آواهایی برای همیشه
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
در جامعه ایرانی از دیرباز، اعطای لقب مرسوم و متداول بوده است. ما به سنتی دیرینه، آنان را که دوست داریم، بیش از حد میستاییم و به خود اجازه نقد و تفکر درباره عملکرد و شیوهشان را نمیدهیم؛ آنان را هم که نمیپسندیم، آماج تندترین انتقادها قرار داده و کوششهای اندک یا تلاشهای مثبتشان را نادیده میگیریم. حرکتمان بر مداری است که تعصب در آن، حرف اول و آخر را میزند. محسن چاوشی، خوانندهای است با دوستداران پرشمار. من تعدادی از ترانههایش را دوست دارم، اما شیفتهاش نیستم. برایم مهم نیست کنسرت نداده و نمیدهد، آنچه در محسن چاوشی برایم جذاب است، سلوکی است که کمتر میتوان در افراد شناخته شده یافت. محسن چاوشی محبوب است، بخش مهمی از این محبوبیت را مدیون ترانههایی است که با حس و حال و صدایش، گرم و فراموش نشدنی از کار درآمدهاند. تعدادی ترانه از «سنتوری» تا «شهرزاد» و «رهایم کن» با صدای چاوشی به خاطره جمعی تبدیل شده و هنوز گوش داده میشود. حتی میشود گفت صدای چاوشی روی تیتراژ بعضی مجموعههای تلویزیونی، تنها عامل جذابیت آنها بوده است. این بخش مهمی از کارنامه یک خواننده است، در روزگاری که خواننده فراوان است و معمولاً تیتراژها، محلی برای معرفی، جلوهگری یا درخشش آنها بوده است.
اما محسن چاوشی یک وجه شخصیتی دارد که منحصر به فرد است، تلاش او برای انجام کارهای خیریه و تمرکزش بر آزادی زندانیان، اتفاقی است که پای او باید نوشت. چاوشی بدون تبلیغات خاص، بدون همکاری با نهادهای دولتی، عزمی جزم برای حل گرفتاری بخشی از ایرانیان داشته است، انبوه آمارها و اعدادی که از تلاشهای او به ثمر نشسته، باعث نشده در ساحل آرامش بنشیند و دست از آزادی زندانیان بردارد. گویی هر چه پیش میرود برای انجام این عمل نیک، مصممتر میشود. محسن چاوشی میتوانست خواننده بدی باشد، میشد صدایش را به یاد نیاوریم وقتی میخواند «با توام که داری به گریهام میخندی...»، مهم اینها نیست، مهم این است که او به عنوان یک انسان، یک ایرانی، در جامعهای که بسیاری ترجیح میدهند همیشه «منتقد وضع موجود» بوده و حتی یک گام برای تغییر و بهبود شرایط برندارند، لشکری یک نفره اما موفق و مصمم برای حل مشکل دیگران است. این وجه از کارنامه او با هیچ خواننده یا هنرمند دیگری قابل مقایسه نیست. تلاش برای بهبود وضعیت، گام برداشتن در مسیر اصلاح، سهیم دانستن خود در رفع مشکلات، ویژگی یک انسان آزاده و منطقی است. جامعه ما بیش از خواننده، بازیگر، مدیر و چهره مشهور، به آدمهایی از جنس محسن چاوشی نیازمند است، افرادی که دین خود را به جامعهای که در آن بالیدهاند، ادا میکنند. روحیه منفعتطلبی و نمایشگری، آفت جامعه ماست که بحرانهای مختلفی را پشت سر میگذارد. محسن چاوشی خوانندهای است که در قلب میلیونها ایرانی زندگی میکند، او با عاشقانههایش همراه لحظات بسیاری از زندگی ما بوده اما نه فقط با این آواها، اشکها و اندوهها بلکه بی گمان با قلب پرمهرش نیز او را به خاطر خواهیم سپرد. قلبی که رنج دیگران را تاب نیاورده و برای لبخند و آرامش دیگران میتپد.