«علت مرگ؛ نامعلوم» با حضور کارشناسان سینما، جامعه و سیاست بررسی شد

روح زمانه روی پرده نقره‌ای

رضا صائمی -  نرگس عاشوری /   «علت مرگ؛ نامعلوم» اولین تجربه كارگردانی علی زرنگار گرچه در دوران اكران به‌خاطر حواشی توقیف و مباحث مطرح شده درباره علل آن تیتر برخی رسانه‌های خبری شد، اما از آن دست فیلم‌هایی است كه بدون نیاز به موج‌سواری رسانه‌ای و مانور تبلیغاتی بر واژه كنجكاوی‌برانگیز توقیف، قابلیت شكل‌گیری بحث و گفت‌وگو درباره كم‌و‌كیف مضمونی و فرم را دارد. ستایش چهره‌های نام‌آشنا و معتبر حوزه‌های مختلف همچون رخشان بنی‌اعتماد و مصطفی مهرآئین درباره این فیلم اگرچه مؤلفه‌هایی ترغیب‌كننده برای تماشای فیلم است، اما تمام آنهایی كه تجربه تماشای فیلم را روی پرده سینما دارند، هم‌عقیده هستند كه این فیلم تا چه میزان پتانسیل بحث و گفت‌وگو درباره موضوعاتی انسانی و اجتماعی دارد. به همین دلیل هم میزگردی كه با حضور مجید برزگر (تهیه‌كننده فیلم)، محمدرضا جلائی‌پور (جامعه‌شناس)، جواد طوسی (منتقد سینما) و همچنین حامد طاهری‌كیا (استاد مطالعات فرهنگی) در «ایران» برگزار شد، بیش از دو ساعت طول كشید و آنچه در پیش‌رو می‌خوانید گفت‌وگوی طولانی ما درباره «علت مرگ؛ نامعلوم» است؛ فیلمی كه جلائی‌پور زیربنای فكری و خلاصه شده آن را این سه كلمه می‌داند «رستگاری؛ جمعی است» و جواد طوسی بر این باور است كه فیلم با بسط موقعیتی برای كلنجار شخصیت‌ها در باقی ماندن میان ساحت انسانی یا هیولا شدن، توانسته رسالت خود را در بازاندیشی مخاطب نسبت به اخلاق انجام دهد.

    در گفت‌وگوهایی كه پیش از این داشتید، اعلام كردید فیلم با وجود پسند داوران جشنواره در سال 1400 از بخش مسابقه بیرون گذاشته شد و عملاً 3 سال به محاق توقیف رفت. این بخش از صحبت‌های شما با واكنش یكی از منتقدان سینما و از اعضای شورای پروانه نمایش و ساخت دوره قبل همراه بود كه با تكذیب صحبت‌های شما با كنایه ضمنی به میزان فروش و تعداد سانس نمایش این فیلم اعلام كرد كه بر خلاف ادعای صاحبان اثر، این سازندگان بودند كه تلاشی برای رفع مشكل نمایش فیلم نداشتند. حتی با اشاره به استفاده شما از تعبیر مهرجویی فقید كه «پشت‌پرده مانند اشباح، هی حكم صادر می‌كنند» اذعان كرد كه در آن دوران اعضای شورای پروانه نمایش و ساخت نه تنها اشباح نبودند كه در تعامل و گفت‌وگو با فیلمسازان برای حل مشكلات‌شان بودند. آیا واقعاً این تعویق اكران فیلم تصمیمی خودخواسته بود؟
مجید برزگر (تهیه‌كننده): تمایل داشتم در فرصت بهتری جواب این آقایی كه نمی‌شناسم را بدهم؛ نمی‌شناسم به این معنی كه ارتباط او با سینما برایم نامعلوم است و نمی‌دانم نسبت‌شان با سینما و البته سینمای ایران و بخش نظارتی‌اش چیست كه در چنین جایگاه مهمی برای تصمیم‌گیری قرار گرفتند و چطور می‌توانند اینطور وقیحانه مطلب كذب محض و مطلقاً دروغ را منتشر كنند. من او را به رسمیت نمی‌شناسم كه بخواهم به او جواب بدهم اما خطاب به رؤسایش می‌توانم به جلسات پی‌در‌پی استناد و اشاره كنم. از جمله برداشت‌های عجیب وی این است كه چرا ما نسبت به پذیرفته نشدن فیلم در جشنواره (آن هم با وجود كسب 7 رأی مثبت) گلایه داریم. عضو فوق‌الذكر همه شوراها گفت كه جشنواره نمی‌تواند هر صد فیلم متقاضی را نشان دهد. آیا من این را گفته‌ام؟ آیا می‌توانم چنین خواسته‌ای داشته باشم؟ به او یادآوری كنم كه آقای بهروز افخمی به‌عنوان یكی از اعضای اصلی هیأت انتخاب جشنواره در برنامه رسمی تلویزیون می‌گوید كه «علت مرگ؛ نامعلوم» بهترین فیلم این دوره جشنواره و در صدر پسند هیأت انتخاب قرار دارد. این صحبت‌ها درگوشی و تلفنی نبود. اگرچه تماس‌های تلفنی شورا را هم درباره انتخاب فیلم به یاد می‌آورم. بحث‌هایی كه در تلویزیون هم مطرح شده و به‌تازگی هم آن را تكرار كرده‌اند. تمام مسائل مطرح شده از سوی وی دروغ و اشتباه است. برخی از دوستان نقل‌‌قول‌هایی از نوع نگاه پروانه ساخت به فیلمنامه ما برایم مطرح كردند كه واقعاً حیرت‌انگیز است. از جمله اینكه همین آقای فوق‌الذكر فیلمنامه‌ها را چطور می‌خواند و تصورش به‌عنوان ممیز چه چیزهایی بوده است. همه‌جا هم اعلام كرده كه با بسیاری از فیلمنامه‌ها مخالف بوده است و البته كه لابد خروجی مورد نظر ایشان را در این چند سال بر پرده‌های سینماها دیده‌ایم! بله من به‌عنوان تهیه‌كننده، پذیرفتم كه فیلمم را در جشنواره نمایش بدهم و ثبت‌نام كرده‌ام و با نتیجه‌اش مشكلی ندارم. چنانچه موردپسند هیأت انتخاب نباشد، بی‌گلایه بپذیرم، اما اینكه فیلم از لیست انتخاب بیرون كشیده می‌شود، بحث دیگری است. نكته جالب اینكه حتی ما سازندگان فیلم در اداره كل نظارت و ارزشیابی در آن روزها گفتیم كه اصلاحات را عنوان كنید، می‌پذیریم. اما اعلام كردند به اتفاق‌آرا تصمیم گرفته شده كه فیلم به لحاظ موضوعی مطلقاً قابل نمایش نیست. مقصودم این است كه اصلاحیات موردنظر آنها یكی دو مورد نبود كه بشود با تساهل آن را پذیرفت. آن هم فیلمی كه سه‌بار از شورای پروانه ساخت، مجوز گرفته بود؛ یك‌بار به تهیه‌كنندگی آقای علی جلیلوند و به كارگردانی احد صادقی كه بعد با هماهنگی و تعامل با احد، علی به عنوان نویسنده تصمیم گرفت خودش فیلم را بسازد. بار دوم به كارگردانی علی و تهیه‌كنندگی خودم مجوز ساخت گرفتیم، اما پس از آن اعلام شد به‌خاطر جابه‌جایی دولت از یك شورای موقت که در دوره گذار بوده لازم است دوباره پروانه ساخت تمدید شود. فیلمنامه‌ای كه سه بار پروانه ساخت گرفته و عین همان ساخته شده، در شورای پروانه نمایش به این مشكل برمی‌خورد، تازه همین عضو فوق‌الذكر اینچنین همه‌چیز را تحریف می‌كند؛ باید این دروغ را بتركانیم. به تعبیر ابراهیم گلستان «تركاندن دروغ». در بخشی از مطالب وی به موضع‌گیری‌های سیاسی من در سال 1401 استناد شده؛ قطعاً من نسبت به او و تفكراتش موضع‌ سیاسی دارم. نوشته‌‌اند كه چون تهیه‌كننده‌ موضع سیاسی داشته، سینمای ایران را تحریم كرد و نخواست فیلمش را نمایش بدهد. مطلقاً دروغ است. در همان شوراها درباره حذفیات فیلم لیست بلندبالایی دادند و بعد هم گفتند اصلاً اكرانش ممكن نیست. من حاضر شدم به‌خاطر اكران فیلم، اسم‌ خودم از تیتراژ حذف شود، اما گروه نپذیرفت. با وجود این من رضایت دادم و در نهایت دوباره گفتند كه آقای احمد مرادپور به نمایندگی از شورا درباره تكلیف فیلم با شما صحبت می‌كند. بعید نیست. ببینید: دو شورای مجوز ساخت و نمایش با هم كنار نمی‌آیند و حرف هم را قبول ندارند، تكلیف فیلمساز چیست. در سال 1403 ما همچنان طبق الگوهای سال ۶۱ پروانه ساخت می‌گیریم؛ پنج نفر دور هم نیت‌خوانی می‌کنند كه نكند این سكانس معنی‌اش این باشد و... آن هم در دوره‌ای كه همه‌چیز تغییر كرده، دیگر همه با موبایل فیلم می‌سازند و با همان به همه‌جای جهان ارسالش می‌كنند. بعد همین آقا متلك می‌اندازد كه فقط ۱۴ هزار نفر فیلم ما را دیده‌اند و یك‌و‌نیم میلیارد فروش داشته است. ما كه تكلیف‌مان با فیلم خودمان مشخص بود و می‌دانستیم با چه فیلمی طرف هستیم و چقدر مخاطب دارد. ادعایی هم نداریم. من اصلاً توقع ندارم به اندازه یك فیلم پرفروش كمدی به فیلم من سالن سینما و سانس نمایش بدهند، اما اینكه حتی اجازه یك بیلبورد هم نداشته باشیم دور از انصاف است. فیدیبو در حد استند و نه بیلبورد، به فیلم فضای تبلیغاتی داده  است، هیچ امكان دیگری هم نداریم. نه تیزر داریم و نه تبلیغ تلویزیونی، پولش را هم نداریم كه در جم تبلیغات كنیم. برای تبلیغ یك‌ماهه مبلغ زیادی باید بپردازیم كه خب من با این پول می‌توانم فیلم دیگری بسازم. با همه این احوال من از میزان فروش فیلم شكایتی ندارم. طبیعی است، مدل من این‌طور و شكل دیگری از سینماست. گله‌ای هم ندارم، انتخاب خودم است، اما اینكه آقایان اینچنین دروغ بگویند، من را عصبانی می‌كند. آن هم در شرایطی كه یك‌سال بعد ، آقای ایل‌بیگی ما را در راهرو بغل كرده و حلالیت می‌طلبد كه به فیلم شما جفا كردیم. با وجود اینكه این قانون عطف به‌ماسبق نمی‌شد، هر پنج فیلم پشت خط اكران من «بچه گرگ‌های دره سیب»، «ابر بارانش گرفته»، «مامان»، «علت مرگ؛ نامعلوم» «دشمنان» غیرقانونی یا غیررسمی توقیف شد، توسط همین شورا و همین آقا كه چنین حرف‌هایی را مطرح می‌كند. فیلم «دشمنان» به درخواست كارگردان چون فیلم اولی بود و دوست داشت فیلمش دیده شود، اكران شد. سرتاسر آنچه این آقا نوشته دروغ محض است، اصلاً حیرت می‌كنم اگر دو سال پیش پروانه نمایش صادر شده، پس ما كجا می‌رفتیم؟ شاید سازمان سینمایی دیگری می‌رفتیم و آدم‌های دیگری را می‌دیدیم. آدم حیران می‌ماند، بعد از چهار سال توقیف، این میزان دروغ
حق ما نبود.
ادامه در صفحه 12