۲ هزار و ۳۰۰ دوستدار طبیعت، داوطلبانه پای زاگرس ایستادهاند
میراثی برای کودکان ایران
سهیلا نوری
خبرنگار
بیستوپنج سال پیش بود که دلواپس زاگرس شدند؛ میخواستند نسلهای بعدی هم شکوه زاگرس را ببینند. حالا آن 6 نفر به 2 هزار و 300 دوستدار طبیعت و محیطزیست خوزستان تبدیل شدهاند که از درد طبیعت سهم میبرند. کافی است بشنوند پوشش گیاهی یا جانوری منطقه به خطر افتاده تا هر طور شده خودشان را به جنگلهای بلوط برسانند و راهی برای التیام دردهای زاگرس پیدا کنند.
«هژیر کیانی» یکی از آن 6 نفر و دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیطزیست خوزستان است. هر بار میشنود گوشهای از خوزستان درد میکشد، بیمعطلی خودش را میرساند. از همان جوانی، طبیعت زاگرس را به همه چیز ترجیح داده، حتی حالا که برای مهار آتش افتاده به جان جنگلهای بلوط، سر از اتاق عمل یکی از بیمارستانهای خوزستان درآورده است.
هیولای بلوطخوار
6 جوان ایذهای که در دانشگاه دغدغه حفظ طبیعت زاگرس در جان آنها جوانه زد، فعالیتشان را در روزهایی آغاز کردند که زاگرس باشکوهتر از امروز بود و جنگلها انبوهتر، چشمهها پرآبتر و حیوانات منطقه در امنیت بیشتری بودند. آن روزها افراد انگشتشماری این روزهای زاگرس را پیشبینی میکردند و باورشان نمیشد روند تخریب به حدی سرعت بگیرد که از مساحت 12 میلیون هکتاری جنگلهای زاگرس، تنها 6 میلیون هکتار باقی بماند.
زندگی زاگرسنشینان به جغرافیای همین منطقه وابسته بوده و است. آنها از سالهای دور برای رفع حداقل نیازهای زندگی به دامن زاگرس پناه میبردند، اما گاهی اوقات بیآنکه بدانند، به طبیعت منطقه آسیب وارد میکردند؛ با چیدن بلوط و پختن مشتقات فراوان آن، قحطسالیهای زیادی را پشتسر گذاشتند، اما چرای بیرویه دام، قطع درختان بلوط برای کشت گندم و جو و سوزاندن تنههای درخت در کورههای آتش برای تهیه زغال، راههای امرار معاشی بود که ذرهذره طبیعت زاگرس را از بین میبرد؛ موضوع مهمی که تفهیم آن به مردم منطقه برای 6 جوان ایذهای کار بسیار سختی بود.
هژیر از آن روزها اینگونه میگوید:«25 سال پیش من و 5 نفر از همولایتیهایم که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودیم، تصمیم گرفتیم زاگرس را تنها نگذاریم. همه ما 6 نفر در دانشکدههای کشاورزی خوزستان و استانهای اطراف درس خوانده و با مفاهیم طبیعت و کشاورزی آشنا شده بودیم. حفظ بلوط، خاک و پوشش گیاهی و جانوری زاگرس که امروز 50 درصد آب شیرین کشور را تأمین میکند، آن روز دغدغه ما بود، هر چند که در طول این سالها بارها ناامید شدیم و بیمهری دیدیم اما خوشبختانه امروز بیش از 2 هزار نفر هستیم که برای حفظ طبیعت زاگرس هر کاری در توان داشته باشیم انجام میدهیم و با هم دغدغه مشترک داریم.»
هژیر کیانی اعتقاد دارد روزشمار تخریب زاگرس با ورود تراکتور آغاز شده است. او عدم تناسب این تکنولوژی با طبیعت زاگرس را عامل به بار آوردن خرابیهای بسیاری دانسته و میگوید:«توجیه مردمان منطقه برای استفاده نکردن از تراکتور کار بسیار سختی بود. سالهای قبل زاگرسنشینان زمینهای این منطقه را برای کشت گندم و جو با تراکتور شخم میزدند. آنها آن وقتها نمیدانستند این هیولای آهنی ریشه هر چه بلوط و پاجوشهای آن را میخورد، اما خوشبختانه حالا همین مردم متوجه شدهاند کشت جو و گندم در این اراضی شیبدار بدون بازده بوده و سراغ کاشت زعفران رفتهاند که با اقلیم منطقه سازگار است و نیاز به آب ندارد. باعث افتخار ماست که «شهرستان دزپارت» حالا به قطب تولید زعفران استان خوزستان تبدیل شده است.»
سرمایهگذاری برای اروند و کارونها
با آنکه اراضی زاگرس فقیر شدهاند، «هژیر» باور دارد اگر از زاگرس محافظت شود، همچنان توان و حاصلخیزی سابق را خواهد داشت. او به واسطه علاقه قلبی عجیب و غریبی که به جنگلهای این منطقه دارد، هر جا یک بلوط قطع شده میبیند، همان جا چند نهال بلوط میکارد. او میگوید:«احساس میکنم با قطع هر بلوط عمر یک انسان به پایان میرسد. هر درخت بلوطی که به کوره میافتد، حیات انسانی در آینده نابود میشود. فکر اینکه فرزندان ما در آینده بر یک سرزمین سوخته گام بگذارند آزارم میدهد. من هم میتوانستم پیمانکار شوم یا فعالیتهای اقتصادی دیگری انتخاب کنم، اما باور دارم بچههای من در آینده فقط در صورتی به وطنشان تعلق خاطر دارند که هویت و زیستگاه داشته باشند، برای همین هیچ کاری را مؤثرتر از حفظ طبیعت زاگرس نمیبینم. من و همسرم حتی اسم پسرهایمان را از طبیعت الهام گرفتیم. کارون 9 سال دارد و اروند 3 ساله است. شاید خیلی از اوقات نتوانم برای آنها به اندازه طبیعت زاگرس وقت بگذارم و بارها هم از این بابت نصیحت شدم، اما این اعتقاد قلبی من است که پول، آینده فرزند من را نمیسازد، اگر زیستگاه نداشته باشد؛ نهایت این است که در آینده میخواهد با چند میلیارد تومان از مرز یا از زیر سیمخاردارهای لب مرز ایران به کشورهایی برود که در آنجا هر چه دنبال هویت بگردد پیدا نخواهد کرد. امیدوارم ما دوستداران طبیعت به اندازهای موفق شویم که حساب ذخیره سبز بچههای ما درختان بلوط و طبیعت ارزشمند ایران باشد.»
داربُری که عاشق درختان بلوط شد
اغلب بختیاریها و عشایر زاگرسنشین با بلوطهای این منطقه رشد کردهاند. پدران و پدربزرگهای این خطه شاهنامه خواندهاند و عشق به ایران در یاختههای تن آنها نفوذ کرده است، اما همین مردمان در گذشتههای نهچندان دور ناخواسته به این طبیعت آسیب رساندهاند؛ مثل کاری که «هژیر» در دوران کودکی و نوجوانی انجام میداد و آن روزها را اینطور تعریف میکند: «برای خودنمایی پیش رفقایم اره دست میگرفتم و شاخههای تنومند بلوط را میبریدم و کسی هم جلودارم نبود؛ شاید چون کسی فکر نمیکرد روزی برای جنگلهای انبوه زاگرس دلتنگ شویم. متولد سال 1354 هستم و از آن روزها زمان خیلی زیادی نمیگذرد، اما زاگرس آنقدر جان داشت و سرزنده بود که باورم نمیشد یک روز به خاطر قطع بلوطهایش کمجان شود. خوشبختانه دانشگاه چشمهایم را باز کرد و به جبران آن سالها هنوز دست از حفاظت زاگرس برنداشتهام.»
شبیه داستان هژیر، داستانهای تکاندهنده زیادی در زاگرس رقم خورده است. در این منطقه اصطلاحی وجود دارد با عنوان «داربُرّه»؛ افراد ورزیدهای که میتوانستند درختان بلوط را قطع کنند و به جای آن گندم و جو بکارند تا امرار معاش کنند یا از این زمینها برای چرای دام و بُزهایی استفاده کنند که به دلیل نوع آروارههایشان پوشش گیاهی منطقه را ریشهکن میکنند. پدر هژیر هم داربُر و البته کار او ساختمانسازی بود و با تنههای بلوط خانههای روستایی درست میکرد، اما از زمانی که به واسطه فعالیتهای داوطلبانه پسرش متوجه اهمیت طبیعت زاگرس شده، نهتنها یک زمین 2 هزار متری را بخشیده تا بلوطستان شود که همچنان با وجود 70 سال سن، این نهالها را آبیاری کرده و با رسیدگی به این نهالستان، عذاب وجدان روزهای دور را از خودش دور میکند یا پیرمردی که در محل زندگیاش امکانات گرمایشی وجود نداشت و با قطع درختان بلوط و تبدیل آنها به زغال، زندگیاش را گرم میکرد، او هم از وقتی به واسطه فعالیتهای خودجوش انجمن دوستداران طبیعت زاگرس فهمید با قطع درختان بلوط نسلهای بعدی را از دیدن چه تصاویر و نعمتهای ارزشمندی محروم میکند، هر مسئولی را که میدید میگفت شما به منطقه ما گاز برسانید، اگر من حتی یک شاخه بلوط بریدم مچ دستانم را ببُرید؛ شاخههای بلوط برای پیرمرد به اندازه مچ دستهایش ارزشمند بود.
بــــرش
حفاظت به جای دخالت
خوشبختانه این روزها سرعت تخریب زاگرس کمی کاهشی شده، اما همچنان چرای بیرویه در این منطقه به حدی رسیده که به گفته هژیر کیانی -دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیطزیست خوزستان- بالغ بر 70 میلیون دام مازاد به چرا میروند. آتشسوزیهای گاه و بیگاه که 99 درصد آنها عامل انسانی دارند، آسیب بزرگ دیگری است که طبیعت زاگرس را تهدید میکند؛ ضمن اینکه انداختن درختان تنومند بلوط در کورههای آتش و تبدیل آنها به زغال برای فروش و کسب درآمد خطر دیگری است که اغلب گروههای داوطلب و دوستدار طبیعت در تلاشند آمار آنها را روز به روز کاهش دهند. چندی پیش همین پیگیریها به قیمت از دست رفتن سلامتی هژیر کیانی که در ابتدای صف دوستداران طبیعت خوزستان ایستاده تمام شد، اما همچنان انتظار میکشد تا سریعتر بهبود یابد و به طبیعتی بازگردد که عاشقانه از آن محافظت میکند. او از روز حادثه چنین میگوید:«24 تیرماه بود که بخشی از جنگلهای بلوط دچار حریق شد. با چند نفر از دوستان برای مرحله خنکسازی از مسیر هزار متری شیبداری بالا رفتیم که متأسفانه به داخل یک شیار پرتاب شدم. ابتدا فکر کردم فقط از ناحیه پای راست آسیب دیدهام ولی چند ساعت بعد و با درد شدید در ناحیه کمر اوضاع جدیتر شد. به تشخیص چند پزشک متخصص دچار پارگی دیسک کمر شده بودم و باید جراحی میشدم. خوشبختانه دوران نقاهت بهتر از چیزی که انتظار میرفت طی شده و خوشحالم دوباره به طبیعت زاگرس برمیگردم و برای دانشآموزان از زیباییهای بلوط میگویم. این روزها هزاران نهال بلوط به اسم بچههای خوزستان کاشته شده و شکی نیست که امید جوانه میزند. ما باور داریم اگر دست سودجویان و پای بُزها از زاگرس کوتاه شود، این جغرافیا توان احیای خودش را دارد. بنابراین باید به جای دخالت فقط حفاظت کنیم تا جنگلهای انبوه زاگرس دوباره جان بگیرند.»