تهران و قاهره به یکدیگر نیاز دارند
ایران و مصر؛ این بار فرق میکند
در جریان سفر مسعود پزشکیان به قاهره به منظور حضور در نشست سران عضو سازمان همکاری D۸ رؤسای جمهور ایران و مصر به تداوم گامهای مثبت در مناسبات فیمابین تا تحقق کامل روابط ابراز امیدواری کردند. به نظر میرسد تهران و قاهره در سالهای اخیر گامهای مطمئنی را در احیای روابط دیپلماتیک برداشتهاند. سررشته اقدامات دو طرف با حضور وزیر خارجه مصر در تهران برای ادای احترام و حضور در مراسم تشییع رئیس جمهوری ایران، شهید آیتالله رئیسی و وزیر خارجه فقید، حسین امیرعبداللهیان تا دیدار عبدالفتاح السیسی با رئیس جمهوری پزشکیان در کازان روسیه و سفر عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان به مصر، امتداد یافته است. این حجم از ملاقاتهای دیپلماتیک در فاصلهای اندک در تاریخ روابط ۲ کشور کمتر سابقه داشته است. اما ایران و مصر چه انتظاراتی از یکدیگر دارند؟ احیای رابطه چه مزیتهایی برای طرفین خواهد داشت و همچنین موانع میان تهران و قاهره چیست؟ اندیشکده Emirates Policy Center (مرکز الإمارات للدراسات والبحوث الاستراتیجیة) گزارش مبسوطی در خصوص پرسشهای فوق منتشر کرده است.
ایران و مصر حدود دو سال پیش به عادیسازی روابط نزدیک بودند، اما این اتفاق نیفتاد. سؤال این است: آیا این بار متفاوت خواهد بود؟ بهبود روابط ایران و عربستان دلیل قابل توجه و پوشش سیاسی به مصر برای تجدید نظر در روابط خود با ایران خواهد داد. قاهره به طور قابل توجهی به حمایت مالی ریاض و واشنگتن وابسته است. زمانی که سعودیها و امریکاییها به دنبال تعامل با ایران باشند، محاسبات قاهره بر اساس این متغیر مهم تغییر شکل میدهد. سؤال دیگر این است که انگیزههای اصلی دو کشور برای عادیسازی روابط چیست؟
برخی از آنها در واقع اقتصادی هستند. ایران و مصر بازاری حدود 190 میلیون نفری دارند اما با هم تجارت ندارند. در صورت بهبود روابط سیاسی، گردشگران ایرانی زیادی به مصر سفر خواهند کرد. بخشی از محاسبات مصر احتمالاً تنشزدایی با ایران برای باز کردن فرصتهای اقتصادی برای شرکتهای مصری در کشورهای عربی است که ایران در آنها نفوذ زیادی دارد.
امیدهای اقتصادی مصر شامل برنامههای استراتژیک موجود - مانند دریافت نفت عراق - یا شرکتهای مصری است که نقش مهمی در پروژههای بازسازی سوریه ایفا میکنند. مصریها فکر نمیکنند که بدون روابط بهتر بین قاهره و تهران بتوانند فرصتهای اقتصادی را در عراق و سوریه به حداکثر برسانند.
فشار اولیه برای بهبود روابط ایران و مصر، ژئوپلیتیک است. کل منطقه به سمت تنشزدایی پیش میرود و ایران و مصر نمیتوانند در میان این روند روابط سرد خود را حفظ کنند. ایرانیها و مصریها نیز هیچ مناقشه دوجانبه عمدهای ندارند. در گذشته، تنها «اختلاف بزرگ» زمانی بود که قاهره، ایران را به «اشاعه تشیع» در مصر متهم کرد.
این فرصتی برای ایران و مصر است تا دوران جدیدی را آغاز کنند. آیا این موج اخیر حسن نیت در سراسر خاورمیانه، با تأکید بر تنشزدایی و همکاری اقتصادی، بر روابط ایران و مصر تأثیر خواهد گذاشت؟ اگر بله، در کدام زمینه واقع بینانه؟ منابع ایرانی اغلب بیان میکنند که «نقش منحصر به فرد ایران در خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز و نقش خاص مصر در دریای سرخ، مدیترانه و شمال آفریقا» یک تقاطع ژئوپلیتیکی ویژه برای تهران و قاهره جهت همکاری فراهم میکند.
چنین ارزیابی ریشه در این باور دارد که قاهره از روزگار جمال عبدالناصر، سیاستی را برای تقویت حضور خود در منطقه به اصطلاح «شرق عربی»، به معنای شام و منطقه خلیج فارس، دنبال کرده است. این دو منطقه جغرافیایی جایی هستند که نفوذ ایران در جهان عرب قویترین است. بنابراین، قاهره برای حفظ منافع اقتصادی، سیاسی و غیره خود دو گزینه دارد: اول، به دنبال بیرون راندن ایران از این مناطق باشد، که سناریویی غیرواقعی است. دوم، به دنبال راههایی برای همزیستی با ایران در آن مناطق باشد. این سناریویی است که مسلماً اکنون در حال وقوع است.
بیشتر اختلافات مصر و ایران ژئوپلیتیک است. در دهههای گذشته بر سر هماهنگی نزدیک سیاستهای مصر با کشورهای حاشیه خلیج فارس در مورد ایران اختلافاتی وجود داشته است. قاهره در مورد حمایت ایران از حوثیها در یمن و گسترش حضور تهران در دریای سرخ و هرگونه تهدید ایران برای امنیت دریایی از تنگه بابالمندب در جنوب تا کانال سوئز در شمال که منافع استراتژیک بالایی برای مصر دارد، نگرانی داشته است.
از آنجایی که تهران و ریاض درگیر روند تنشزدایی هستند، باید انتظار داشت که اهمیت این نگرانی مصر کاهش یابد. به هر حال، سعودیها نگرانی کمتری در مورد هرگونه تلاش ایران در دریای سرخ ندارند، که مصر باید پیشبینی کند که بخشی از خواستههای ریاض از تهران برای ادامه تنشزدایی ایران و عربستان باشد. چالش درازمدت مصر میتواند ناشی از طرحهای کریدور ترانزیتی جدید ایران از خلیج فارس به روسیه و اروپا و کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب (INSTC) باشد که میتواند کانال سوئز را به چالش بکشد و هزینه حمل و نقل کالا را در مقایسه با هزینههایی که مصر برای استفاده از کانال سوئز دریافت میکند، کاهش دهد. با این حال این کریدور یک واقعیت فوری نیست و بعید است که محاسبات قاهره را به طور قابل توجهی تحت تأثیر قرار دهد. از سوی دیگر فشار اسرائیل بر قاهره در موضوع ایران میتواند عامل تعیین کنندهای باشد. این حداقل چیزی است که تهران انتظار دارد.
تهران پیشبینی میکند که قاهره تنها در صورتی به دنبال عادیسازی خواهد بود که این روند، همکاریهای امنیتی حیاتی مصر و اسرائیل را که طی سالها ایجاد شده، تضعیف نکند. قاهره همچنین فضای کافی بین خود و اسرائیلیها ایجاد میکند تا از خود در برابر درگیریهای ایران و اسرائیل، محافظت کند که به نوبه خود مستقیماً بر منافع مصر در غزه و سایر نقاط در میان فلسطینیان تأثیر خواهد گذاشت.
از سال 1979، مصر و ایران حتی با قطع رسمی روابط دیپلماتیک، کانالهای ارتباطی خود را باز نگه داشتهاند. مقامات ارشد ایران و مصر در 20 سال گذشته بارها با یکدیگر دیدار کردهاند. این شامل سفر منوچهر متکی وزیر امور خارجه وقت ایران به قاهره در سال 2004 در اوج مداخلات نظامی ایالات متحده است. حتی در زمان تشدید تنشها – زمانی که موضوع هستهای ایران برای اولین بار مورد توجه قرار گرفت، خشونتهای فرقهای در عراق به اوج خود رسید و بیثباتی در لبنان پس از ترور رفیق حریری – ایران و مصر معمولاً برای جلوگیری از سوءتفاهم یا تنشهای نابه جا، رایزنیها را افزایش دادهاند.
قاهره و تهران یک مکانیسم عملی برای درگیریزدایی در صورت لزوم داشتهاند. با این حال، این مکانیسم کاهش تنش هرگز به طور متفکرانه برای پیشبرد عادیسازی دیپلماتیک ساخته نشد: این مکانیسم فقط برای جلوگیری از درگیری مستقیم بود، زیرا ایران و مصر به دنبال منافع خود، مسائل منطقهای پیچیده را دنبال میکردند. دو مسأله ساختاری اصلی در مسیر عادیسازی قرار گرفته است: از سال 1979، طرف ایرانی هرگز به طور جدی مخالفت خود را با ارتش مصر، ستون اصلی قدرت در قاهره، رها نکرده است. زمانی که بهار عربی آغاز شد، ایران آشکارا از مخالفان مصر حمایت کرد، کاری که با سایر قیامهای عربی انجام نداد.
برای مصر، آرام کردن امریکا، کشورهای خلیجفارس و اسرائیل در مورد ایران مهمتر بوده است، به این معنی که قاهره سیاست مهار و منزوی کردن تهران را دنبال میکند. این امر حتی در مدت کوتاهی که اخوان المسلمین در مصر قدرت داشت (2011-2013) تغییر چندانی نکرد.
سؤال امروز این است که آیا این دو مانع ساختاری مانند گذشته وجود دارد؟ ارزیابیهای تهران حاکی از آن است که رئیس جمهور سیسی هرگز موضع قوی ضدایرانی (در مورد سوریه، حزبالله و غیره) اتخاذ نکرده است و آماده عادیسازی است. چنین اقدامی با نزدیک شدن ایران و عربستان سعودی نیز پشتیبانی میشود.