نگاهی به جای خالی طنز پاک در آثار نمایش خانگی
جان مادرتان مرا بخندانید!
مونا محمدنژاد
روزنامهنگار
وقتی منتقدان ادبی در دهه 20 شمسی تلاش میکردند با انتشار مقالاتی در مطبوعات ادبی به مرزبندی و تعریف مشخص و درستی از طنز دست یابند، هدفی جز ایجاد تمایز میان شوخطبعیهای ادبی و فاخر از انواع مطالب تند، سخیف و هتاکانه نداشتند. متقدمان ادب و فرهنگ همواره از تزاحم و تداخل مفاهیمی چون فکاهه، طنز، شوخطبعی و لطیفه برحذر بودند و البته نمیتوان گفت بهتمامی توانستهاند میان آنچه طنز دانسته و آنچه فکاهه، هزل و... میدانند، مرزهایی بکشند. بالطبع، فرهنگ جامعه نیز به پیروی از نخبگان اندیشگانی خود گاه به سوی یکی دیگر از مفاهیم نزدیک به طنز گرایش مییابد و آثار هنری که در قالب طنز و کمدی ارائه میشوند همواره روی طنابی در حرکت هستند که ناگزیر به سمتی متمایل میشود.
سریالهای نمایش خانگی به یکی از محبوبترین رسانهها در ایران تبدیل شدهاند و تولیدکنندگان این آثار محتوای طنز را بهعنوان یکی از ژانرهای پرطرفدار ارائه میدهند. با این حال، یکی از نکات قابلتوجه در این آثار، کمبود طنز به مفهوم حقیقی و درست آن و کمدی در داستانها و شخصیتهاست. این موضوع نهتنها بر جذابیت سریالها تأثیر گذاشته، بلکه میتواند برای تولیدکنندگان و نویسندگان پلتفرمهای نمایشی بهعنوان یک چالش جدی باشد. طنزی که مدنظر نگارنده و مورد وفاق همه ادبای کهن و معاصر بوده، طنزی است که خالی از تحقیر و توهین و حرکات سخیف باشد که بخشی از افراد جامعه را به سخره میگیرد و این با طنزی که به نقد اجتماعی و نقد فرهنگی میپردازد فاصلهای به وسعت دریاها دارد؛ طنزی که مخاطب آن را در جوکر یا اکازیون یا حتی آفتابپرست نمییابد.
متأسفانه در سریالهای کمدی بیشتر از آنکه به جنبه طنز پرداخته شود به موزیکال بودن آنها توجه میشود تا جای خالی موسیقی را در تلویزیون برای مخاطبان پر کند و البته رقص. اگرچه میتوان به موسیقی نوستالژیک ایرانی و رقص بهعنوان یکی از ابزار شادی در این نوع سریالها اشاره کرد، اما نقش پررنگی که از پس خلاقیت به خود اختصاص میدهند در نهایت طنز و کمدی را از خلق فضا، داستان و زبان طنزآمیز دور میکند و رنگ و بوی یک شادی تصنعی را به مخاطب مینمایاند که قطعاً این امر در بلندمدت تأثیر منفی بر فرهنگ جامعه گذاشته و سلیقه مخاطب را تقلیل خواهد داد.