گفت‌وگوی اختصاصی «ایران» با دو چهره آکادمیک بین‌المللی و برگردان فارسی دو مقاله از اتاق‌های فکر غربی

دیوید اسمیت: بدون بشار، سوریه لیبی می‌شود

پایان غیرمنتظره حکومت دمشق و خبر خروج بشار اسد از سوریه، موجی از تحلیل‌ها، گمانه‌ها و آینده پژوهی‌ها را در بستر رسانه‌ها و اندیشکده‌ها به راه انداخته است؛ از بررسی علل پیشروی ناگهانی و بدون زحمت شورشیان مسلح و مبادی پشتیبانی آنها تا سناریونویسی درباره آینده اجتماعی و سیاسی سوریه و نسبت این رویدادها با نظم آتی منطقه. دیوید اسمیت، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی از ملبورن استرالیا، در گفت‌و‌گو با «ایران» به بررسی وجوه مختلف این مسائل پرداخت که شرح آن در ادامه ذکر می‌شود.
 
نقش مداخلات خارجی در رفتن دولت بشار اسد
کناره گیری دولت سوریه برای بسیاری از تحلیلگران بویژه کسانی که روندهای سیاسی منطقه را دنبال می‌کنند، به‌شدت شوک‌آور و تأسفبار بوده است. به گفته دیوید اسمیت، این پایان عمدتاً نتیجه مداخلات خارجی و تحریم‌ها است که موجب تضعیف شدید حاکمیت دمشق شد. اسمیت معتقد است که برخی از کشورهای خارجی بویژه اسرائیل و ایالات متحده نقش بسیار مهمی در تشدید بحران سوریه داشتند.
وی با اشاره به نقش قدرت‌های بیرونی در تحولات سوریه تصریح کرد که «فتح دمشق عمدتاً توسط گروه‌های تروریستی [منشعب از] القاعده در استان ادلب برنامه‌ریزی شد که از حمایت همسایه سوریه و اسرائیل بهره‌مند بودند. ایالات متحده نیز در این روند نقش قابل توجهی داشت، بویژه در زمانی که سرکردگان این گروه‌ها، به‌طور علنی اعلام کردند که اهداف آنها با هژمونی امریکا و اسرائیل در منطقه همراستاست.»
 
تحریم‌ها و اثرات آن بر وضعیت سوریه
اسمیت در بخش دیگری از این گفت‌و‌گو بر تأثیر شدید تحریم‌های اقتصادی بر وضعیت سوریه تأکید کرد: تحریم‌ها نه تنها باعث ایجاد بحران‌های اقتصادی عمیق در این کشور شدند؛ بلکه بر روحیه مردم نیز تأثیر منفی گذاشتند. «پس از بازپس‌گیری حلب در سال ۲۰۱۶، مردم سوریه امید داشتند که جنگ به پایان رسیده و شرایط به حالت قبل از بحران بازگردد، اما تحریم‌ها باعث شدند که بازسازی کشور بویژه در زمینه‌های مسکن و اقتصاد با مشکل جدی مواجه شود.» اسمیت می‌افزاید که مردم عادی سوریه بشدت از این تحریم‌ها رنج می‌برند، خانه‌هایشان در خرابه باقی مانده و مشکلات بهداشتی و اقتصادی زیادی دارند که به‌طور مستقیم به کاهش حمایت از دولت و نارضایتی عمومی دامن زده است.
 
تأمین مالی و حمایت از گروه‌های مخالف مسلح
استاد دانشگاه ملبورن در ادامه به نقش مهم مداخلات خارجی در تجهیز و حمایت از گروه‌های مخالف بشار اسد اشاره کرد. او معتقد است که شورش سوریه از ابتدا به‌طور کامل وابسته به تأمین مالی خارجی بود. این گروه‌ها توسط برخی کشورهای منطقه‌ای تأمین مالی می‌شدند. همچنین به‌گفته وی، حمایت‌های مالی و نظامی خارجی از گروه‌های شورشی، بویژه در استان ادلب، تأثیر زیادی در ادامه طولانی‌مدت جنگ داخلی سوریه داشت. وی تصریح کرد: «همسایه شمالی سوریه نقش مهمی در تشدید بحران داشت و می‌توانست در سال ۲۰۱۷ با توافق با روسیه، شورشیان را از ادلب خارج کند. اما این توافق به تداوم حضور گروه‌های شورشی در سوریه منجر شد که در نهایت بویژه با حمایت‌های مالی و تسلیحاتی جدید، دوباره فعال شدند.»
 
آیا کناره گیری دولت بشار اسد قابل اجتناب بود؟
به نظر دیوید اسمیت، خاتمه دولت بشار اسد تنها به‌دلیل مداخلات خارجی و حمایت‌های نظامی از گروه‌های مخالف قابل اجتناب نبود. او معتقد است که اگر این مداخلات خارجی وجود نمی‌داشت، احتمالاً وضعیت به‌طور متفاوتی پیش می‌رفت.
او گفت: «پایان دولت سوریه کاملاً از خارج برنامه‌ریزی شده بود. شورش ابتدا توسط مزدوران خارجی آغاز شد و پس از آن با حمایت مالی و نظامی ادامه پیدا کرد. این روند در نهایت به اوج خود رسید و با بازگشت مجدد درگیری‌ها، شاهد شدت گرفتن بحران بودیم.»
 
نقش بحران اقتصادی و زیرساخت‌های فرسوده
در سقوط دمشق
اسمیت همچنین به نقش نا‌بسامانی‌های اقتصادی و وضعیت غیرقابل اطمینان زیرساخت‌های سوریه در تشدید بحران اشاره کرد و افزود: «بحران اقتصادی که ناشی از شورش‌های برآمده از تأمین مالی خارجی و تحریم‌ها بود، موجب کاهش شدید روحیه مردم و فساد در میان مقامات شد. این وضعیت باعث تضعیف حمایت از نظام سوریه و در نهایت شکست آن شد.»
 
آینده سوریه در دوران پس از اسد
در بخش پایانی مصاحبه، دیوید اسمیت به آینده سوریه و نقش کشورهای خارجی در دوران پس از بشار اسد اشاره کرد. به نظر وی، سوریه در آینده به یک میدان جنگ منطقه‌ای تبدیل خواهد شد که بسیاری از کشورهای خارجی بویژه اسرائیل، ترکیه و ایالات متحده در آن نقش خواهند داشت. اسمیت همچنین پیش‌بینی می‌کند که کردها در تلاش برای تشکیل یک کردستان مستقل در سوریه خواهند بود و این موضوع به درگیری‌های بیشتر در آینده خواهد انجامید. اسمیت معتقد است که در غیاب بشار اسد، سوریه در معرض تجزیه و فروپاشی اجتماعی قرار خواهد گرفت: «اگرچه بشار اسد توانسته بود وحدت نسبی میان اقلیت‌ها و گروه‌های مختلف سوریه حفظ کند، اما اکنون با پایان دولت او، این وحدت احتمالاً از بین خواهد رفت و سوریه به الگویی مشابه با وضعیت لیبی تبدیل خواهد شد.»
در مجموع، دیوید اسمیت معتقد است که مداخلات خارجی، تحریم‌ها و حمایت از گروه‌های مخالف در نهایت موجب تضعیف دولت بشار اسد شد. با وجود این، آینده سوریه همچنان به‌شدت مبهم است و احتمالاً شاهد روندی مشابه با وضعیت لیبی خواهیم بود، جایی که کشور درگیر بحران‌های داخلی و جنگ‌های نیابتی خواهد شد. کشورهای خارجی همچنان در تلاش هستند تا منافع خود را در سوریه تأمین کنند، و این کشور در آینده‌ای نه‌چندان دور به یک میدان جنگ منطقه‌ای تبدیل خواهد شد.

 

تجزیه شام برای ایران و ترکیه تهدید است

پس از پایان دولت بشار اسد، سوریه وارد مرحله جدیدی از بحران شده است. دخالت‌های مستمر قدرت‌های جهانی به همراه بحران‌های اقتصادی و تجزیه احتمالی داخلی، این کشور را به نقطه‌ای رسانده که آینده آن در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. در همین خصوص گفت‌وگویی با «هاکان توپکوراوغلو»، معاون حزب وطن ترکیه و استاد دانشگاه استانبول درباره تحولات اخیر سوریه، نقش بازیگران خارجی و پیامدهای آن برای منطقه داشتیم که مشروح آن در ادامه نقل می‌شود. توپکوراوغلو در گفت‌و‌گو با «ایران» همچنین به نقش اسرائیل در بلندی‌های جولان، دخالت‌های امریکا در سرنوشت سوریه و تأثیر منابع انرژی این کشور در گسترش مداخلات خارجی در سوریه اشاره‌هایی داشت.
 
وضعیت فعلی سوریه و کناره گیری اسد
از قدرت
توپکوراوغلو به وضعیت کنونی سوریه اشاره کرد و پایان یافتن دولت بشار اسد را نتیجه‌ای از مجموعه‌ عواملی دانست که به‌طور عمده از دخالت‌های خارجی و بحران‌های اقتصادی داخلی سوریه ناشی شده است. او توضیح داد که از یک‌سو، تحریم‌های شدید و بحران‌های اقتصادی داخلی و از سوی دیگر، حمایت‌های مالی و نظامی خارجی از گروه‌های مخالف حکومت اسد، نقش بسزایی در این تحول ایفا کرده‌اند.
 
نقش امریکا و کشورهای غربی در فرجام دولت اسد
وی در ادامه به‌طور ویژه به نقش ایالات متحده و کشورهای غربی در بحران سوریه اشاره کرد. او تأکید کرد که قدرت‌های غربی از پایان دولت بشار اسد بویژه در راستای منافع استراتژیک خود در منطقه خوشحال هستند. یکی از دلایل این خوشحالی، از دست رفتن تسلط دولت سوریه بر منابع نفتی و گازی این کشور است که بویژه در شرق سوریه قرار دارند. به گفته او امریکا و هم‌پیمانانش از سال‌ها پیش تلاش کرده‌اند تا این منابع را تحت کنترل خود درآورند.
 
غارت منابع نفت و گاز سوریه
توپکوراوغلو توضیح داد که در طول سال‌های جنگ داخلی سوریه، یکی از اولویت‌های اصلی امریکا، بهره‌برداری از منابع طبیعی این کشور، بویژه نفت و گاز بوده است. از طریق حمایت از گروه‌های مختلف مخالف دولت بشار اسد و بویژه از طریق گروه تروریستی داعش، امریکا به‌طور غیرمستقیم توانست بخش‌های بزرگی از منابع نفتی سوریه را تحت کنترل درآورد. به گفته توپکوراوغلو، گروه داعش به‌عنوان یک ابزار مؤثر برای ایجاد ناامنی و تضعیف دولت مرکزی در سوریه عمل کرد و در عین حال برای تأمین مالی عملیات‌های خود اقدام به غارت منابع نفتی و گازی این کشور کرد.
این منابع تحت کنترل داعش به‌طور عمده در مناطق شرقی سوریه و بویژه در نزدیکی مرزهای عراق قرار دارند. امریکا در کنار تأمین مالی و تسلیحاتی این گروه‌ها، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به دسترسی به این منابع کمک کرده است. توپکوراوغلو معتقد است که این سیاست با به چالش کشیدن تمامیت ارضی سوریه موجب ضربه به اقتصاد این کشور شد و ثبات آن را به‌طور چشمگیری کاهش داد.
 
دخالت اسرائیل در بلندی‌های جولان
معاون حزب وطن ترکیه در خصوص دخالت‌های اسرائیل در بلندی‌های جولان نیز گفت که این منطقه برای اسرائیل بشدت استراتژیک است و از آغاز بحران در سوریه، اسرائیل به طور مستمر در حال تقویت موقعیت خود در این منطقه بوده است. او افزودکه  با درگیری‌های اخیر در سوریه، اسرائیل تلاش کرده تا موقعیت خود را در بلندی‌های جولان تثبیت کرده و از نفوذ ایران و حزب‌الله در این منطقه جلوگیری کند.
 
آینده سوریه و فرآیند تقسیم کشور
در بخش دیگری از این گفت‌و‌گو، هاکان توپکوراوغلو به فرآیند تقسیم سوریه اشاره کرد و گفت که اکنون سوریه به سمت یک تقسیم نهایی پیش می‌رود. او خاطرنشان کرد که کشور به وضوح در حال تقسیم به مناطقی تحت کنترل گروه‌های مختلف است. مناطق تحت تسلط گروه‌های مخالف بشار اسد مانند هیأت تحریر الشام (HTS) در شمال غرب سوریه، کردها در شمال شرقی و ترکیه در شمال سوریه، همگی نشان‌دهنده تقسیمات فزاینده در سوریه هستند.
این استاد دانشگاه تأکید کرد که امریکا و سایر کشورهای غربی از این وضعیت حمایت می‌کنند، چرا که این شرایط به آنها اجازه می‌دهد تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهند. بویژه مناطق شرقی سوریه تحت کنترل کردها، به عنوان یک پایگاه استراتژیک برای امریکا در نظر گرفته می‌شود. همچنین، روسیه و ایران که هر دو در سوریه حضور دارند، در شرایط کنونی با چالش‌های زیادی روبه‌رو هستند و نمی‌توانند به تنهایی مانع این روند شوند.
 
نقش ترکیه در تحولات سوریه
این تحلیلگر ترک تبار در ادامه به نقش ترکیه در تحولات سوریه پرداخت و گفت که این کشور به طور غیرمستقیم از گروه‌های مخالف اسد حمایت کرده، اما در عین حال برخی مناطق را در شمال سوریه تحت کنترل خود دارد. ترکیه، در حال حاضر به نوعی در برابر تحولات سوریه نظاره‌گر است و عملاً به دنبال تأمین منافع خود در منطقه است.
 
آینده کردها  
یکی از مهم‌ترین نکات مطرح شده توسط توپکوراوغلو، احتمال تشکیل یک «منطقه کرد» در مناطق شمال شرقی سوریه بود. او توضیح داد که کردها، تحت حمایت امریکا، به دنبال ایجاد یک دولت مستقل در این منطقه هستند. این وضعیت می‌تواند به‌عنوان یک تهدید برای ترکیه و همچنین عراق و ایران تلقی شود. در واقع، ایجاد یک «منطقه کرد» در سوریه ممکن است موجب افزایش تنش‌ها در این سه کشور شود.
استاد دانشگاه استانبول در پایان تصریح کرد که تحولات اخیر در سوریه نشان‌دهنده دخالت‌های گسترده و پیچیده قدرت‌های خارجی از جمله امریکا، اسرائیل، ترکیه و روسیه است که هرکدام به نوعی منافع خود را در این بحران دنبال می‌کنند. در حالی که اسرائیل و امریکا از وضعیت بحرانی سوریه خوشحال هستند و تلاش می‌کنند تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهند، روسیه و ترکیه که سال‌ها در جنگ سوریه حضور داشتند، اکنون با چالش‌های زیادی روبه‌رو هستند. با توجه به این وضعیت، سوریه در حال حاضر در یک مرحله بحرانی قرار دارد و آینده این کشور و منطقه بشدت به تصمیمات قدرت‌های بزرگ بستگی دارد.

 

«عدم قطعیت‌ها» تکثیر می‌شود
با پایان دولت سوریه، اسرائیل باید استراتژی‌های امنیتی و دیپلماتیک خود را تغییر دهد. شورشیان سوری از گروه‌ها و سازمان‌های مختلفی تشکیل شده‌اند که لزوماً دیدگاه‌های مشابهی بجز دشمنی مشترک با حکومت اسد ندارند. امیر بوهبات، تحلیلگر نظامی ارتش اسرائیل در جروزالم پست نوشت: اسرائیل باید مراقب تحولات در مرزها باشد و با گروه‌های مسلط در منطقه تماس برقرار کند تا توافق‌هایی برای حفظ ثبات حاصل کند.
تهدیدات ناشی از فعالیت‌های شورشیان: فعالیت شورشیان در نزدیکی مرزها یکی از نگرانی‌های اصلی اسرائیل است. نگرانی از این بابت که شورشیان به انبارهای تسلیحات غیرمتعارف ارتش سوریه دست یابند و این تسلیحات به دست گروه‌های دشمن بیفتد. علاوه بر این، اسرائیل آماده مقابله با تلاش‌های ایران و حزب‌الله برای دستیابی به تسلیحات استراتژیک است.
چالش‌های ایران: ایران در حال بررسی و ارزیابی سرمایه‌گذاری‌های خود در سوریه است. با چنین فرجامی برای دولت اسد، ایران باید تصمیم بگیرد که آیا به‌دنبال ادامه پروژه هسته‌ای خود به‌عنوان وسیله‌ای برای حفاظت از منافع خود باشد یا با دولت ترامپ توافقی برای کسب آرامش چهارساله حاصل کند.
وضعیت حزب‌الله: حزب‌الله در حال بررسی وضعیت خود پس از شکست‌های اخیر است. این گروه در حال تلاش برای نجات ذخایر تسلیحاتی خود در جنوب لبنان است و به‌نظر می‌رسد که به هدفی برای شورشیان تبدیل خواهد شد.
نگرانی‌های اردن: اردن که با اسرائیل مرز طولانی و نسبتاً باثباتی دارد، تحولات سوریه را به دقت دنبال می‌کند. پایان یافتن دولت سوریه می‌تواند شورشیان را به سمت اردن سوق دهد، که این امر تهدیدی برای امنیت پادشاهی اردن به‌شمار می‌رود. پادشاه عبدالله دوم باید وضعیت امنیتی کشورش را تحت‌نظر داشته باشد و احتمال بروز تغییرات سیاسی داخلی را در‌نظر بگیرد.
عربستان سعودی: فرجام حکومت سوریه می‌تواند نقطه‌عطفی برای محور سنی به رهبری عربستان سعودی باشد. با این حال، عربستان سعودی در حال حاضر در موقعیت مناسبی برای تأثیرگذاری بر تغییرات منطقه‌ای نیست. اگر شورشیان قدرت بیشتری پیدا کنند، ممکن است که خواسته‌های خود را فراتر از سوریه گسترش دهند و این امر می‌تواند کل خاورمیانه را تحت تأثیر قرار دهد.
نقش ایالات متحده: نیروهای نظامی امریکا در منطقه مثلث مرزی سوریه، عراق و اردن مستقر هستند. در حال حاضر، مقامات امریکایی تمایلی به درگیر شدن با شورشیان ندارند. حتی قبل از فرجام دولت اسد، برخی مقامات امریکایی پیشنهاد کرده بودند که نیروهای خود را از منطقه خارج کنند. با این حال، چنین خروجی به معنای ضعف و قرار دادن اردن در معرض تهدید خواهد بود. پایان دولت بشار اسد تنها آغاز یک دوره جدید و پر از عدم قطعیت در سوریه و خاورمیانه است. اسرائیل و دیگر قدرت‌های منطقه‌ای باید خود را برای یک محیط سریعاً در حال تغییر آماده کنند و به سرعت خود را با وضعیت جدید سازگار نمایند.

 

ثبات باز نمی‌گردد

کریستفر فیلیپس
استاد دانشگاه لندن

سقوط حلب در هفته گذشته از بسیاری جهات شبیه پیشروی‌های برق‌آسایی است که توسط نیروهای شورشی در اوایل جنگ داخلی طولانی سوریه انجام شد، همانند تهاجم به شرق حلب در سال 2012، رقه در سال 2013 و ادلب در سال 2015. اما این‌بار متفاوت است. سقوط هم غیرمنتظره و هم بی‌سابقه بود. حلب به عنوان دومین شهر سوریه و مرکز صنعتی قدیمی، یک غنیمت ارزشمند است. اسد مصمم بود در سال 2012 به نیمه غربی سوریه بچسبد و نیروهایش سال‌ها شرق را محاصره کنند تا اینکه چهار سال بعد آن را با هزینه‌های گزاف پس گرفتند.
ضعف نیروهای اسد را می‌توان تا حدی با غیبت حزب‌الله (به‌دلیل درگیری با اسرائیل) و کاهش جنگنده‌های روسی که مجدداً در اوکراین مستقر شده‌اند توضیح داد. هر دو نقشی کلیدی در بازپس‌گیری حلب داشتند. اما حتی بدون متحدان نیز از نظام سوریه انتظار می‌رفت که مقاومت بیشتری در برابر ائتلاف شورشی به رهبری «هیأت تحریرالشام» انجام دهد.
یک سناریو این است که این حمله نشان دهنده گشایش مرحله جدید جنگ داخلی طولانی مدت سوریه باشد. روسیه و ایران نسبت به دهه 2010 ظرفیت کمتری برای کمک به اسد دارند و تحریرالشام نسبت به گروه‌های شورشی که قبلاً با اسد می جنگیدند، جنگجویان کمتری دارد. اما این امر سوریه را به وضعیت 2011-2020 خود باز می گرداند: یک جنگ داغ در چند جبهه. اینکه این درگیری چقدر پایدار خواهد بود مشخص نیست.
برخی هم ادعا کرده‌اند که روسیه یا ایران ممکن است به دنبال جایگزین اسد برای تقویت منافع خود باشند. اما این خطر را به همراه دارد که وفاداران خشمگین او، این شخصیت جدید را نپذیرند و نظام را بیشتر تضعیف کنند.
پس از سال‌ها انزوای بین‌المللی، نشانه‌های بهبود اوضاع برای اسد دیده می‌شدند؛ از تجدید عضویت در اتحادیه عرب تا توفیقات سیاسی دیگر ازجمله احیای روابط با کشورهای اروپایی، بویژه ایتالیا.
روسیه، ایران و ترکیه همگی از این بیم دارند که نبرد طولانی‌مدت منجر به جریان بیشتر پناهجویان و بی‌ثباتی منطقه‌ای بیشتر شود. ترکیه همچنین نگران است که نیروهای کرد دموکراتیک سوریه (قسد) بتوانند قلمروهای بیشتری را در هرج و مرج اشغال کنند.
به احتمال زیاد نوعی آتش‌بس میان روسیه و ترکیه با رضایت ایران صورت گرفته است. همچنین احتمال صلح با میانجیگری سازمان ملل متحد برای دستیابی به یک راه‌حل پایدار بیشتر است، اما شواهد کمی وجود دارد که نشان می‌دهد دولت‌های منطقه‌ای یا غربی به اندازه کافی برای تحقق آن متعهد هستند. در عوض، آنکارا، تهران و مسکو به احتمال زیاد برای دستیابی به توافقی مانند آنچه در سال 2020 به دست آمد، اما با یک منطقه حائل بسیار بزرگ‌تر تحت کنترل «تحریرالشام» شامل ادلب و حلب، مذاکره خواهند کرد. جمعیت متنوع حلب برای حکومت کردن شورشیان به رهبری تحریرالشام چالش‌برانگیز خواهد بود. نشانه‌های اولیه حاکی از آن‌اند که آنها به گروه‌های اقلیت مسیحی و کرد، اطمینان داده‌اند که متعرض آنها نمی‌شوند. اینکه این رویکرد آشتی‌جویانه چقدر واقعی است باید منتظر ماند./  Chatham House