شهید قاسم سلیمانی سرباز همه ایرانیان بود
ایران سپاهبد
رویکرد شهید سلیمانی، تهدیدزدایی از امنیت ملی و ایجاد فرصت برای تثبیت عمق راهبردی ایران بود. رویکردی که در کنار شخصیت فراجناحی و وطنپرستی اش، او را به قهرمان و نخ تسبیح وحدت ملی مردم ایران تبدیل کرده است
علی عوضخواه
روزنامهنگار
اسطورهها در شکلگیری هویت ملی در مرزهای سرزمینی ایران نقش مهمی داشتهاند. در نظر این اسطورهها، ایران سرزمینی است که مرکز جهان قرار دارد و فداکاری برای حفاظت از تمامیت ارضی و امنیت آن، از ملزومات وطنپرستی محسوب میشود. همین عامل باعث میشود تا نظر جامعه نسبت به گرامیداشت و تأکید بر هویت ملی، بیش از پیش جلب شود. در تاریخ معاصر ایران نامهایی به چشم میخورد که هرکدام به نوبه خود، در مسیر هویت ملی گام برداشتهاند، اما «قاسم سلیمانی» مهمترین نامی است که تاریخ ایران، حداقل در چند دهه گذشته به خود دیده است. در تصدیق این گزاره، اشاره به محبوبیت او در جامعه ایرانی - فارغ از تفکرات سیاسی مختلف و در برخی موارد متضاد -کفایت میکند. آنچه مهم است، پاسخ به این سؤال است که «قاسم سلیمانی» چگونه «قاسم سلیمانی» شد؟
سربلند بحرانها
غرب آسیا بحرانزا و بحرانخیزترین منطقه دنیا حداقل در 25 سال گذشته بوده است. از مهمترین رخدادهایی که این منطقه در قرن جدید به خود دید، میتوان به حوادث افغانستان، عراق، سوریه و حتی یمن اشاره کرد. هر یک از این حوادث، ویژگیها، عوامل و اتفاقات مختص به خود را دارد، اما فصل مشترک همه آنها، ارتباطشان با امنیت ملی و سرزمینی ایران است. هر یک از بحرانهایی که در دهههای اخیر، منطقه به خود دیده، به نوعی درصدد تضعیف قدرت، حضور و نقش منطقهای ایران بودهاند.
بحران افغانستان به بهانه مبارزه با دولت طالبان از سوی امریکا آغاز شد، اما هدف میدانی آن رویکار آمدن یک حکومت طرفدار یا وابسته به امریکا و حضور نظامی در مرزهای شرقی ایران بود. بحران عراق هم شرایط مشابهی داشت. نابودی سلاحهای شیمیایی عراق صرفاً بهانهای برای تغییر رژیم عراق بهمنظور تثبیت نفوذ امریکا در منطقه و حضور نظامی این کشور در مرزهای غربی ایران بود. پروژه ظهور گروههای تروریستی در عراق نیز به همین ترتیب بود و مشخصاً تضعیف قدرت منطقهای ایران و تهدید امنیت ملی کشورمان را دنبال میکرد، مشابه پروژهای که از سال 2011 در سوریه کلید خورد.
در بررسی شیوه مواجهه و مدیریت ایران با این بحرانها و اتفاقاتی که هرکدام تهدید بالقوهای برای امنیت ملی بهشمار میرفتند، ردپای شهید سلیمانی بهوضوح دیده میشود.
عملکرد شهید سلیمانی در کسوت فرماندهی نیروی قدس سپاه، حاکی از نگرش فرصتساز او نسبت به بحرانهاست. در شرایطی که هرکدام از حوادث سالهای اخیر منطقه میتوانست خطری جدی برای امنیت ملی ایران باشد، مدیریت بحران شهید سلیمانی از تهدیدهای موجود فرصتهای بیبدیلی برای ایفای نقش پررنگتر از سوی جمهوری اسلامی در منطقه ایجاد کرد.
میتوان به بهرهبرداری از سقوط صدام و خلأ قدرت در عراق برای نفوذ و تثبیت نفوذ در این کشور، تهدیدزدایی از مرزهای شرقی و دور نگهداشتن گروهکهای تکفیری منطقه از مرزهای کشور اشاره کرد.
محور مقاومت با محوریت شهید سلیمانی
مهمترین دستاورد نیروی قدس سپاه پاسداران در دوران فرماندهی سپهبد سلیمانی، ساماندهی و حمایت از هستههای مقاومت منطقه و تبدیل آنان به محور مقاومت بود. دستاوردی که فراتر از ارزشهای جمهوری اسلامی، باید در چهارچوب دکترین امنیت ملی ایران به آن نگاه کرد.
هرچه عمق راهبردی یا عمق استراتژیک یک کشور به شکل برخورداری از کشورهای همپیمان و گروههای متحد در برابر دشمن بیشتر باشد، به همان اندازه امکان آسیبپذیری کاهش یافته و کنشگری جایگزین واکنش میشود. به تبع این گزاره مرتبط با امنیت ملی، راهبرد ایران در افزایش عمق استراتژیک خود نیز ساماندهی و حمایت از گروهها و کشورهای مقاومت منطقه در برابر رژیم صهیونیستی بوده است، بهطوری که عمق راهبردی ایران 1700 کیلومتر دورتر از مرزهای خود تعریف میشود. همکاریهای گسترده نظامی - امنیتی با عراق، افغانستان و برخی از کشورهای امریکای لاتین نیز به این توان افزوده است.
نمونه بارز و موفق این تعریف عمق راهبردی که از سوی شهید سلیمانی انجام شد، حمایت و پشتیبانی از حزبالله لبنان است. حزبالله گرچه در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی تأسیس شد، اما توان عملیاتی و اطلاعاتی خود را پس از حضور شهید سلیمانی در فرماندهی نیروی قدس سپاه پیدا کرد و توانست فصل جدیدی از مبارزه با اسرائیل را آغاز کرده و به پیروزی در جنگهای 2000 و 2006 برسد.
این الگوی موفق باعث شد شهید سلیمانی فعالسازی سایر گروههای منطقه و تبدیل آنها به محور مقاومت را هم دنبال کند. حشدالشعبی در عراق، دفاع وطنی یا بسیج مردمی در سوریه و انصارالله در یمن، هستههای مقاومتی بودند که با الگوسازی و طراحیهای عملیاتی شهید سلیمانی رشد کرده و در حال حاضر محور مقاومت را تشکیل میدهند.
البته باید به این نکته اشاره کرد که هرکدام از گروههای مقاومت، متناسب با فرهنگ بومی، ویژگیهای جغرافیایی و توان بخصوص خود مورد حمایت قرار گرفتند.
موضوعی که بیانگر احاطه شهید سلیمانی به جغرافیا، فرهنگ متمایز هریک از مناطق و گروههای برخاسته از آنها و ارتباط فعال با قومیتهای مختلف منطقه است که نمونه بارزش در تجهیز اقلیم کردستان عراق برای مقابله با حملات داعش اتفاق افتاد. جملگی این موارد، از دو اقدام مهم شهید سلیمانی در راستای ایجاد محور مقاومت در منطقه خبر میدهد: اول شناسایی ظرفیتها و حمایت از هستههای مقاومت و در وهله دوم ایجاد پیوند و ارتباط میان این گروهها، به نحوی که در حال حاضر میان حزبالله، انصارالله و حشدالشعبی ارتباط ناگسستنی وجود دارد.
ارتباطی که باعث میشود گروهها و کشورها از قابلیت همافزایی و تکمیلکننده در سراسر منطقه برخوردار باشند. شکلگیری نیروی قدس سپاه در دهه هفتاد، تلاش ایران برای ابتکارعمل استراتژیک در منطقه بود. تلاشی که بدون حضور 22 ساله شهید سلیمانی در کسوت فرماندهی این نیرو، تبدیل به راهبرد نمیشد.
رویکرد سپهبد سلیمانی در تحولات منطقه، در وهله اول تهدیدزدایی از امنیت ملی و در وهله بعدی، ایجاد فرصت برای تثبیت عمق راهبردی ایران بود. رویکردی که در کنار شخصیت فراجناحی و وطنپرستی شهید سلیمانی، حالا او را به قهرمان و نخ تسبیح وحدت ملی مردم ایران تبدیل کرده است.
یادداشت
دکترین سلیمانی؛ خنثی کننده پروژه خاورمیانه بزرگ
نوید کمالی
کارشناس ارشد سیاست خارجی
در عصر پرتلاطم کنونی که نظام سلطه سعی در تحمیل اراده بر ملتهای مستقل دارد، ظهور شخصیتهای تأثیرگذار نقطهعطفی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه به شمار میرود.
سردار سلیمانی به عنوان یکی از برجستهترین استراتژیستهای نظامی-سیاسی قرن بیستویکم، نقشی محوری در خنثیسازی پروژه بلندپروازانه امریکا موسوم به «The Great Middle East Project» ایفا کرد. این طرح که در ادبیات سیاسی به «پروژه خاورمیانه بزرگ» شهرت یافت، بخشی از استراتژی امریکا برای بازطراحی نقشه سیاسی غرب آسیا بود. در ژوئن 2006، کاندولیزا رایس، وزیر خارجه دولت جورج بوش، در یک سخنرانی در دوبی، مفهوم «Constructive Chaos» یا «هرج و مرج سازنده» را مطرح کرد. این اصطلاح به استراتژی امریکا برای ایجاد بیثباتی کنترل شده در منطقه اشاره داشت.
اهداف اصلی این پروژه که در قالب سند «Middle East Partnership Initiative» یا «طرح مشارکت خاورمیانهای» تدوین شده بود، شامل موارد زیر میشد: تجزیه کشورهای بزرگ و تأثیرگذار منطقه به واحدهای کوچکتر و قابل کنترل، تضعیف سیستماتیک قدرتهای مستقل منطقهای، گسترش نفوذ رژیم صهیونیستی به عنوان متحد استراتژیک امریکا، کنترل منابع انرژی و مسیرهای ترانزیتی، ایجاد پایگاههای نظامی تحت عنوان مبارزه با تروریسم.
در مقابل این برنامه، سردار سلیمانی با درک عمیق از ماهیت پروژه امریکا و پیامدهای ویرانگر آن برای منطقه، استراتژی چندلایهای را برای مقابله با آن طراحی کرد. رویکرد او که بعدها در ادبیات علمی جهان به «دکترین سلیمانی» معروف شد، ترکیبی از عملیاتهای نظامی، دیپلماسی فعال منطقهای و بسیج نیروهای مردمی بود.
این دکترین بر چهار اصل استوار بود: تقویت محور مقاومت به عنوان یک بلوک ژئوپلیتیک، ایجاد اتحادهای راهبردی فراتر از مرزهای مذهبی و قومی، توسعه توانمندی دفاعی بومی کشورهای منطقه و مقابله با نفوذ تروریسم تکفیری به عنوان ابزار اصلی بیثباتسازی.
نقطه اوج موفقیت استراتژی شهید سلیمانی در مقابله با پروژه تحمیل نظم مطلوب امریکایی، شکست داعش بود.
داعش قرار بود با ایجاد خلافت خودخوانده زمینهساز تجزیه کشورهای منطقه شود، اما رهبری سردار سلیمانی در هماهنگسازی نیروهای مقاومت این پروژه را با شکست مواجه کرد.
یکی از مهمترین دستاوردهای سردار سلیمانی، ایجاد و تقویت محور مقاومت در منطقه بود. او موفق شد ائتلافی قدرتمند میان کشورهای ایران، عراق، سوریه، یمن و لبنان ایجاد کند و با سازماندهی گروههای مقاومت، موازنه قدرت در منطقه را به نفع جبهه مقاومت تغییر دهد. او با حضور مستمر در خط مقدم نبرد و ارتباط نزدیک با مردم، الگویی عملی از رهبری مردمی را به نمایش گذاشت. تأکید بر حفظ کرامت انسانی حتی در مواجهه با دشمن و پرهیز از درگیر شدن در بازیهای سیاسی جناحی، از دیگر ویژگیهای این مکتب است.
جهانی بودن پیام مکتب شهید سلیمانی، آن را به منبع الهامی برای ملتهای تحت ستم تبدیل کرده است. این مکتب با تأکید بر خودباوری و اعتماد به توانمندی داخلی، راهکارهای عملی برای مقاومت برابر نظام سلطه ارائه میدهد. تجربه موفق محور مقاومت در مقابله با تروریسم و شکست پروژههای تجزیهطلبانه، گواهی بر کارآمدی این رویکرد است.
سردار سلیمانی با استفاده از ظرفیتهای دیپلماسی مقاومت و کاهش اختلافات قومی و مذهبی، توانست شبکهای قدرتمند از نیروهای مقاومت ایجاد کند که امروز به عنوان سدی برابر زیادهخواهیهای استکبار عمل میکند.
مکتب شهید سلیمانی نشان میدهد مبارزه با ظلم، تنها محدود به عرصه نظامی نیست و باید از تمامی ظرفیتهای فرهنگی، سیاسی و رسانهای برای پیشبرد مقاومت بهره برد. این رویکرد جامع به الگویی قابل تقلید برای همه جنبشهای آزادیخواه تبدیل شده است.
یادداشت
شهید سلیمانی قوت قلب احمد شاه مسعود بود
احمد بشیر صمیم
رئیس بنیاد فرهنگی احمدشاه مسعود در مشهد
۱۳ جدی(دی) مصادف است با سالروز خاموش شدن چراغی که فروغ آن، بخشی عظیم از جغرافیای کشورهای اسلامی را در معرض تابش بیداری و حقخواهی قرار داد. چهره ماندگار در جهان اسلام بود و آرمانش عزت و اقتدار ملل مسلمان و اعاده حیثیت از دست رفته امت اسلامی.
شهید مقاومت اسلام سردار سرافراز جهاد و مقاومت حاج قاسم سلیمانی از معدود چهرههایی بود که شعاع اثرگذاری مبارزاتیاش جغرافیای فراتر از کشورش را در نوردید. باور جهان شمول اسلامیاش او را در کنار ملتهای مسلمان در اقصی نقاط عالم اسلام کشاند و شریک درد ملتهای مسلمان ساخت. در ایجاد همآوایی میان فریادهای مقاومت که از هر کجای عالم برخاست، نقش آفرینی کرد. صفوف مقاومت را با دست و اندیشه مقاومتگران تجهیز کرد. بصیرت و بینایی عمیق دینی را با اندیشه مبارزان آشنا ساخت. نبرد با داعش، جنگ علیه یک انحراف عمیق در میان امت اسلامی بود که به خوبی تا اضمحلال کامل آن را رهبری و فرماندهی کرد. با حضور مستشاری و مقطعی خود در کنار دولت اسلامی افغانستان به رهبری شهید صلح استاد برهانالدین ربانی در روزگار سخت مقاومت مردم مجاهد افغانستان در برابر تروریسم بینالمللی ادای مسئولیت اسلامی کرد. با حمایت از مقاومت اول و رویارویی با تروریسم بینالمللی، به فرمانده نامدار جهاد و مقاومت قهرمان ملی شهید احمدشاه مسعود قوت قلب بود و به درایت و تدبیر سیاسی، نظامی و امنیتی شهید مسعود ارج مینهاد. همدلی دو فرمانده نامدار در میدان مقاومت راه رسیدن به پیروزی علیه تروریسم بینالمللی را قدم به قدم هموار میساخت.
سرانجام دشمنان قسم خورده و استکبار جهانی نقش ممتاز این فرمانده بیبدیل را در عرصه انسجام ملتهای منطقه برنتابید و در سحرگاه سیزدهم جدی سال1398 این سرمایه تکرار نشدنی امت اسلامی و عنصر انسجام بخش صفوف مقاومتگران را در یک اقدام تروریستی از امت اسلامی گرفت و مبارزان مسلمان را به سوگ نشاند و مسلمانان به سوک فرزندی نشستند که ایده مقدسش وحدت امت اسلامی بود.
اینک کشورهای اسلامی در منطقه و افغانستان همچنان در آتش خشم تروریسم ملتهب هستند. راه مقابله با این پدیده شوم، حمایت قاطع از ملتها و مبارزانی است که هماکنون با تروریسم بینالمللی در تقابل هستند و هر روز فداکارانه شهید و قربانی میدهند.
جبهه مقاومت ملی افغانستان با گرامیداشت سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، یک بار دیگر این جنایت تروریستی را با شدیدترین لحن محکوم میکند.
یادداشت
دو وجه متباین در یک شخصیت
عباس سلیمی نمین
تاریخ پژوه
شخصیت شهید بزرگوار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، واجد خصوصیات مختلفی بود که متأسفانه هر جریانی بنا بر سلایق خود برخی از آن خصوصیات را برمی گزیند و برخی دیگر را به باد فراموشی میسپارد.
شهید سلیمانی با اینکه به اصول و مبانی انقلاب اسلامی بسیار مقید و پایبند بود، اما همزمان دارای آنچنان وسعت نظری بود که هرگز در مورد این مبانی در مسیر تحمیل عقیده قرار نمیگرفت و از پشتوانه قدرت برای پیشبرد مبانی فکری خود استفاده نمیکرد. اینها دو وجه به ظاهر متضاد هستند، اما در واقع در یک شخصیت پدیدار گشته بودند.
برخی میگویند وقتی ما به اصولی پایبند هستیم چه اشکالی دارد که از مبانی قدرت استفاده کنیم و کار تبیینی و اقناعی سخت را دنبال نکنیم، از موضع قدرت بگوییم و دستور دهیم که این اصول باید پیاده شود و باید هم پیاده شود. اما سردار شهید معتقد بود که تفکر، اندیشه و سلایق همه را در نظر بگیریم و در مسیر اقناع حرکت کنیم.
سردار شهید سلیمانی در ارتباط با جریانات مختلف درون انقلاب، رویهای از خود نشان داده که باید الگوی همگان باشد. ایشان در تعامل با گرایشهای مختلف بود و معتقد بود که برای پیشبرد امور باید به همه جریانات درون انقلاب توجه کرد. به عبارتی حل مسائل را تنها با کمک یک جریان ممکن نمیدانست و معتقد بود که باید با همگرایی همه جریانات معتقد به انقلاب اسلامی مسائل را حل و فصل کرد. ایشان برای همین اخلاقش، برای حل مشکلات به همه جریانات مراجعه میکرد. هر کسی و هر دولتی و با هر گرایشی بود سعی میکرد که با آنان در حل مشکلات تعامل کند.
او هم سردار بود و هم سرباز. او سردار بود و فرمانده برجسته در میان ما، اما سرباز بود در تبعیت از ساختار نظام. این سردار خود را در حد یک سرباز تنزل میدهد و برای پیشبرد هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد، اعلام آمادگی میکند. کمتر انسانهایی داریم که خودشان صاحب فکر بوده و در عین حال همچون یک سرباز مقید به ساختار و رهبری باشند.
بسیار شاهد بودهایم که آدمها وقتی خودشان را در حد بالایی میبینند که میتوانند مسألهای را مدیریت کنند دیگر از ساختار واحد تبعیت نمیکنند و برای خود شأن ویژه قائل میشوند. شهید سلیمانی اصلاً این خصوصیات را نداشت. انسان وارستهای بود که ویژگیهای او در کمتر انسانی دیده میشد.
یادداشت
خاورمیانه؛ قبل و بعد حاج قاسم
مصطفی مصلح زاده
سفیر سابق ایران در اردن
برای اینکه تأثیر حضور شهید سلیمانی و نگاه استراتژیک او به منطقه را درک کنیم، باید خاورمیانه را به دو تاریخ خاورمیانه قبل و بعد از حاج قاسم تقسیم کنیم. در این تقسیم بندی است که مشخص میشود او چگونه توانست تحول بزرگی در منطقه ایجاد کند. جبهه مقاومت در دوران شهید سلیمانی همیشه پیروز میدان بوده و در هیچ جبههای منافع و موقعیت خود را از دست نداد.
پیش از جبهه مقاومت، منطقه شاهد نبردهای ناسیونالیستی عربی و مقاومت اسلامی بود. اما همه این نبردها در مقابل امریکا و رژیم صهیونیستی شکست خورد. نمونه بزرگ آن جنگهای اعراب و اسرائیل بود. به عنوان مثال میتوان به جنگ 1976 امریکا و رژیم صهیونیستی با اعراب در منطقه اشاره کرد که طی آن موفق شدند جولان سوریه و صحرای سینا را تصرف کنند. در این نبرد رژیم صهیونیستی توانست کنترل کرانه غربی رود اردن را به دست بگیرد. در این تاریخ با شکست ناسیونالیسم عربی در میدان نبرد، امریکا و اسرائیل توانستند به اهداف خود در منطقه دست یابند.
اما با حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه و با فرماندهی حاج قاسم، همه چیز تغییر کرد. این بار پیروزی از آن جبهه مقاومت بود. در یک نگاه کلان، میتوان گفت نبرد خاورمیانه نبرد بین «ژنرال مکنزی» و شهید سلیمانی بود که در تمام این نبردها مکنزی شکست خورد. در جنگهای سالهای 2008، 2012، 2014 میلادی و جنگ 2019 غزه که شهید سلیمانی حضور داشت و نبرد با فرماندهی او دنبال میشد، امریکا و متحدش شکست خوردند. در جنگهای سال 2000 و 2006 لبنان نیز که در دوران فرماندهی شهید سلیمانی بر سپاه قدس بود، جبهه مقاومت پیروز شد و با این پیروزی یک تحول بزرگ در خاورمیانه شکل گرفت و جبهه مقاومت توانست قدرت مانور بیشتری در منطقه به دست بیاورد. این درحالی است که «کاندولیزا رایس» مقام امنیتی وقت امریکا مدعی شده بود به دنبال ایجاد یک خاورمیانه جدید هستند، اما با فرماندهی شهید سلیمانی و حضور همزمان در چندین جبهه آنان در دستیابی به اهداف خود ناکام ماندند و شکست خوردند.
از نظر «ژئوپلیتیک» این جنگ به صورت مساوی برای طرفین به پایان رسید، اما از نظر «استراتژیک» امریکا شکست خورد. زیرا استراتژی امریکا در 2006 این بود که حزبالله را شکست دهد، در 2008 به دنبال نابودی حماس و تصرف غزه بود و در سال 2015 نیز در تلاش بود انصارالله یمن را نابود کند. در جبهه سوریه نیز استراتژی امریکا سرنگونی دولت بود. اما در همه این استراتژیها شکست خوردند و غرب و امریکا نتوانستند به اهداف ژئوپلیتیک خود دست یابند. در عراق نیز تلاشهای امریکا و اسرائیل بینتیجه ماند، زیرا مقرر شده بود داعش این کشور را تصرف کند، اما حاج قاسم با فرماندهی استراتژیک خود مانع پیروزی داعش در عراق شد.برای همین است که خاورمیانه و پیروزیهای غرب در این منطقه را به باید به قبل و بعد از حاج قاسم سلیمانی تقسیم بندی کرد.
یادداشت
خدمت به وطن؛ از جنگ تا سیل
احمد دستمالچیان
سفیر اسبق ایران در لبنان و اردن
سردار سلیمانی فرد خودساختهای بود که از متن مردم و از بطن انقلاب برخاسته و آماده خدمتگزاری به وطن و هموطن شده بود. او هنگامی که پا به عرصه مبارزاتی گذاشت، به دلیل خصوصیت بارزی که داشت، رشد کرد. از جمله این خصوصیات تواضع و مردمی بودن و اعتقاد به خدمت به مردم بود که در وجودشان موج میزد و به این خاطر، نه در حرف بلکه در عمل سرباز و حامی ملت ایران بود.
سردار سلیمانی با توجه به اعتقاد راسخی که به امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری داشت، خود را سرباز وطن مینامید، زیرا در مکتب این بزرگان و بزرگان دینی رمز و راز خدمتگزاری به مردم را از نزدیک آموخته بود.
باوجود اینکه ممکن است هر فرماندهای در برخی مسائل با مقام بالادستی خود اختلافنظری داشته باشد، اما بهدلیل ویژگی شخصیتی ایشان، همواره بهعنوان سرباز گوش به فرمان ولایت فقیه بود، زیرا در عرصه دینداری آموخته بود برای حفاظت از وطن نباید از دستور ولیفقیه سرپیچی کرد.
این خصلتها باعث شده بود سردار سلیمانی در عرصه اخلاقمداری درد مردم را داشته باشد، زیرا خود نیز درد کشیده و از دل جامعه عادی و از تودههای مردم بود.
در هنگامه سیل خوزستان مردم این منطقه به یاد دارند که سردار سلیمانی برای کمک به سیلزدگان چگونه در صحنه حاضر شد و به مردم کمک کرد. مشخص است مردمی که از نزدیک شاهد این صحنهها هستند و عشق خدمت به مردم را در وجود یک فرمانده مردمی میبینند، باور میکنند که وی واقعاً سرباز وطن است. وقتی مردم دیدند سردار سلیمانی با تمام وجود در خدمت مردم بود و جز به مردم اندیشید، عاشق او شدند و مهر سردار را در دل پروراندند به این خاطر است که سردار سلیمانی همواره در اوج ایستاده بود.
معتقدم سردار سلیمانی شخصیتی بود که در تاریخ ماندگار میشود، چون خصوصیاتی بینظیر داشت، خصوصیاتی برگرفته از آموزههایی که در مکتب رهبران انقلاب آموخته بود که اینچنین خود را فدا و سرباز وطن میدانست.
هر کس که پا به عرصه خدمت میگذارد، باید مشخصهها و شاخصهای ذاتی شبیه به سردار سلیمانی داشته باشد تا در قلوب مردم ماندگار شود و زمینههای لازم برای اعتلای وطن را ایجاد کند.
سردار سلیمانی چون هیچچیز جز خدا را نمیدید و دنبال کسب مال و جاه نبود و به خدمتگزاری به مردم اعتقاد قلبی داشت در هیچیک از مسئولیتهایی که داشت، پایش نلغزید، زیرا شیطان عمیقاً مترصد این است کسانی که استعداد ندارند را پیدا کند و آنان را با مال و منال و جاهطلبی از راه بدر کند، اما وقتی سربازی میخواهد خود را فدای وطن و هموطن کند و اخلاص عمل دارد، دست و پای شیطان بسته میشود.
یادداشت
مبارزه با تروریسم و دفاع از مردم منطقه، همراستا با قواعد بینالمللی
عباسعلی کدخدایی
استاد حقوق بینالملل دانشگاه تهران
مبارزه با تروریسم که بهعنوان یکی از چالشهای نظم حقوقی بینالمللی شناخته میشود، از مهمترین دغدغههای جهانی بوده است. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یکی از قربانیان تروریسم، با تقدیم جانهای گرانبها، همواره بر نقش خود در مبارزه با این تهدید جهانی تأکید داشته و در مسیر دفاع از امنیت و صلح بینالملل، خونهای پاکی همچون سردار شهید سلیمانی را نثار کرده است.
شهید سلیمانی با تدابیر راهبردی و ایثارگری کمنظیر، نقشی بیمانند در تقویت همکاریهای منطقهای برای مقابله با تروریسم ایفا کرد؛ همکاریهایی در چهارچوب قواعد و موازین بینالمللی که جان انسانهای بیگناه را در برابر تهدیدات تروریسم همچون داعش مصون نگه داشت. این سردار بزرگ، با رهبری حکیمانه رهبر انقلاب، نمادی از مقاومت در برابر بیعدالتی و حافظ کرامت انسانی برای نسلهای آینده بود.
اقدامات شهید سلیمانی در مبارزه با تروریسم، با هماهنگی کامل و در چهارچوب همکاریهای رسمی با دولتهای قانونی عراق و سوریه، تجلی بارزی از التزام ایشان و جمهوری اسلامی ایران به موازین حقوق بینالملل از جمله اصل احترام به حاکمیت ملی کشورها داشته است.
شهید سلیمانی همواره بر استفاده و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی کشورها در مقابله با تهدیدات اهتمام داشت تا با توجه به حاکمیت ملی آنان، ظرفیتهای این دولتها در تأمین امنیت مرزهایشان افزایش یابد. شهید سلیمانی با بسیج نیروهای میهنی موفقیتهای چشمگیری در میدان جنگ رقم زد که از جمله ثمرات مهم آن، آزادسازی مناطق اشغالی بسیاری در سوریه و عراق از چنگال داعش بود.
در کنار آن با هدایت و آموزشهای شهید سلیمانی، نیروهای نظامی کارآمد و مستقلی همانند حشدالشعبی در عراق تشکیل شد که تأثیر آن در تأمین امنیت عراق و حفظ تمامیت ارضی این کشور پوشیده نیست.
همه این اقدامات در شرایطی صورت گرفت که دولتهای قانونی عراق و سوریه پس از روبهرو شدن با تهدید داعش و تصرف بسیاری از مناطقشان از سوی این گروهک تروریستی، به صراحت و رسماً از دولت جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک کرده بودند.لذا تمامی اقدامات جمهوری اسلامی ایران و این شهید بزرگوار در مبارزه علیه تروریسم، در راستای احترام به حاکمیت ملی و با رضایت کامل دولتهای مربوطه صورت گرفت و این امر پایههای قانونی اقدامات کشور و ایشان را از منظر قواعد بینالمللی مستحکمتر ساخت. همانطور که وفق ماده 20 طرح پیشنویس مسئولیت بینالمللی دولتها، مشروعیت حضور ایران در کشورهای منطقه با رضایت دولتهای میزبان، مسجل میشود و طرح هرگونه ادعا مبنی بر نقض تعهدات بینالمللی یا مداخله غیرقانونی کشور در عراق و سوریه، از اساس فاقد وجاهت حقوقی است؛ این مسأله نشان داد با ابتنای ایران به ماده 20 طرح پیشنویس، تمامی اقدامات کشور و شهید سلیمانی که جز با رعایت حاکمیت دولت میزبان و اتکا به نیروهای داخلی دولتهای مربوطه نبوده است، در تطابق کامل با منشور سازمان ملل متحد از جمله ماده دو منشور و همچنین جملگی اصول حقوق بینالملل عرفی و قراردادی قرار داشته و ابهام و تردیدی در آن نیست. همکاری، هماهنگی و تعامل شهید سلیمانی با دولتهای قانونی وقت در امر مبارزه با تروریسم، نهتنها حاکمیت دولتهای میزبان را حفظ کرد، بلکه الگویی روشن از احترام به قوانین بینالمللی و همکاری مؤثر در مواجهه با تهدیدات مشترکی همچون تروریسم را به جهانیان عرضه داشت. فعالیتهای شهید سلیمانی و اقدامات وی در طی عمر مبارک ایشان نشان داد که در پرتو مبارزه با تروریسم، میتوان به تمامی ارزشهای بلند انسانی و اخلاقی وفادار ماند و همزمان، صلح، حقطلبی و برقراری امنیت را در سایه ارزشهای والای اسلامی محقق ساخت. مؤید نهایی این موضوع، راهبرد غایی بود که شهید سلیمانی در جهت اجرای سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران برای احقاق حق تعیین سرنوشت فلسطینیان بهکار گرفت و با احیای جبهه مقاومت مطابق تعهدات بینالمللی کشور، به حمایت مشروع و قانونی از فلسطین، ملتی که تحت تصرف قدرت اشغالگر واقع شده و ظالمانه از حق سرنوشت خود محروم گشته بود، پرداخت.
وی الهامبخش جبهه مقاومت در مبارزات آزادیبخش علیه رژیم صهیونیستی بود و در زمان حیات خویش، مانع از نقض حقوق مردم ستمدیده غزه و فلسطین شد.
شهید سلیمانی تمام توان خود را در دفاع از حقوق انسانهای مظلوم و بیدفاع منطقه صرف کرد و آنان را به راهی هدایت کرد که در افق نهایی آن تنها آزادی قدس شریف و تحقق استقلال کامل مردم فلسطین از سلطه رژیم صهیونیستی میدرخشد.
یادداشت
جان و اعتبارش برای وطن بود
جواد منصوری
اولین فرمانده سپاه پاسداران
سردار سلیمانی به دلایل خاصی دارای ویژگیهای بینظیری بود و براساس این ویژگیها هم خود را سرباز وظیفه و سرباز وطن میدانست.
انسانها به هر میزانی که به درجات معرفتی و معنوی و عرفانی و الهی بالاتری دست مییابند، در ابعاد نفسانی و مادی خود را کوچکتر میبینند. یا به معنای دیگر برای بُعد مادی، ظاهری و دنیوی اعتبار کمتری قائل میشوند یا اصلاً اعتباری قائل نمیشوند، چونان سردار قاسم سلیمانی.
به اصطلاح گفته میشود این گروه از افراد کاملاً در معنویت و اولوهیت غرق میشوند، یعنی به اوج معرفت انسانی میرسند. طبیعتاً شهید سلیمانی با توجه به روند رشد و تکامل فکری که از اوایل جوانی داشت کمتر به خود و ظواهر و اسم و رسمها توجه داشت بلکه بیشتر به وظیفه، مسئولیت و رسالت خود و همچنین به اینکه باید بیشتر به ابعاد مسئولیت دینی خود عمل کند مبادرت داشت. به این دلیل برای خود کمترین اسم را انتخاب میکند یعنی سرباز. کلمه سرباز بار سنگینی از لحاظ ارزشی دارد. سرباز به این معناست که سر و اعتبارم فدای وطن. به این معناست که برای خودم، سرم و اسم و اعتبارم در برابر وظیفهای که دین به من داده، در برابر حفظ وطن، اعتباری قائل نیستم بنابراین تمام وجود خود را برای حفظ وطن و هموطن میگذارم.
سردار شهید قاسم سلیمانی به جد بدین موضوع ایمان و اعتقاد قلبی داشت و به این خاطر است که همواره تلاش میکرد تا تمام خود را برای انجام رسالتی که درخصوص ایران داشت بگذارد و حتی اگر لازم باشد سر را فدای ملت ایران کند.
رسیدن به این مرحله که سر را فدای وطن کنی از نظر معرفتی و تکاملی درجه کمی نیست، اگرچه جامعه در ظاهر سرباز را به عنوان اولین و پایینترین درجات اجتماعی میشناسد اما در واقع سرباز است که برای حفظ وطن شبانه روز میکوشد.
یادداشت
یاد سردار سلیمانی از حافظه ایرانیان پاک نمیشود
محمد عطریانفر
فعال سیاسی اصلاحطلب
شهید قاسم سلیمانی یکی از چهرههای برجسته و شخصیتهای دوران دفاع مقدس بود که بعد از پایان جنگ ایران و عراق کوشید تمام ظرفیتهای معنوی و عرفان جبههها را همراه خود به دوران سازندگی، اصلاحات و پس از جنگ منتقل کند.
آنچه قابل تأکید است، این است که جز او هیچکدام از فرماندهان دوران پس از جنگ که به فیض شهادت نائل نشدند، نتوانستند چنین موقعیت، ظرفیت و اعتبار و منزلتی کسب کنند، زیرا برخی اسیر مسائل دنیوی شدند یا خود را غرق در مسائل سیاسی کردند و از جامعه، شهروند، نظام مردمی و جامعه بسیجی که روزی بدان افتخار میکردند، فاصله گرفتند. گرچه به ظاهر خود را به دنیای پیشین میچسباندند و تلاش میکردند به صورت ظاهری خود را نماینده آن دوره نشان دهند، اما در مقام واقع کمتر چنین بودند.
تنها کسی که این ظرفیت را برای دوران پس از جنگ داشت و توانست بار ارزشمند معنایی را به جوانان منتقل کند، نمونه بیبدیل و بینظیری از فرماندهان بود که مردم او را با نام سردار قاسم سلیمانی میشناختند. اشکهایی که در روایت جنگ از چشمان سردار سلیمانی سرازیر شد؛ غم و اندوه سراسر مقدسی که در حزن کلام او بود؛ رویکرد کاملاً عارفانه و متواضعانهای که در برابر مادران و فرزندان شهدا از خود بروز میداد؛ غیرت مردانهای که در بزنگاههای نبردهای سخت بعد از جنگ ایران در منطقه از خود ابراز میکرد، همگی نشانههایی از حقیقتی بود که در درونش بود و هیچگاه آن را فراموش نکرد.
کسی که همواره در طلب شهادت و پیوستن به برادران شهید قبل از سال 68 تمنا میکرد، سردار سلیمانی بود، زیرا وی خود را سرباز وطن میدانست. سردار سلیمانی حقیقتاً مرد میدان و جوانمردی بود که صدق باطن و صدق کلامش شاهدی بود بر ذات متدینانه و مقدسی که در درونش موج میزد. طبیعتاً چنین کسی خود را خاک پای ملت و سرباز وطن و جانباز صحنههای سختیها در برابر دفاع از امنیت و منافع ملی میدانست همیشه خود را در خط مقدم ترسیم میکرد. طبیعی است از قاسم سلیمانی با این همه دستاوردهای معنوی؛ اخلاقی و عرفانی که در وجودش داشت، جز این سیره و کردار انتظار نبود که خود را فقط و فقط سرباز وطن بداند و هیچ منزلتی را مقدستر از سربازی نداند.
متأسفانه برخی از فرماندهان دچار غفلت میشوند و تصور میکنند به صرف داشتن یک مقام، میتوانند بین جامعه و مردم اعتبار کسب کنند، اما سردار سلیمانی در حقیقت مکنونی بود که بین خود با خدا و مردم پیمان بسته بود که تا سرحد شهادت در این راه ثابتقدم بماند و در این راه به مقام شهادت رسید، چرا که اجر چنین انسانهای بزرگی جز شهادت نیست. در صدر اسلام هم بزرگانی داشتیم که اینچنین فداکاری از خود به یادگار گذاشتند. فرهنگ معنوی، شهادتطلبی و دفاع از مردم و سربازی و سر از پا نشناسی و شهادتطلبی از جمله مهمترین ویژگیهای سردار سلیمانی بود که باعث شد وی محبوب دلهای مردم ایران باشد.