تاج گلهای مراسم ترحیم تهیه میشوند؛ اغلب این تاج گلها با پرداخت چند میلیون تومان تهیه میشود، درحالیکه مدتی است جلوی برخی مساجد یا سالنهای مراسم ترحیم به جای تاج گلهای میلیونی، ویلچرهایی به عنوان نماد تسلیت به چشم میخورد؛ همانهایی که داستانی امیدبخش در پس خود دارند و برخلاف گلهای طبیعی که در نهایت دور ریخته میشود، در پایان مراسم به خیریهای تحویل داده میشوند که با معلولین در ارتباط هستند یا به دست معلولین نیازمندی میرسد که از طرق مختلف شناسایی شدهاند و زینپس گذران زندگی برایشان سادهتر خواهد شد. خوشبختانه این تصمیم بازتاب خیلی خوبی هم داشته و با استقبال بالایی از سوی مردم روبهرو شده بهطوری که میتوان به این فرهنگ نو در آیندهای نزدیک امیدوار بود.
12 مردی که وظیفه مونتاژ این ویلچرها را برعهده دارند، از 8 صبح تا 5 بعدازظهر مشغول کار هستند؛ تعدادی از آنها شب را همینجا و در این خانه میمانند و آنهایی هم که به خانواده وصل شدهاند، بعد از پایان کار به خانه میروند. خروجی کار آنها هم ویلچرهای استانداردی است که با تمرکز بر معلولین نیازمند ساخته میشود. این را خیری که برای تهیه ویلچر به «سرای حافظ» آمده تأیید میکند و میگوید: «چند روز پیش به یک مراسم ترحیم رفته بودم و با دیدن ویلچری که جلوی در مسجد قرار داشت، در جریان فعالیت این مرکز قرار گرفتم. آن روز بسیار تحسینشان کردم و از اینکه مراکزی تا این اندازه دغدغهمند فعالیت میکنند بسیار دلگرم شدم. آدرس اینجا را برداشتم چون مطمئن بودم خیلی زود به کارم میآید. دیروز که از طریق یکی از دوستان شنیدم دختر جوانی در سرپل ذهاب به دلیل نداشتن ویلچر از ادامه تحصیل بازمانده، یاد این مرکز افتادم. حالا که آمدم و کیفیت ویلچر را از نزدیک دیدم، بیانصافی است اگر نگویم با اینکه به لحاظ قیمت بسیار پایینتر از نمونههای مشابه است، اما از نظر کیفیت با استانداردهای بازار برابری میکند و خوشحالم که با خرید این ویلچر من هم در ادامه این چرخه نوعدوستی شریک شدم.» این بانوی خیر در حالی از کیفیت ویلچرهای ساخته شده در «سرای حافظ» اعلام رضایت میکند که بناست در آینده نزدیک و با تسلط بیشتر این مردان بر کار، اینجا خط تولید ویلچر راه بیفتد تا دیگر نه مونتاژ قطعات ویلچر بلکه صفر تا صد تولید یک ویلچر توسط بهبودیافتگان از اعتیاد و رهاشدگان از کارتنخوابی انجام شود و بهواسطه مواد اولیه باکیفیت، در حوزه تولید ویلچرهایی با کاربریهای مختلف وارد بازار رقابتی شوند.
پاداش پاکی از اعتیاد
در مکانهایی که ساکنان آن روزهای تیره و تار از سر گذراندهاند، قدر آسایش بیشتر از هرجایی دانسته میشود. این افراد حتی نیمنگاه مهربان را هم میشناسند و ذهنشان را درگیر جبران کوچکترین قدمی میکنند که به سویشان برداشته میشود. «مهبد چشمی» پسر جوانی است که از سال 1394 به جمعیت طلوع بینشانها اضافه شده و نشانههای این قدرشناسی را به وضوح دیده است و به قول خودش بهبودیافتگانی که از شر بیماری اعتیاد خلاص شدهاند بارها او را غافلگیر کردهاند: «برخلاف تصویری که جامعه نسبت به افراد کارتنخواب و دارای اعتیاد دارد، آدمهای خیلی مهربانی هستند و کافی است به آنها عزتنفس بدهی و نگاه از بالا به پایین نداشته باشی که ببینی تا ته دنیا همراهت هستند. همین که زندگیشان کمی جان میگیرد، بدون کوچکترین چشمداشتی دست آسیبدیده بعدی را میگیرند. مثلاً چند ماه قبل که به دلیل مشکلات اقتصادی برای پرداخت هزینهها به مشکل برخوردیم، تعدادی از اعضای سابق که در این خانه با اعتیاد خداحافظی کردند و به زندگی برگشتند، با کمکهای مالیشان، مشکلات را حل کردند.»
واقعیت این است که راهیافتگان به «سرای حافظ» به پاداش پاکی از اعتیاد و رفتارهای پسندیدهای که دارند، انواع خدمات حمایتی و رفاهی رایگان را دریافت میکنند و تعداد زیادی از آنها بعد از اینکه اعتماد جامعه را جلب کردند و در اجتماع حاضر شدند، خانهای را که یک روز از آنجا به زندگی سلام دوباره گفته بودند، فراموش نمیکنند و در بزنگاههای مختلف مراتب قدرشناسی را به جا میآورند.
فقط کافی است از خط قرمزهای این سرا عبور نکنند تا زندگی صدها برابر راحتتر از آن چیزی را تجربه کنند که در ایام بیخانمانی دیده بودند. به گفته «چشمی» عدم مصرف مواد، ادب و نظم سه خط قرمز «سرای حافظ» است که زیرپا گذاشتن هرکدام از آنها موجب ترخیص اعضا خواهد شد.
به واقع اینجا اجباری در کار نیست؛ همه کسانی که به این خانه میآیند، به ته دیوار زندگی دست زده و برگشتهاند، برای همین هم اغلبشان تحت هیچ شرایطی حاضر به تکرار روزهای سیاه گذشته نیستند و این خطوط قرمز را که جوهره یک انسان سالم به لحاظ روانی است رعایت میکنند، در غیر اینصورت هم میدانند بدون رودربایستی و توهین باید این خانه امن را ترک کنند.