نگاهی به کتاب «خلاف زمان»
زمــان؛ خــاطره و فراموشــی
رضا هامون
روزنامهنگار
هر چه که تاریخ در طول زمان پیش میرود، مفهوم زمان هم تاریخمندتر میشود و این بر انتزاعیتر شدن و پیچیدگی این مفهوم میافزاید. به عبارت دیگر مفهوم «زمان» در نسبت با خود زمان، دچار قبض و بسط تئوریک شده و به تجربهای تفسیر پذیر تبدیل میشود که از پس آن تجربههای انسانی با درک او از زمان گره میخورد. یکی از این مفاهیم زمانمند که با دنیای مدرن گره خورده و به مسأله اجتماعی تبدیل شده است، مفهوم نوستالژی است. میل به نوستالژی و تجربههای آن به یک کنش جمعی تبدیل نشده بود. قطعاً نارضایتی از زمان حال یکی از مهمترین دلایلی است که گذشته را جذاب و خواستنی کرده و به یک حسرت نوستالژیک بدل میکند. به قول دیهگو گاروچو در کتاب «خلاف زمان» که به تازگی از سوی نشر اطراف منتشر شده: «زمان همیشه زمانِ از دسترفته است؛ گذشتهای خوش که تنها فایدهاش نمایان کردن مشقتهای اکنون است. امید امروز ما را فقط حسرت کمال گذشته است که توجیه میکند. زمانه ما را سرخورده، مأیوس و خشمگین میکند چون میتوانیم آن را با زمانهای دیگر مقایسه کنیم؛ زمانهای عادلانهتر، زیباتر، کاملتر و حقیقیتر.» «خلاف زمان» تأملی فلسفی است درباره مواجهه با گذشته، زمان آگاهی و تجربهناگزیر «حسرت». «خلاف زمان» با نقد نگاه نوستالژیزده و کلانروایتهای نوستالژیمحور، بستری فراهم میکند تا خاطره، اسطوره، فراموشی، گذشته و تاریخ را از منظری جدید ببینیم.»
آنچه کتاب «خلاف زمان» را خواندنیتر میکند، ساختار نوشتاری آن است که در قالب جستار نوشته شده که با ترجمه خوب الهام شوشتریزاده پیوند خورده و بر جذابیت کتاب افزوده است. «خلاف زمان» که جستاری خواندنی درباره نوستالژی، آرمانشهر و دیگر وارونگیهای تاریخی است، تأملی فلسفی درباره زمان، خاطره و فراموشی است و مفهوم مدرن نوستالژی را با نگاهی به فلسفه کلاسیک میکاود. دیهگو گاروچو نویسنده این جستار بلند، در سفری که از یونان باستان آغاز میشود و در خیابانهای شهرهای مدرن امروزی به پایان میرسد، ادراکِ انسانی از زمان، پیوند خاطره و اسطوره و تاریخ، معنای حسرت، وجوه سیاسی و اجتماعی یادآوری و فراموشی، سرگذشت و سیر تحول «نوستالژی» و نسبت نوستالژی، آرمانشهر و شهر مدرن را بررسی میکند.
گاروچو در «خلاف زمان» نشان میدهد آرمانشهری که بر پایه نوستالژی بنا شده رو به آینده ندارد. گاهی حتی رو به گذشته هم ندارد و درواقع تکرار همین چیزی است که اکنون داریم. او میکوشد دریچهای برایمان بگشاید تا خاطره، اسطوره، فراموشی، گذشته و تاریخ را از منظری جدید ببینیم. دیهگو گاروچو، استاد دانشگاه، فیلسوف و نویسنده این کتاب، یکی از جستارنویسان برجسته اسپانیاست. عنوان اصلی این کتاب ریشه در زبان لاتین و اشاره به شیوه تاریخی سرکوب حافظه یک شخص دارد. بنابراین نویسنده در این جستار فلسفی، به رابطه بین نوستالژی، حسرت و فراموشی عمدی گذشته پرداخته است و تلاش میکند مفهوم مدرن نوستالژی را با نگاهی به فلسفه کلاسیک بکاود.
در جهان امروز و از جمله در جامعه ما، بسیاری از تجربههای عاطفی و حسی مثل اضطراب، حسرت، افسردگی، خشم و حتی عشق به مفهوم زمان و شیوه درک آن وابسته است. تلاش برای فراموش کردن تروماهای گذشته یا خاطرات بد از جمله نبردهای انسان امروز با خود است. نیچه میگوید: «چیزی که یادمان میماند، همانی است که همواره آزارمان میدهد.» این جمله نیچه لحن مطمئن و گستاخانه کودکی را دارد که حقیقتی را فاش میکند اما این جمله، بهرغم زیبایی کمنظیرش، شاید همیشه و همهجا صادق نباشد. تجربههای فراموشنشدنی بسیاری در زندگی وجود دارند و در هر سرگذشت، خاطراتی تکرارنشدنی از روزهای خوش و لحظههای تابناک مییابیم؛ صحنههایی که دلمان میخواهد به آنها بازگردیم و آرزو میکنیم که کاش همیشه جایی برای بازگشت بود. اما چقدر از خاطرات ما واقعی هستند؟ آیا حافظه که راه و رسم فریب را بلد است، برای سرپوش گذاشتن بر پوچی ما دست به کار میشود و از داستانپردازی و حتی از دروغ کمک میگیرد تا خاطراتمان را تحریف کند؟ از همان ابتدای کتاب، نویسنده به تعاملات پیچیده احساسات مختلف انسانها در برابر نوستالژی میپردازد و آنها را با اشتیاق و پاکسازی عمدی تاریخی در کنار هم قرار میدهد. این جفت شدن بهظاهر متناقض، بستر فکری کتاب «خلاف زمان»را تشکیل میدهد. دیهگو گاروچو معتقد است، نوستالژی یک خاطره ساده از گذشته نیست، بلکه فرآیندی انتخابی است و افراد نهتنها تمایل دارند که تمام تجربیات گذشتگان را به خاطر بسپارند و به یاد بیاورند، بلکه جنبههایی از این خاطرات را که با نیازهای عاطفی کنونی و ادراکهایشان مطابقت داشته باشد، حفظ میکنند و به خاطر میسپارند. این فرآیند انتخابی بهویژه در خاطرات نوستالژیک برجستهتر میشوند؛ جایی که افراد جنبههای ناخوشایند گذشته را بهراحتی حذف میکنند و درنتیجه خاطراتی پاکسازیشده و ایدهآل از تاریخ ایجاد میکنند. تابِ «خلاف زمان» درواقع تلاشی است برای بازداشتن حافظه از محکوم کردن ما. خواندن این کتاب میتواند ذهنیت خواننده را نسبت به مفهوم زمان، احساسات و عواطف برساخته از نسبت آدمی با آن تغییر دهد و حتی لمس نوستالژی را از حسرت به تجربه امید بدل کند.


