درسی که اوکراین برای تهدیدات مرزی در شمال و جنوب کشورمان دارد
ایران هشیار باشد!
رضا عدالتی پور
روزنامه نگار
اظهار نظر روز سهشنبه ترامپ که «اوکراین باید سه سال قبل جنگ را تمام میکرد و اصلاً نباید جنگ شروع میشد» سمتوسوی مشخصی به محتوای دیدار 4 ساعته مقامات ارشد آمریکا و روسیه درباره اقدامات مرتبط با پایان دادن به جنگ در اوکراین داد.
ناظران تحولات بینالملل معتقدند که این اظهارنظر ترامپ آن هم بعد از برگزاری جلسهای که بدون حضور مقامات اوکراینی برگزار شد و گلایه آنها را به دنبال داشت، به معنای پذیرش خواستههای رئیسجمهوری روسیه درمورد اوکراین است.
این اتفاق لحظهای تاریخی بود که بار دیگر ثابت کرد کشورها برمبنای دستیافتهها و داشتههای عینی و ملموس خود روی زمین چانهزنی و معامله خواهندکرد. رخدادی که اگرچه کاملاً منطبق بر کنفرانس «یالتا» نیست، اما میتوان آن را «زنده شدن شبح یالتا» پس از 80 سال عنوان کرد.
کنفرانس یالتا که از 4 تا 11 فوریه 1945 برگزار شد، نقطهعطفی مهم در مسیر روابط بینالملل پس از جنگ جهانی دوم بود، بویژه بر روابط آینده بین ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی تأثیر گذاشت. هدف از این نشست، ایجاد یک سازماندهی مجدد برای اروپای پس از جنگ و رسیدگی به آینده آلمان پس از شکست قریبالوقوع آن بود.این کنفرانس علیرغم اینکه در ابتدا نمادی از همکاری بین قدرتهای جهانی بود، اما در نهایت به نشانهای برای قربانی شدن کشورهای ضعیف در فضای دادوستد و مصالحه قدرتهای بزرگ تبدیل شد. به عبارت دیگر، گفتمان پیرامون کنفرانس یالتا نشان میدهد که تصمیمات مهم اغلب بدون مشورت با کشورها و مردمی که بیشترین آسیب را دیدهاند، اتخاذ شده است. مشابه الگویی که در زمان تقسیم آفریقا دنبال شد. جایی که سرزمینهای مستقل بین قدرتهای استعماری با کمترین توجه به جمعیت محلی تقسیم شدند.
هدیه ترامپ به پوتین را میتوان عبور از «نظم بینالمللی مبتنی بر قاعده» یا Rules-based International Order (RBIO) دانست که همواره مدنظر سیستم دوحزبی آمریکا و بویژه دموکراتها بود. جایی که اراده ترامپ در راستای اولویت دادن به «اول آمریکا» عبور از نمادها و باورهایی بود که نظم بینالملل لیبرال را برای دهههای متمادی شکل داده بود و اکنون تأکید دارد که امور دنیا در فرآیندهای مرتبط با رئالیسم کلاسیک و منطق قدرت به شکل عریان آن و در تناقض با عالیترین اصول اولیه حقوق بینالملل که احترام به حاکمیت دولتهاست، بازتعریف میشود.
وضعیتی که باتوجه به ژئوپلیتیک پویای اطراف ایران، باید مدنظر تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور قرار گیرد. از آنجا که «رویهسازی» در روابط دیپلماتیک از جمله اقدامات مرسوم برای حلوفصل مسائل بین قدرتهای بزرگ است، میتوان مذاکره بر سر اوکراین را یک رویه جدید قلمداد کرد که اگر هوشیاری دقیقی از جانب ایران درباره آن وجود نداشته باشد، در آینده نهچندان دور منافع ملی کشورمان در مرزهای شمالی و حتی جنوبی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
در حال حاضر هم در خلیج فارس و هم در قفقاز جنوبی تهدیداتی پیرامون ایران وجود دارد که ناشی از تعامل پیچیده رقابتهای منطقهای و تغییرات پویایی ژئوپلیتیکی و حتی رقابت قدرتهای بزرگ است. در این بین همراهی آمریکا با تحولات تهدیدزا علیه مرزهای ایران علاوه بر ابعاد نظامی و امنیتی با پیشزمینههای دیپلماتیک در حال عادی شدن و رویهسازی است. بخشی از این اقدامات رویهساز در بیانیههای ضدایرانی کنفرانسهای بینالمللی که با محوریت کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس برگزار میشود، نمود مییاید.
واقعیت این است که ملاحظات ایران برای حفظ تمامیت ارضی خود ریشههای تاریخی عمیقی دارد که عمدتاً در اثر تهاجم خارجی در قرنهای گذشته و برخی خباثتهای جریانهای قدرت در داخل شکل گرفته است. تاریخ ایران منعکسکننده مبارزه مستمر برای حفظ حاکمیت در برابر قدرتهای مختلف، از امپراطوریهای باستانی تا موجودیتهای ژئوپلیتیک مدرن است. بررسی روندهای تاریخی در این عرصه حاکی از این است که تنها راه ممکن برای صیانت از تمامیت ارضی ایران، رعایت اصول بازیگری برپایه منطق آنارشیک نظام بینالملل است. اصولی که در رأس آن مفاهیم حیاتی نظیر بهکارگیری عقلانیت ابزاری، خودیاری، بقا، ائتلافسازی و موازنه قوا و تقدم ژئوپلیتیک بر هر موضوع دیگر در تصمیمگیری از جمله آنهاست.
در مجموع میتوان اینطور نتیجه گرفت، موضع ترامپ درباره اوکراین نه صرفاً یک تغییر در سیاست قدرتهای بزرگ، بلکه بازتعریف نظم جهانی بر پایه منطق قدرت و رئالیسم کلاسیک است و حفظ منافع ملی ایران در چنین شرایطی، مستلزم اتخاذ راهبردهایی است که نهتنها بر پایه دیپلماسی فعال و ائتلافسازی منطقهای باشد، بلکه توانایی بازدارندگی کشور را نیز تقویت کند. تاریخ مملو از نمونههایی است که نشان میدهد تنها کشورهایی که توانستهاند با واقعبینی و عقلانیت ابزاری در برابر فشارهای خارجی مقاومت کنند، از آزمونهای سخت ژئوپلیتیکی سربلند بیرون آمدهاند. ایران نیز باید با تکیه بر این تجربه تاریخی، جایگاه خود را در نظم جهانی جدید تثبیت کند و از تمام ابزارهای موجود برای صیانت از حاکمیت و تمامیت ارضی خود بهره گیرد.