روایتی از آزادی ۱۴ زندانی مالی توسط کبوتربازها
چشم ما به آسمان است
از جنوب تا شمال شهر میتوان رد آنها را گرفت. دنیای آنها کبوتر است. فرقی ندارد چه شغلی دارند و از کجای شهر کبوتر میپرانند، اما ادبیاتی مشترک دارند و هر کجا که باشند یک چشمشان به آسمان است. از دکتر و مهندس و هنرمند گرفته تا کارخانهدار و کاسب و بیکار و... بین آنها پیدا میشود. «عشقبازی» اصطلاح رایجی است که این افراد در قبال نگهداری کبوتر و کبوتربازی خود عنوان میکنند. نتیجه این عشق، با آن چیزی که شاید خیلیها تصور میکنند فرق میکند. «گرو» مسابقهای است که پول جایزه آن صرف خرید جهیزیه برای نوعروسهای بیبضاعت و تهیه خانه برای خانوادههای بیپناه و آزادی زندانیهایی میشود که به دلیل جرایم مالی و نداشتن توان پرداخت آن، سالهاست پشت میلههای زندان هستند. مستند «در گرو عشق»، روایتی است از این عشقبازان؛ روایتی که در آن گروه عشقبازان خیر با جمعآوری ۷۰۰ میلیون تومان ۱۴ زندانی جرایم مالی را از ندامتگاه اوین و کانون اصلاح و تربیت تهران آزاد کردند. مراسم آزادی این زندانیان در کانون اصلاح و تربیت با حضور نماینده گروه عشقبازان، بازیگران سینما، نیکوکاران و جمعی از مسئولان قضایی استان تهران برگزار شد.
مرجان قندی
خبرنگار
مسابقه برای آزادی زندانیها
محمد صفایی را خیلی از کبوتربازها به نام محمد صفا میشناسند. 3 هزار کبوتر دارد و صبح و شب را در باغش با پرندهها میگذراند. صفا یکی از شخصیتهای فیلم مستند «در گرو عشق» است؛ کسی که همراه با گروهی از دوستانش زمینه آزادی 14 زندانی مالی را فراهم کرد. او میگوید:«اسم کفتربازها اشتباهی بین مردم بد در رفته وگرنه کبوترها همیشه در تاریخ نماد صلح، مهربانی و آزادی بودهاند. یکی از برنامههایی که داریم، مسابقه «گرو» است که تیرماه هر سال در اوج گرما برگزار میشود. این مسابقه با همه مسابقات فرق میکند. به غیر از کسانی که به کبوتر علاقه دارند، بقیه هم میتوانند در کارهای خیری که به بهانه این مسابقه انجام میشود، شرکت کنند. در آخرین مسابقهای که برگزار شد، رضا بینیاز یکی از دوستانمان پیشنهاد داد آخر مسابقه برای آزادی تعدادی زندانی مالی مبلغی جمعآوری کنیم که همه استقبال کردند. من مسابقه را بردم و بعد از پایان چند تا از بهترین کفترهایم را وسط میدان مسابقه قرار دادم و گفتم از لحاظ مادی هیچ قیمتی نمیتوانم روی این کفترها بگذارم، هر کسی دوست دارد به هر قیمتی که میتواند آنها را بردارد و مبلغ را به حسابی که برای زندانیهای مالی جمع میشود بریزد.»
صفا به ادامه این روند و کمک به آزادی زندانیهای دیگر تأکید میکند و میگوید:«البته غیر از من هم خیلی از کفتربازها در این کار خیر شرکت کردند. خدا را شکر پول به مقداری جمع شد که 14 نفر از زندانیان جرایم مالی آزاد شدند. لذت کفتربازی با آزادی افرادی که در زندان و دور از خانوادههایشان بودند برایم خیلی بیشتر شد. در همه این سالها هر کار خیری بود که توان آن را داشتیم، حتماً انجام دادیم، اما وقتی امسال این تعداد زندانی را آزاد کردیم کفترها برایم عزیزتر شدند. تقریباً همه کفتربازها با من همنظر هستند و حتماً بازهم این کار را ادامه میدهیم. فکر میکنم وقتی این کارها ادامه پیدا کند مردم هم بیشتر درک میکنند که آن چیزی که از کفتربازها برایشان جا افتاده درست نیست و دیدشان به ما تغییر میکند. از قدیم گفتهاند آدم باید برای عشقش تاوان بدهد. ما هم برای عشقمان که کفترهایمان هستند تاوان میدهیم.»
کبوتربازها علاقهشان به کفترها چیزی بیشتر از یک سرگرمی است. صفا به شغلش که خرید و فروش مس است اشاره میکند و ادامه میدهد:«کفتربازی را باید موقعی انجام داد که از لحاظ مالی در یک جایگاه خوبی باشید؛ یعنی اول از همه، خانوادهتان تأمین باشد و مشکلی برای کسی ایجاد نکنید تا خودتان هم در کنار کارهایتان بتوانید از کفترها لذت ببرید. چیزی که من در این چند ساله از کفتربازی تجربه کردم این بود که بهترین دوست و رفیقهایم را از جمع کفتربازها پیدا کردم؛ آدمهایی بیریا که همیشه روراست هستند و همه جا همراهیات میکنند. این افراد مخصوصاً از میان کسانی بودند که من با آنها مسابقه داده بودم و با هم رقیب بودیم اما امروز واقعاً از بهترین دوستانم هستند و افتخار میکنم که با آنها رفاقت دارم و در کارهای خیر مشارکت میکنیم.»
کار خیر به قیمت گذشتن ازعشق
آزادی 14 زندانی مالی توسط گروهی از کبوتربازها را مینا قاسمیزواره در بخشی از مستند « در گرو عشق» روایت میکند. کسی که برای تهیه این مستند به 80 پشتبام در شهرهای مختلف رفت و با قدیمیهای کبوتربازها صحبت کرد. او میگوید:«بخشی از جامعه عشقبازان از قدیم هر سال بعد از برگزاری مسابقات گرو (مسابقات کبوترپرانی) جایزه مسابقات را به امور خیریه و فعالیتهای نیکوکاری اختصاص میدهند. حتی برخی از عشقبازان با وجود اینکه تعداد کمی کبوتر دارند اما برای مشارکت در کارهای خیر کبوترهای مورد علاقهشان را میفروشند و به نوعی از عشقشان میگذرند.»
او درباره ایده ساخت مستند میگوید:«در کودکی همسایهای داشتیم که پدر خانواده، کفترباز بود و در پشتبام از کبوترها نگهداری میکرد، اما پدر و مادرم همیشه من و برادرم را از اینکه به تماشای کبوترها برویم، منع میکردند. یکبار من و برادرم به دعوت همسایه به پشتبام رفتیم تا کفترها را ببینیم. وقتی مادرم فهمید ما را تنبیه سختی کرد و زمانی که علاقهمندی برادرم به کبوترها را متوجه شد بیشتر نگران شد، برای همین برادرم را چند ساعتی در انباری خانه که پر از کتابهای قدیمی بود، حبس کرد. بعد از چند ساعت که سراغ برادرم به انباری رفتیم با صحنه عجیبی مواجه شدیم؛ برادرم در همان چند ساعت با کاغذ کتابهایی که آنجا بود تعداد زیادی کبوتر کاغذی درست کرده بود به طوری که انگشتانش تاول زده و بین آن کبوترهای کاغذی خوابش برده بود. هیچ وقت آن صحنه از ذهنم پاک نشد. با آن تنبیه، هیچ وقت علاقه برادرم از بین نرفت. دو سال قبل برادرم پیشنهاد ساخت این مستند را داد و گفت:«چرا راجع به کفتربازها فیلم نمیسازی! آنها خیلی تغییر کردهاند، شرایطشان عوض شده و مدل دیگری کفتربازی میکنند.» برادرم سوژهها را برایم پیدا کرد و من به دنبال این سوژه رفتم. برای خودم هم خیلی جالب بود و میخواستم بدانم این کبوترها چه ویژگیای دارند که عدهای از قشرهای مختلف جامعه اینچنین به آنها کشش پیدا میکنند.»
کارگردان این مستند با بیان اینکه «در گرو عشق» آن روی سکه کبوتربازی در ایران است و بخشی از زوایای پنهانی را که شاید تاکنون دیده نشده نشان میدهد، میگوید:«روزهای اول که برای پژوهش مستند «در گرو عشق» از پشتبام عشقبازان بازدید میکردم برای انتخاب لوکیشن و سوژه اتفاقات بسیارعجیب و جالبی رخ میداد و هر روز با یکی از شخصیتهای خاص این عشقبازان آشنا میشدم. در 4 ماه پژوهش، از بیش از 80 پشتبام کفتربازان در چند شهر بازدید و با پیشکسوتان بسیاری در این حوزه گفتوگو کردم. شخصیت این افراد در ذهن خیلی از ما همانطور که بارها در سینمای داستانی دیدهایم، اغلب آدمهایی مزاحم یا خلافکار با یک تیپ خاص روی پشتبام است، اما وقتی به زندگی این افراد ورود کردم و بیشتر با آنها آشنا شدم با نکاتی روبهرو شدم که بسیار جالب بود. عجیبترین آن، حضور افراد مختلف بین آنهاست. اینکه بعضی از آنها با جایگاه و مشغلهای که دارند چرا اینقدر کبوترها را دوست دارند و چرا عشق به پرندههای دیگر مثل قناری و... برایشان مثل عشق به کبوترها نیست؟ با شناختی که پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که خصوصیات ذاتی این پرنده که نماد صلح، آرامش و معرفت است در وجود اغلب این افراد نهادینه میشود. البته افراد نادرستی هم در میان آنها وجود دارد اما آنقدر زیاد نیستند.» «در مورد کفتربازان حرف برای گفتن زیاد است اما گاهی باید سکوت کرد و به تماشا نشست.» این جملهای است که قاسمیزواره میگوید و ادامه میدهد:«درحال حاضر شرایط اکران عمومی برایم امکانپذیر نیست، اما با توجه به استقبال مخاطبان از فیلم در جشنواره «سینماحقیقت» فکر میکنم فیلم در اکران عمومی هم پرمخاطب باشد و اغلب کسانی که خبر آزادی 14 زندانی توسط کفتربازان را شنیدند، منتظر هستند تا بیشتر راجع به آنها و این موضوع بدانند.»