فارن افرز سرنوشت اتحادهای فراآتلانتیکی با امریکا در دوران ترامپ را بررسی کرد
میراث بایدن به باد میرود؟
دو دستاورد سیاست خارجی جو بایدن، رئیسجمهوری ایالات متحده، تقویت اتحادهای امریکا در سراسر اقیانوس اطلس و آرام و ایجاد یک شبکه فرااقیانوسی بوده که همه آنها را به هم پیوند میدهد. در چند سال گذشته، شاهد گسترش ناتو، پیمان سهجانبه بین ایالات متحده، ژاپن و کرهجنوبی، تشکیل آکوس (AUKUS)، (مشارکت بین استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده)، حمایت مداوم از اوکراین، تحریمهای روسیه و هماهنگی در گروه هفت در مورد زنجیرههای تأمین حیاتی بودهایم.
بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، تهدیدی برای از بین بردن این دستاوردهاست. در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، متحدان امریکا تمام تلاش خود را برای برآوردن خواستههای او انجام دادند، هزینههای دفاعی خود را افزایش دادند، سیاستهای تجاری را تطبیق دادند و محدودیتهای فناوری علیه چین را تشدید کردند. این ائتلافها نهتنها دوام آوردند، بلکه قویتر هم شدند، زیرا بار امنیتی به طور عادلانهتری تقسیم شد. اما اکنون، چهار سال بعد، خطرات امنیتی بسیار بیشتر شده و نیروهای جداییطلب در هر دو حوزه اقیانوس اطلس و آرام، بسیار قدرتمندتر شدهاند. با این حال، به نظر میرسد ترامپ مصمم به احیای سیاست خارجی «اول امریکا»ی خود و افزایش فشار سیاسی و اقتصادی بر متحدان ایالات متحده است. این سیاستها میتواند باعث جدایی شرکا از واشنگتن و ایجاد تنش در روابط بین کشورهای داخل سیستم ائتلاف شود و فضای جدیدی را برای مانور دیپلماتیک پکن و مسکو فراهم کند.
متحدان امریکا باید تصمیم بگیرند، آیا صفوف خود را متحد کنند یا اجازه دهند نیروهای گریز از مرکز که ترامپ ممکن است آزادشان کند، آنها را از هم جدا کنند. اگر آنها گزینه دوم را انتخاب کنند و در غیاب رهبری ایالات متحده به دنبال منافع محدود خود باشند، برای مقابله با چالشهای عظیم داخلی و بینالمللی دهههای آینده دچار مشکل خواهند شد و ایالات متحده نسبت به رقبای ژئوپلیتیکی خود بشدت تضعیف خواهد شد.
اجماع رو به زوال امریکا
حداقل انتظار متحدان امریکا این است که بازگشت ترامپ به ریاست جمهوری، دوره جدید و دردناکی از تعاملات تجاری را آغاز خواهد کرد. ترامپ به همپیمانان خود، صرفاً به این دلیل که متحد هستند، لطف نخواهد کرد. او برای اقدامات گذشته آنها، مانند افزایش هزینههای دفاعی یا جایگزینی واردات گاز روسیه از طریق خط لوله با واردات گاز طبیعی مایع امریکا نیز اعتبار زیادی قائل نخواهد شد.
در عوض، ترامپ ممکن است از ناامنی متحدان امریکا برای معاملات بهتر در زمینه تجارت و دفاع استفاده و خواستههای خود را به دلخواه تحمیل کند. او میتواند تهدید کند که حضور نظامی امریکا در اروپا، ژاپن و کره جنوبی را کاهش میدهد، مگر اینکه کشورهای شریک شرایط تجاری مساعدتری ارائه دهند. او همچنین میتواند در صورت عدم پرداخت 3.4 درصد از تولید ناخالص داخلی توسط متحدان، تهدید به اعمال تعرفههای اضافی کند.
فراتر از یک رویکرد سوداگرانه به اتحادها، شکایات ترامپ در مورد هزینههای استقرار نیروهای امریکایی در خارج از کشور، نشاندهنده رد اجماع دوحزبی پس از جنگ جهانی دوم در مورد ارزش هزینه نظامی در اروپا و آسیاست. این اجماع هنوز از بین نرفته است. بر اساس یک نظرسنجی در سال 2024 توسط شورای شیکاگو در امور جهانی، 64 درصد از امریکاییها گفتند که اتحادهای امنیتی امریکا هم برای متحدان و هم برای ایالات متحده مفید است. در تلاش برای جلوگیری از عملی شدن تهدیدهای ترامپ برای خروج از ناتو، در دسامبر 2023، کنگره ایالات متحده در دسامبر 2023 لایحهای را تصویب کرد که از خروج هر رئیسجمهوری از این ائتلاف بدون تأیید سنا جلوگیری میکند. اما بازگشت یک رئیسجمهوری انزواطلب در لحظه افزایش ناامنی جهانی، شکنندگی وعدههای ایالات متحده به متحدان اقیانوس اطلس و آرام را نشان میدهد.
ماده 5 ناتو به همه اعضا دستور نمیدهد که در صورت حمله به یکی از اعضا از نیروی نظامی استفاده کنند؛ بلکه فقط از هر یک از آنها میخواهد که «اقدامی را که ضروری میداند، از جمله استفاده از نیروی مسلح، برای بازگرداندن و حفظ امنیت منطقه آتلانتیک شمالی انجام دهد». بنابراین، اگرچه ترامپ ممکن است نتواند به طور یکجانبه از ناتو خارج شود، اما ماهیت هرگونه پاسخ ایالات متحده به تجاوز خارجی به یکی از متحدان ناتو، به عنوان فرمانده کل قوا در اختیار او خواهد بود. به عنوان مثال، ترامپ میتواند تصمیم بگیرد که نیروهای امریکایی را برای دفاع از یکی از کشورهای حوزه بالتیک در برابر حمله روسیه اعزام نکند، یا تصمیم بگیرد در مواجهه با تهدیدهای هستهای ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه، عقبنشینی کند.
ائتلافهای شکننده در آسیا
تعهدات ایالات متحده به اتحادها در آسیا نیز به همان اندازه نامشخص است. ترامپ و بسیاری از مشاورانش در مورد چین نسبت به روسیه تندروتر هستند، اما این بدان معنا نیست که اگر نیروهای چینی، تایوان را محاصره کنند، ترامپ خطر درگیری مستقیم با چین را بپذیرد. او ممکن است از نیروی نظامی برای مقابله با تلاش هماهنگ چین برای ادعای مالکیت جزایر تحت اداره ژاپن در دریای چین شرقی نیز استفاده نکند. ماده 5 پیمان امنیتی ایالات متحده و ژاپن به اندازه ماده 5 ناتو مبهم است و به رئیسجمهوری اختیار گستردهای میدهد تا تصمیم بگیرد چگونه در یک درگیری مداخله کند.
ترامپ همچنین در دوره قبل ریاست جمهوری خود به خروج نیروهای امریکایی از شبهجزیره کره اشاره کرد؛ اقدامی که در سال 2025 خطرناکتر از چند سال پیش خواهد بود، زیرا کره شمالی اکنون توانایی هستهای بسیار بیشتری پیدا کرده و کره جنوبی را به عنوان «کشوری متخاصم» مینگرد. در یک نظرسنجی در ماه ژوئن توسط مؤسسه اتحاد ملی کره، 66 درصد از پاسخدهندگان کره جنوبی گفتند، لازم است کشورشان برای بازدارندگی پیونگیانگ به سلاح هستهای دست یابد که نشاندهنده نگرانی گسترده عمومی در مورد تضمین هستهای امریکاست.
اگر ایالات متحده با ریاست جمهوری ترامپ عقبنشینی کند، جبهه مشترک علیه چین و روسیه که دولت بایدن برای تقویت آن تلاش کرد، ممکن است شروع به از هم گسیختن کند. روابط بین ژاپن و کره جنوبی بویژه متزلزل است. حتی قبل از تلاش ناموفق یون سوک یول، رئیسجمهوری کره جنوبی برای اعمال حکومت نظامی در ماه دسامبر، آشتی کره جنوبی با ژاپن بر پایههای ضعیف سیاسی داخلی استوار بود.
اروپا در حصار دولتهای راست پوپولیست
بازگشت ترامپ به کاخ سفید در لحظهای بدتر برای اروپا فرا میرسد. فرانسه و آلمان - دو کشور بزرگ و بانفوذ در اتحادیه اروپا - در آشفتگی سیاسی به سر میبرند زیرا سیستمهای سیاسی آنها برای سازگاری با محبوبیت فزاینده احزاب ملیگرا و محافظهکار اجتماعی تلاش میکنند. اگرچه میانهروها هنوز بیش از 60 درصد آرا را در انتخابات پارلمان اروپا در سالجاری به دست آوردند، اما بزرگترین احزاب در پارلمان کشورهای عضو اتحادیه اروپا ازجمله در اتریش، فرانسه، ایتالیا، مجارستان، هلند و اسلواکی، اکنون احزاب راست رادیکال، محافظه کار و پوپولیست هستند. معدودی از آنها از خروج از ناتو حمایت میکنند، اما آنها با تمرکز جدید این ائتلاف بر مقابله با توسعه طلبی پوتین مخالف هستند. هزینه حمایت از اوکراین در صدر فهرست شکایات آنها قرار دارد.
مسئولیت اروپا برای تأمین آینده اوکراین اجتناب ناپذیر است. انتخاب مجدد ترامپ هم به این احزاب (راستگرا و پوپولیست) مشروعیت میبخشد و هم میتواند فعالیت مخالفان میانهرو آنها برای پر کردن شکاف امنیتی اروپا را دشوارتر کند. اگرچه کشورهای اروپایی در مجموع بیش از چهار برابر روسیه برای دفاع هزینه میکنند، اما بودجههای دفاعی، نیروهای نظامی و تواناییهای صنعتی آنها به اندازه کافی یکپارچه نیستند که بتوانند بدون حمایت قابل توجه ایالات متحده به روسیه پاسخ دهند؛ حمایتی که ممکن است تحت ریاست جمهوری ترامپ کمتر از قبل شود.