نمایشگاهی از تابلوهای نقاشی مادربزرگها و پدربزرگها که امید را به تصویر میکشند
به وقت زندگی
مرجان قندی
خبرنگار
دیوار سفید روبهرو با نقاشیهای گل و منظره پر شده است؛ انگار تصویری از بهشت مقابل چشمانت قرار میگیرد. پیرمردی روی صندلی فلزی کنار سالن نشسته و با دست، سمعکش را پشت گوش محکم کرده و خودش را برای صحبت درباره تابلوی نقاشیای که کشیده آماده میکند. اینجا بوی زندگی میدهد. این را میتوان با نگاه به هر تابلوی نقاشی حس کرد؛ تابلوهایی که دستان مهربان مادربزرگها و پدربزرگها خالق آن هستند و با هر خط و نگار، بخشی از وجودشان را در صفحه سفید تابلو به تصویر کشیدهاند. تابلوهای این نمایشگاه در کسری از ثانیه به فروش میروند! خریداران این تابلوها با بقیه خریداران آثار هنری فرق میکنند. آمده بودند با خرید آثار، پدر، مادر و پدربزرگ و مادربزرگشان را به ادامه راه دلگرم کنند.
جادوی هنردرمانی
مادربزرگها و پدربزرگها با خوشحالی از تابلوهایی که خلق کردهاند صحبت میکنند. آنقدر با هیجان حرف میزنند که توجه همه را جلب میکنند. یکی با عصا و دیگری با واکر چرخدار وارد فرهنگسرای ارسباران میشود. هر کدام که داخل میآیند جمعیتی به استقبالشان میروند. برخی با فرزند و نوه میآیند و بعضی هم تنها. مادربزرگی با موهای پنبهای و سبد گلی که دستهاش را دور مچ دست انداخته، وارد سالن میشود و حال تکتک دوستان قدیمیاش را میپرسد. شاد و پرتکاپو است و با حضور خود فضای جمع را تغییر میدهد. پیرمردی از پلهها بالا میآید؛ وقتی وارد سالن میشود چنان به نفسنفس میافتد که برای چند لحظه حالش بد میشود و دستش را روی قلبش میگذارد، اما با چند نفس جانانه و با دیدن یاران قدیمی حالش بهتر میشود و درد را فراموش میکند. همه جمع میشوند تا در افتتاحیه نمایشگاه نقاشی «وقت زندگی» حضور داشته باشند؛ نمایشگاهی که به همت یکی از مراکز وابسته به بهزیستی برپا شد تا سالمندان آثار هنری خود را به دید عموم بگذارند. آنها در یک دوره کارگاه هنری که یک نوع درمان و به نوعی توانبخشی دوباره برای آنهاست شرکت کرده و این آثار هنری را خلق کردند.
سالمندی، سن تقویمی ندارد
سازمان بهزیستی از سال 1394 طرحی تحت عنوان تجهیز و توسعه اتاقهای هنردرمانی در مراکز روزانه نگهداری از سالمندان را آغاز کرده است. حسین مفیدی، مدرس حوزههای هنردرمانی تجسمی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به اینکه حس رضایتمندی سالمندان و اینکه هنوز توانایی کارهایی همچون خلق یک اثر را دارند که مهمترین دستاورد هنردرمانی محسوب میشود، میگوید:«متخصصان این حوزه به افرادی که در عملکردهایشان کمتوان شدهاند با استفاده از تکنیک و روشهای هنری که میتواند نمایش، نقاشی، مجسمهسازی یا موسیقی باشد، کمک میکنند تا عملکردها بهبود یابد و آنها بتوانند به طور مستقل و راحتتر زندگی کنند.» مفیدی با اشاره به اینکه در تعریف سالمندی از سوی سازمان بهداشت جهانی، سن تقویمی وجود ندارد، ادامه میدهد: «سن سالمندی در افراد مختلف متفاوت است و بستگی به میزان عملکرد هر فرد دارد. یک نفر زودتر وارد مرحله سالمندی میشود و یکی دیگر دیرتر. در سالمندی هنجارهای عادی زندگی افراد در 4 زمینه مشخص تغییر میکند؛ اول از لحاظ جسمانی، دوم عاطفی، سوم موقعیت اجتماعی و چهارم از نظر شناختی است که آنها به نسبتهای مختلف دچار تحول میشوند. برای ارزیابی اولیه سالمند، آزمونی طراحی کردهایم که به بهترین نحو توانایی سالمندان را میسنجد. اولین قدم برای هنردرمانی، ارزیابی با این آزمون است تا متخصصان از توانایی ترسیم مراجع خود آگاه شوند و بدانند آنها چه مشکلاتی از نظر شناختی، ادراکی یا دیداری و... دارند. مرحله بعدی در اختیار گذاشتن ابزار ساده نقاشی و یادآوری هفت حرکت اصلی نقاشی که همه نقاشهای دنیا با این هفت حرکت کار میکنند، است. این افراد میتوانند آثاری را خلق کنند که باورکردنی نیست و نمونه آن را میتوانیم در همین نمایشگاه ببینیم، چون هیچ کدام از این سالمندان سابقه و تجربه نقاشی کردن نداشتهاند. این خروجی، توجه مخاطب را جلب میکند. فرآیند بعدی یادسپاری است؛ یعنی تکرار این حرکات و به یاد ماندنشان.»
مدرس حوزههای هنردرمانی تجسمی سازمان بهزیستی کشور تأکید میکند: «این نمایشگاه در ادامه این فرآیند است و جنبه ترغیبی و تشویقی دارد. این افراد قبل از شروع هنردرمانی روابط اجتماعیشان در سالمندی قطع شده بود و حضور دوباره آنان در اجتماع امید به آینده و مفهومی همچون ساختن زندگی تازه را برایشان معنا میدهد.»
تابلویی به نام زندگی
80 سال دارد و با شوق فراوان تابلوی نقاشیاش را نشان میدهد و میگوید که یکی از تابلوهایی که کشیده روی دیوار اتاق کار نوهاش قرار دارد و این زیباترین حسی است که یک نوه به مادربزرگش میدهد. فروغ رفعتی میگوید:«مدت کوتاهی است که در این مرکز، هنردرمانی میکنم. برای حضور در کلاسهای نقاشی مقاومت میکردم چون یکی از چشمهایم نمیبیند اما گفتند شما میتوانید. جلسه اول یک کاغذ و یکسری رنگ آوردند و گفتند اینجور کن، اونجور کن! آنجا را درست کن و... من هم انجام دادم و دست بر قضا بهترین تابلو شد! آنقدر خوب که نوهام آن را قاب کرده و روی دیوار دفتر کارش نصب کرده است.» با گفتن این جمله آخر انگار قند در دلش آب میشود و صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد:«اولین نقاشیای که کشیدم یک منظره بود. ما نقاشیهای اولیه و ساده میکشیم؛ یعنی همه اینها را با ابزاری مثل ابر و سیم ظرفشویی نقاشی میکنیم و به تازگی با قلم هم مشغول کشیدن نقاشی شدهایم. فوقالعاده به این هنر و کاری که میکنم عشق دارم. با وجود مربیای مثل خانم هنردوست، نقاشی عشقم شده است. 6 سال قبل اصلاً روحیه خوبی نداشتم و افسرده بودم اما الان روحیهام خیلی بهتر شده است.»
زندگی دوباره
کاظم افشار با 4 تابلوی نقاشی به نمایشگاه آمده و عاشق نقاشی طبیعت و حیوانات اهلی است. او میگوید:«78 سال دارم. یک ترم میشود نقاشی را شروع کردهام. بعد از شروع این کلاسها خیلی حالم خوب شده و میخواهم همیشه نقاشی را ادامه بدهم. دوست دارم بتوانم بجز گل و منظره از حیوانات هم نقاشی بکشم.» دخترش ادامه حرف پدر را میگیرد و میگوید:«کارگاههای هنری سالمندان برای پدرم نه فقط برای توانبخشیاش که انگیزه زندگی دوباره به او داده است.»
آرمان، نوه یکی دیگر از این هنرمندان سالمندی است که مدام با مادربزرگش شوخی میکند و میگوید:«بیبی آنقدر حرفهای شده که همه نقاشیهایش در کمتر از 10 دقیقه فروخته شد، کلی هم سفارش جدید گرفته است. میخواهم مدیربرنامههایش بشوم.» بیبی با شنیدن این جمله میخندد و نگاهی به نوهاش میکند و میگوید:«مدیربرنامه دیگه چیه؟! چقدر شوخی میکنی با من.» برق چشمانش حاکی از علاقهاش به آرمان و شوخیهای او کنار دوستانش است و با انرژی خاصی رو به همه میگوید:«به تازگی از کوچکترین نوهام نتیجهدار شدهام. آنها ایران نیستند و میخواهم یکی از قشنگترین تابلوهایم را برایش بفرستم. شاید وقت نشود از نزدیک نتیجهام را ببینم.»
زن جوانی مشغول عکاسی از تابلوهای روی دیوار است. خودش را ریاحی معرفی میکند و میگوید:«این تابلوهای نقاشی هنر مادرشوهرم است. امروز روز مهمی است چون سه فرزندش مهاجرت کردهاند و او دچار افسرگی شدید شده است. فرزند و نوههای خودم هم ایران نیستند، به خوبی حسش را درک میکنم. خدا را شکر آنها هر کدام برای خودشان زندگی خوبی دارند اما دلشان پیش مادرشان است. به آنها قول دادم مثل مادرم از او مراقبت کنم. طی 4 ماهه گذشته همه تلاشم را کردم تا روحیهاش را عوض کنم و نقاشی در این مسیر خیلی کمک کرد و امروز لبخند رضایت را روی لبهایش میبینم. این عکسها را میگیرم تا برای آنها بفرستم تا آنان هم در این شادی شریک باشند.»
همراه درمانگران
منیر هنردوست، مربی توانبخشی هنری با دقت تابلوهای نقاشی را تماشا میکند و با دیدن اسم هر کدام از سالمندان که زیر تابلو حک شده تشویقشان میکند. او با تشریح نمایشگاه نقاشی سالمندان میگوید:«این نمایشگاه نتیجه زحمات مادربزرگ و پدربزرگهایی است که برای اولینبار نقاشی را شروع کردهاند. تعدادی از آثار را انتخاب و این نمایشگاه را برگزار کردیم تا هنر و کار این سالمندان دیده شده و برای ادامه این کلاسها تشویق شوند.» هنردوست به تکنیک نقاشی هنرجویانش که نقاشی با رنگ اکریلیک است اشاره میکند و ادامه میدهد:«این یکی از بهترین و راحتترین تکنیکها برای تازهکارهاست، چون سریع خشک میشود و سرعت کار نقاش با آن بالا میرود؛ اما چیزی که در این کلاسها روی آن تأکید داریم این است که اینجا کلاس نقاشی نیست، یعنی اصلاً هدف این نیست که این سالمندان یک اثر هنری خلق کنند، با این کار حواسشان درگیر میشود؛ مثلاً سالمندی که یک چشم نابینا و یک چشم کمبینا دارد یا سالمندی که به بیماری پارکینسون مبتلاست و سالمندی که با آلزایمر و افسردگی دست و پنجه نرم میکند با حضور در یک ترم کارگاه نقاشی مشکلاتش خفیفتر میشود. ما برای این افراد درمان کامل نداریم اما تا حدود زیادی توانبخشی میشوند و شرایط برایشان بهبود پیدا میکند.» هنردوست که مادر یک کودک اوتیسمی است چند سالی میشود هنردرمانی را شروع کرده است. او با حضور در کلاسهای آموزشی در کنار اساتید این حوزه نکات بسیاری آموخت و اکنون 5 سال میشود که با این روش به سالمندان کمک میکند. او میگوید:«آنها از اینکه هنوز توانایی خلق یک اثر را دارند احساس رضایت میکنند. مثلاً یکی از آنها از 4 صبح بیدار و حاضر میشود و ساعت 8 به عنوان اولین نفر در کلاس حضور پیدا میکند یا درمانگرانی که حاضر میشوند سفرشان را به خاطر حضور در کلاس نقاشی لغو کنند. همه این اتفاقات برای من جای خوشحالی دارد.»