پایان گردنبند قاپی های یاکوزای اخراجی
گروه حوادث/ عضو سابق یاکوزاها که از ژاپن اخراج شده بود در تهران باند عقاب را تشکیل داد تا گردنبند طلای خانمها را سرقت کند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل، صدای فریاد کمک خواهی زن جوانی در یکی از خیابانهای شمالی تهران به گوش رسید. رهگذران، دو جوان موتورسوار را دیدند که در حال فرار هستند. آنها هنگام فرار با خودرویی تصادف کرده و نقش بر زمین شدند. یکی از آنها موفق به فرار شد اما حاضران در صحنه راکب موتورسیکلت را که از ناحیه پا آسیب دیده بود، دستگیر و به تحویل پلیس دادند.
دختر جوان که مورد سرقت قرار گرفته بود، به پلیس گفت: در حال عبور از خیابان بودم که سارق و همدستش سوار بر موتورسیکلت به من حمله کردند. آنها گردنبندم را قاپیدند و میخواستند فرار کنند که با یک خودرو تصادف کردند.
سارق در بازجوییها به سرقتهای سریالی با همدستی کوروش اعتراف کرد. با مشخص شدن هویت دومین سارق کارآگاهان پلیس او را نیز دستگیر کردند. در ادامه تعدادی از مالباختگان شناسایی شده و بررسیها برای شناسایی سایر مالباختگان احتمالی ادامه دارد.
عقابی که عضو باند یاکوزا بود
سردسته باند که 38 ساله است اسم عقاب را روی خودش گذاشته چون به اعتقاد خودش با چشمانی مانند عقاب گردنبند طلای خانمها را میبیند و سوژه را شکار میکند. وی درباره سرقت هایش گفت: من قبلاً در کار مواد مخدر بودم اما یک روز همدستم که بچه محلمان بود به سراغم آمد و از مشکلات و بیپولی گفت؛ همانجا به فکر سرقت افتادیم. شاید باورتان نشود مثل فیلمها دوتایی نشستیم و روی کاغذ انواع و اقسام شگردهای سرقت را نوشتیم و معایب و محاسنش را بررسی و در نهایت از بین تمام سرقتها گردنبندقاپی را انتخاب کردیم.
چرا گردنبند قاپی؟
چون از همه راحتتر و بیدردسرتر بود. خانمها توان مقابله با ما را نداشتند و از طرفی سرقت طلا سود خوبی داشت.
گفتی تخصص ات مواد مخدر است. بیشتر توضیح میدهی؟
بله. من در ژاپن فروشنده مواد مخدر و عضو باند یاکوزاها بودم. خرده فروشی مواد میکردم تا اینکه توسط پلیس ژاپن دستگیر شدم و درنهایت پس از تحمل حبس از کشور اخراج شدم. اما از همان سال دیگر دور خلاف را خط کشیدم ولی چون شیشه و کمیکال مصرف میکردم مغزم نابود شده بود.
چه ساعتهایی برای سرقت میرفتید؟
7 تا 8 صبح. خانمهایی که تازه از خانه بیرون آمدهاند و کمتر حواسشان به اطراف است. اگر هم مقاومت میکردند آنها را به گوشهای پرت میکردیم.
اگر بلایی سرشان میآمد چی؟
اتفاقاً یکی از رفیق هایم حین سرقت، مرتکب قتل شده بود. گرچه اولیای دم بعد از سالها او را بخشیدند، اما زندگیاش نابود شد. به همین دلیل سعی میکردیم سرقتها را طوری انجام دهیم که به مالباخته آسیب نرسد.