آزادی گروگان 50 هزار دلاری در 6 دقیقه
گروه حوادث- مرضیه همایونی/ مردان افغانستانی که همولایتی خود را 8 روز گروگان گرفته و برای آزادیاش 50 هزار دلار میخواستند در عملیات 6 دقیقهای پلیس اطلاعات تهران دستگیر شدند.
به گزارش «ایران»، اوایل هفته گذشته زوج میانسالی به پلیس ایالت ننگرهار افغانستان رفته و از ربوده شدن پسرشان در ایران خبر دادند. مرد میانسال گفت: پسرم دو ماه قبل به صورت قانونی برای کارگری به ایران رفت و مدام در تماس بودیم تا اینکه 4 روز قبل شخص ناشناسی از تلفن همراه پسرم زنگ زد و مدعی شد او را در تهران ربودهاند و در ازای آزادیاش 50 هزار دلار خواست. آنها در این مدت فیلمهایی از شکنجه پسرمان ارسال کردهاند، دست و پاهای پسرم را بستهاند، صورتش را با پلاستیک و چسب پوشاندهاند و وحشیانه شکنجهاش میکنند. از آنجایی که خودمان توانایی پرداخت این پول را نداشتیم، در ایالتمان گلریزان گرفتیم و موفق شدیم 2 هزار دلار جمع کنیم، اما گروگانگیران این مبلغ را قبول نکردند و اینبار فیلمی از قطع انگشت اشاره دست چپ پسرمان ارسال کردند و گفتند اگر به پلیس خبر بدهیم پسرمان را میکشند.با شکایت این خانواده، هماهنگیهای لازم از طریق پلیس بینالملل با پلیس ایران صورت گرفت. با گذشت 7 روز از آدمربایی، پرونده به دست مأموران پلیس اطلاعات پایتخت رسید و آنها وارد عمل شدند و در نخستین گام سراغ محل کار پسر افغانستانی رفتند. بررسی دوربینهای ساختمان نیمهساز نشان میداد دو مرد موتورسوار این کارگر را ربودهاند. با اقدامات اطلاعاتی، مأموران پلیس اطلاعات موفق شدند مخفیگاه گروگانگیران را در خیابان شوش شناسایی کنند.
رهایی گروگان
سرهنگ سعید راستی، رئیس مرکز عملیات سازمان اطلاعات پلیس پایتخت در اینباره گفت: مخفیگاه متهمان ساختمانی بود که یک طبقه انبار در زیرزمین، طبقه اول و اتاقکی روی پشتبام قرار داشت که بلافاصله محل را به همراه مأموران نوپو به محاصره درآوردیم و در کمتر از 6 دقیقه توانستیم 4 مرد افغانستانی را در مخفیگاه خود و دو نفر را که با دیدن مأموران اقدام به فرار کرده بودند در خیابانی در همان حوالی دستگیر کنیم، همچنین گروگان 23 ساله را نیز که در شرایط بدی قرار داشت در اتاقک روی پشتبام پیدا کردیم.
تصور میکردیم گروگان پولدار است
یکی از متهمان گفت: ما به صورت غیرمجاز در ایران بودیم و در بازار برای یک ایرانی باربری میکردیم. صاحبکارمان یک خانه داده بود که شبها آنجا میخوابیدیم و فکر میکردیم این پسر از خانوادهای پولدار است اما اشتباه کرده بودیم. میخواستیم از خانوادهاش پول بگیریم تا پولدار شویم. روز حادثه با گاز اشکآور، باتوم و برگهای جعلی که نشان میداد مأمور هستیم به سراغش رفتیم، او هم ترسید و فکر کرد واقعاً مأموریم و با ما آمد اما او را به خانه مورد نظر بردیم و حبس و شکنجه کردیم.