دکتر ناصر فکوهی استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران در گفت و گو با «ایران» مطرح کرد

موازنه مردم و نخبگان؛ تنها راه توسعه در ایران

تصمیم گیرندگان، راه صلح و آشتی با جهان را پیش بگیرند

بیرون‌رفت از دورهای باطل توسعه‌نیافتگی همانقدر که نیازمند «معرفت علمی» است به جذب «سرمایه‌های انسانی» هم وابسته است. بنابراین، اگر در جامعه‌ای سرمایه‌ انسانی گریزپا شود به همان ‌میزان جامعه از توسعه فاصله می‌گیرد. دکتر ناصر فکوهی، استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران، در حالی که «جذب نخبگان» و «حفظ سرمایه‌های انسانی» را دو نیروی اجتماعی بزرگ برای هدایت توسعه برمی‌شمارد اما نقش طبقه متوسط و میانی جامعه را در این امر بسیار برجسته می‌‌داند و معتقد است که تربیت، آموزش، رفاه و به‌روز‌رسانی این طبقه، توسعه پایدار را در جامعه بسترسازی می‌کند.

نخبگان در فرآیند توسعه چقدر می‌توانند سهم و نقش داشته باشند؟
توسعه بر دو نیروی اجتماعی بزرگ هدایت می‌شود؛ اول، مردم در پایه اجتماعی هستند، بویژه «طبقه متوسط» که باید بر تربیت و آموزش و رفاه و به‌روز شدن آنان تأکید کرد؛ چرا که این بخش مهم و اصلی هر جامعه‌ای است. دوم، نخبگان هستند؛ یعنی کسانی که نسبت به مردم عادی در هوش یا موقعیت، برتری دارند که بسیار برای توسعه مهم هستند هرچند اصل نیستند. زیرا نخبگان را می‌توان بویژه در جهان کنونی از طریق فرآیندهای مهاجرت جلب کرد و افزون بر این، گروه حاکم در اکثر جوامع به طبقه نخبگان تعلق ندارند. یعنی لزوماً نه باهوش‌ترین‌ها هستند و نه ثروتمندترین‌ها؛ اما باید قابلیت مدیریت و سیاستگذاری درست داشته باشند.
بنابراین به باور من «طبقه متوسط و میانی» است که پایه اساسی هر جامعه را تشکیل می‌دهد و باید فرهنگ مناسب و عقلانیت و شجاعت و اخلاق بالایی داشته باشد. البته نخبگان هم اهمیت خود را دارند اما همیشه اگر کلیت جامعه مناسب باشد و محیطی صمیمی، دموکراتیک و اخلاقی داشته باشد، نخبگان هم در خود آن جامعه و هم از جوامع دیگر، برای خدمت کردن به چنین جامعه‌ای تمایل دارند. البته اگر منظور شما «اهمیت فناورانه نخبگان» است، روشن است که این اهمیت از تأثیر مردم عادی بیشتر است ولی برای توسعه، موقعیت بهتر طبقه متوسط و پایین، مهم‌تر از وضعیت نخبگان است.
 
سیاست‌های ما چقدر در جذب نخبگان موفق بوده‌ است؟
بسیار ضعیف. دلیلش آن است که سیاست‌های اعمال شده به جای آنکه وضعیت عمومی کشور یعنی وضعیت طبقات متوسط و پایین را در نظر بگیرند و به حوزه‌هایی چون آموزش و بهداشت و سلامت مردم توجه کنند، حوزه‌های سودجویی و مالی را تقویت کرده‌اند؛ با این تصور که این امر، نخبگان را جذب می‌کند. در حالی که نخبگان ترجیح می‌دهند در جامعه‌ای سالم و امن و با ثبات زندگی کنند و حتی پول کمتری بگیرند اما با بی‌ثباتی و فقر طبقات اجتماعی فرودست روبه‌رو نباشند. سرمایه‌گذاری اگر درست انجام گیرد و رفاه عمومی را هدف قرار دهد، وضعیت نخبگان نیز بسیار بهتر خواهد شد ولی نه برعکس.
آسیب‌هایی چون گرانی، بی‌ثباتی اقتصادی و فشار بر سبک زندگی، گروه‌های فرودست را بیشتر زیرفشار قرار می‌دهند تا گروه‌های نخبه را؛ زیرا نتیجه این‌گونه موقعیت‌ها بی‌ثباتی اجتماعی، بی‌قانونی و بی‌اخلاقی است که همه از عوامل فرار سرمایه‌های انسانی و مالی هستند.
 
توسعه پایدار را چقدر باید از دانشگاه و تربیت نخبه توسعه‌خواه انتظار داشت و چقدر باید از نهادهای سیاستگذار و دولت متوقع بود؟
بدون شک، این ابتدا در مسئولیت دولت است که شرایط بهتر اجتماعی را در حوزه‌های رفاهی ایجاد کند. این وظیفه دانشگاه نیست که برای مردم یک جامعه، مسکن، بهداشت، حمل‌و‌نقل مناسب، غذا و امنیت اجتماعی تأمین کند؛ اینها وظایف دولت است. روشن است که در مرحله بعدی و تخصصی، دانشگاه باید با دامن زدن به آزادی‌های آکادمیک و بالا بردن کیفیت تدریس و قابلیت‌های یادگیری، نخبگان بهتری تربیت کند. اما در کشوری با موقعیت نامناسب برای مردم عادی نمی‌توان شاهد رشد نخبگان بود، زیرا حتی اگر این اتفاق بیفتد در اولین فرصتی که به دست بیاید مهاجرت خواهند کرد و سرمایه‌ای را که صرف آنها شده به جامعه دیگری بازمی‌گردانند.
 
 در شرایط تحریم، نخبگان دستیابی به توسعه را سخت می‌پندارند و شاید یکی از دلایل مهاجرت آنها همین نگاه یا تجربه باشد؛ راهکار مصلحتی شما برای برون‌رفت از این چرخه چیست؟
تا تحریم هست هیچ چیز بهتر نخواهد شد. کوبا هفتاد سال در تحریم است و هنوز مشکل تأمین آب و برق دارد. تحریم هیچ سودی برای مردم ندارد و فقط هر روز وضعیت آنها را بدتر می‌کند. برای نخبگان هم هیچ سودی در تحریم نیست و فقط باعث می‌شود بیشتر به مهاجرت بیندیشند. تنها گروه سوداگران فاسد هستند که از تحریم سود می‌برند و روشن است همین‌ها هستند که ترجیح می‌دهند کشور دچار وضعیتی شود   که مجازاتی به عنوان «ممنوع الخروجی» در آن وجود داشته باشد. این مجازات واقعاً خجالت‌آور است، یعنی یک کشور خودش را در حد یک «پهنه زجرآور» بداند که ناچار شدن به اقامت در آن، نوعی مجازات باشد که افراد باید از آن بترسند. در همه جا قوانین ورود سخت است و نه خروج. به هر حال اینکه با وجود تحریم بتوان کاری برای کشور با نخبگان یا بی‌نخبگان کرد، در دنیای امروز کاملاً سخن بی‌ربطی است.
 
توصیه شما به کارگزاران توسعه‌خواه ایران برای جذب نخبگان چیست؟
سخنم این است که تصمیم‌گیرندگان و کسانی که دستی در کارها دارند به هر طریق که می‌توانند راه صلح و آشتی با جهان پیرامونی را پیش بگیرند و به جای تأکید بر «توانایی‌های درگیری» با دیگران به «توانایی‌های همکاری» تأکید کنند. بر این باورم در عین حال که می‌توانیم تمام اصول اخلاقی، سیاسی و اهداف استراتژیک ملی خود را حفظ کنیم، رابطه با جهان را نیز باید به صورت متعادل و به دور از هر تنشی ادامه بدهیم که برای این کار باید هر جا لازم است وارد مذاکره شویم. خصومت‌ورزی صرفاً مشکلات مردم را بیشتر و دشمنان این کشور را شاد می‌کند، چون شاهد فرورفتن هر چه بیشتر در فقر ناشی از تحریم خواهند بود. جذب نخبگان در جامعه‌ای که در آن ثبات وجود نداشته باشد، کاری محال است، زیرا هر نخبه‌ای می‌خواهد پیش از هر چیز آرامش ، ثبات، اخلاق ، مهربانی و دوری از تنش را ببیند. هر نخبه‌ای می‌خواهد در کشوری زندگی کند که خروج از آن مجازات نباشد، همچنین همه «بخواهند» و «بتوانند» به آن وارد شوند. هر وقت توانستیم جهانگردان بی‌شماری را وارد کشورمان کنیم، مطمئن باشید شرایطی ایجاد شده که هم نخبگان جذب خواهند شد و هم نخبگانی که در کشور هستند دیگر مهاجرت نخواهند کرد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و سی و شش
 - شماره هشت هزار و ششصد و سی و شش - ۰۴ دی ۱۴۰۳