محلیها چگونه میتوانند از پهنه ۶ میلیون هکتاری جنگل زاگرس حفاظت کنند؟
«مشارکت حفاظتی» راهکار بقای بلوط ها
زهرا کشوری
دبیر گروه زیستبوم
آنهایی که نشستهاند توی تهران، پشت میزهای ریاست، میگویند برداشت بلوط توسط محلیها از دل زاگرس باید متوقف شود، چون وقتی بلوط از آن دار بلند روی زمین بیفتد و نماند و خوراک دام شود، زاگرس زادآوریاش را هم از دست میدهد. راست هم میگویند اما واقعیت لابهلای درختان بلوط و بنه و ارغوان و کیکم و زبان گنجشک چیز دیگری است که هنوز توی تهران یا هر جایی که میشود دور یک میز نشست و درباره آن تصمیمی گرفت، درک نشده است. تصمیمی که بشود واقعاً از آن به عنوان «معیشت جایگزین» یاد کرد. امید سجادیان، تسهیلگر اجتماعی و توسعه محلی و عضو شورای هماهنگی شبکه تشکلهای محیطزیست و منابع طبیعی کشور هم به «ایران» میگوید: نمیشود به مردمی که بلوط منبع درآمد آنهاست گفت که به بلوط دست نزنید. اعتقاد راسخی هم دارد که همین یک جمله تکلیف حفاظت از جنگلها را مثل روز روشن میکند که حفاظت از زاگرس بدون مشارکت مردمی نمیشود. او هم مثل آن دولتیها راست میگوید، روستاییان بلوط را زغال میکنند و میفروشند. دانههای بلوط را هم میفروشند. دامها هم از زاگرس تعلیف میکنند. بزهای گله هم به هر سبزی که در جنگل برسند آن را می خورند. سجادیان میگوید، برای آنکه جنگل بتواند خودش را احیا کند باید مردم را به سمت معیشت جایگزین برد چون به اعتقاد او، مردم بهرهدار، بخشی از راهحل هستند.
سجادیان روی «حفاظت مشارکتی» تأکید میکند و حد و مرزش را هم نشان میدهد. حفاظت مشارکتی یعنی دخالت مستقیم مردم در تمامی مراحل مدیریت و حفاظت از منابع طبیعی، بهگونهای که مردم به عنوان ذینفعان اصلی در این فرآیند نقش فعالی داشته باشند. البته این را هم میگوید: «حفاظت مشارکتی که نهادهای مردمی به دنبال آن است با حفاظت مشارکتی دولتی فرق دارد.» دولتیها از دهههای گذشته تا به امروز در مشارکت حفاظتی کارنامه موفقی نداشتهاند؛ حداقل باید بخشی از جنگل را برای همیشه از تهدیدها میرهاندند که نتوانستند این کار را انجام دهند. به گفته سجادیان دبیر این تشکل، در حفاظت مشارکتی مدنظر دولت، گاهی اوقات مردم کاملاً حذف میشوند.
او مشارکت مردمی برای حفظ زاگرس را فقط در نقش آفرینی اجرایی محدود نمیکند بلکه باید شامل تصمیمگیری، انتخاب، اجرای برنامههای قرق و صیانت از جنگلها نیز باشد. او آب پاکی را میریزد روی دست همه پروژههای حفاظتی و دولتی و می گوید: وقتی مردم از فرآیند حفاظت مشارکتی کنار گذاشته میشوند خودشان میشوند یک زخم لای هزار زخم زاگرس چون حس میکنند بین آنها و زاگرس دیگر نسبتی نیست، درختان مال دولتها شدهاند.
همین شد که او و سایر اعضای تشکل نهضت سبز زاگرس رفتند در زاگرس کارگاههای مشارکتی برگزار کردند. نشستند به بررسی مشکلات جنگلها از دیدگاه نهادهای دولتی و هم جوامع محلی. ذینفعان اصلی این فرآیند را هم ردیف کردند که شامل اداره منابع طبیعی، بخشداری، دهیاری و جوامع محلی بودند. مناطقی که بیشترین آسیب را دیده بودند هم شناسایی کردند. 100 هکتار از ۳۰۰۰ هکتار جنگلهای دمچنار را که در آتشسوزیهای سال ۱۳۹۹ دچار حریق شده بود، با همکاری مردم تحت قرق قرار دادند. محلیها آمدند پای کار. ورود دام به منطقه را ممنوع کردند، گونههای بومی را کاشتند، مسیرهای دسترسی قاچاق چوب را هم مسدود کردند. حفاظت از منطقه قرق را هم سپردند به محیطبانهایی که مردم انتخاب کردند. سجادیان میگوید: مردم هم برای حفاظت و مراقبت آمدند. وقتی آتش به جنگل زد هم پای کار ماندند. او میگوید: «در این میان، نهادهای دولتی نیز بهعنوان یکی از ذینفعان اصلی، با امضای تفاهمنامههای جنگلداری اجتماعی و تأمین نهال، در این فرآیند نقشآفرینی کردند.»
کاشت گونههای بومی
گیاهان دارویی هم در زاگرس در پرتگاه انقراض ایستادند. همین بود که انجمن فراخوان داد تا مردم بیایند و بروند گونههای بومی چون بلوط، بادام، گلابی وحشی و گیاهان دارویی چون بیلهر، بن سرخ و جاشیز گنبو بکارند. میگوید مردم وقتی خودشان گیاهان دارویی را بکارند خودشان هم پرستاری میکنند.
چالش مشارکت حفاظتی
البته همه چیز هم خوب پیش نرفت. این مشارکت چالشهای خاص خودش را هم داشت. بخشی از نهالهای کاشته شده ممکن است به دلایل طبیعی یا توسط جانوران از بین برود. همین میشود که او روی «خوداحیایی» جنگل تأکید میکند و میگوید: «قرق مناطق جنگلی به بازسازی طبیعی کمک میکند، اما باید بهگونهای مدیریت شود که ورود و خروج افراد و تیمها به عرصه قرق کاملاً مشخص باشد. در نهایت، مدیریت این مناطق باید به مردم محلی واگذار شود.»
او قرق را هم دارای چالشهای خاص میداند و میگوید: «حذف دام، اگرچه از بسیاری آسیبها جلوگیری میکند اما باعث افزایش حجم علوفه شده و خطر آتشسوزی را بالا میبرد. بنابراین قرق مناطق نمیتواند دائمی باشد. باید مردم در کنار حفاظت از جنگل، بهرهبرداری متناسب و پایداری نیز داشته باشند. ما در منطقه آموزشهای لازم را به مردم ارائه دادیم تا در زمان حضور در جنگل، از آتشسوزیهای سهوی جلوگیری کنند. همچنین تیمهای محلی آموزشدیده با کارتهای همیاری تشکیل شدند تا در مواقع آتشسوزی، آن را خاموش و ورود دام را کنترل کنند.»
زندگی روستاییان در زاگرس
برداشت بلوطها از جنگل مخالفان خود را دارد. با وجود این، سجادیان اعتقاد دارد، نمیتوان بدون تعریف «معیشت جایگزین» روستاییان را متقاعد کرد که دانه بلوطها را برداشت نکنند. آنها در وهله اول سعی کردند زغالگیری از بلوطها را کاهش دهند. بنابراین به سمت آموزش روش درست برداشت بلوط توسط روستاییان رفتند. به روستاییان گفتند فقط دانهها را روی زمین جمع کنند. با چوب به سرشاخههای بلوط نزنند. اعضای تشکل، نگران جوانههای روی درختان هستند که با هر چوبی که به درخت میخورد، میافتند. سجادیان میگوید: این جوانهها نباید از درخت کنده شوند چون سال آینده ثمر میدهند.
فعالان به مردم گفتند سهمی از بلوطهای جنگل را برای زاگرس بگذارند. آنها با تأکید روی اصل جایگزینی معیشت برای پایداری جنگل به مردم میگویند: شما که میخواهید از دانههای بلوط استفاده کنید، بهتر است بلوط را حفظ کنید که بتوانید ثمره آن را برداشت کنید. در مراحل بعد کمکم فشار را روی جنگل کم کنید.
نسخه دارویی برای حفاظت از جنگل
برداشت از گیاهان دارویی هم رسم دیرینه مردم زاگرسنشین است، اما گیاهان دارویی این رویشگاه استراتژیک هم در سراشیبی انقراض قرار گرفتهاند. فعالان مردمی برای جبران برداشت بیرویه از طبیعت زاگرس به سمت کاشت گیاهان دارویی بیلهر، بن سرخ، جاشیز، گنبو و کرفس رفتهاند. سجادیان میگوید، از دامداران میخواهند که دامها را به جنگل نبرند اما به جای آن از گیاهان دارویی مثل کنگر یا کرفس برداشت کنند اما برداشت هم اصولی دارد. سجادیان میگوید: «به آنها میگوییم گیاه را از ریشه نکنید و بگذارید تا سال آینده هم رشد کند.» او البته موافق قرق همیشگی جنگل نیست. به گفته سجادیان، قرق جنگل به رشد گیاهان در کف جنگل منجر میشود. انباشت گیاهان خشک در بهار و تابستان جنگل را به انباری از باروت تبدیل میکند که با هر جرقه میتواند بخشی از بلوطزارها را خاکستر کند. بنابراین آنها در این موقعیت از دامداران میخواهند گوسفندان خود را در منطقه قرق رها کنند. ورود بزها همچنان ممنوع است، چون بزها هر سبزینه را به نیش میکشند و نوش جان میکنند.
زاده بلوط
اعضای تشکل نهضت سبز زاگرس، برای پایداری زاگرس، روی ایجاد تعلق میان نسل کودک و نوجوان هم حساب ویژهای باز کردهاند؛ کودکانی که برخلاف پدران و پدربزرگهایشان حالا کارمندزاده هستند. آنها مثل نیاکان دامدار و کشاورزان با بلوط آشنا نیستند. نمیدانند نقش یک بلوط در زندگی آنها چیست. سجادیان میگوید: «برای همین هم طرح هر مدرسه یک نهالستان راهاندازی شد.» آنها بذر را به دانشآموزان میدهند و وقتی بذر نهالی قابلکشت در طبیعت شد از آنها میخواهند تا در منطقه مورد نظر کاشته شود. بعد هم ازدانشآموزان میخواهند تا داستان بلوط خود را بنویسند. به اعتقاد سجادیان و دیگر اعضای انجمن، حتی اگر درختان دستکاشت دانشآموزان از بین برود، قدر درخت بلوط چندهزار ساله را بهتر میدانند.