فاطمه میرزایی در گفت‌وگو با «ایران» از تجربه بازی در «آپاترید» گفت

صدایی برای همه مهاجران

فرهنگی/ «آپاترید» محصول باشگاه فیلم سوره و باشگاه فیلم رویاد است که به نویسندگی و کارگردانی سید محمدحسین حسینی و تهیه‌کنندگی محمد گودرزی برای حضور در چهل و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران آماده شده است. علی باقری، فاطمه میرزایی و عالم صبور بازیگران اصلی فیلم هستند که داستانی درباره مشکلات مهاجران افغانستانی دارد.
فاطمه میرزایی، بازیگر افغانستانی فیلم کوتاه «آپاترید» درباره تجربه حضور در این فیلم به ایران» گفت: «اتفاقی که در فیلم شاهدش هستید، سال‌ها قبل به شکلی دیگر برای برادر خودم پیش آمد؛ در نتیجه این قصه و درد برای من آشنا و برایم خاطره‌ای تلخ از سال‌های گذشته بود.»
میرزایی درباره چگونگی همکاری خود با «آپاترید» گفت: «از طریق کانون افغانستانی‌ها و آقای عطایی و دستیار ایشان به این پروژه دعوت شدم. زمانی که فیلمنامه را خواندم آن را بسیار دوست داشتم و می‌خواستم صدایی برای همه مهاجران و به‌خصوص افغان‌ها باشم؛ آدم‌هایی که مدارک هویتی ندارند.»
او در ادامه افزود: «آقای عطایی چندین سال است که کانون و پلاتویی را گرفته‌اند که به کمک استادان ایرانی و افغان به بچه‌هایی که علاقه‌مند به سینما و تئاتر هستند آموزش و تمرین می‌دهند. بسیاری از کارگردانان که بازیگر افغان (یا بازیگرانی با ته‌چهره چینی و چشم بادامی) می‌خواهند سراغ این کانون می‌آیند و از بین این هنروران بازیگر موردنظرشان را انتخاب می‌کنند. کانون خوبی است که از دوستان افغان حمایت می‌کند. من هم با آنها آشنایی داشته‌ام.»
میرزایی در توضیح جذابیت قصه «آپاترید» برای خود عنوان کرد: «من یک مادرم و این قصه برایم قابل درک، جذاب و از سوی دیگر دردناک بود؛ اینکه مادری در به در دنبال بچه‌اش می‌گردد برایم ملموس بود. چون همانطور که اشاره کردم، مشابه این اتفاق سال‌ها پیش برای برادر خودم پیش آمد. البته او فوت نکرد اما به خاطر یک دوچرخه گم شده بود و چند بچه دیگر او را برده و کتکش زده بودند و با حال بد و زخمی پیدایش کردیم. نتیجه این داستان و درد برای من آشنا و برایم خاطره‌ای تلخ از سال‌های گذشته بود. زمانی دوست داشتم اتفاقی را که برای برادرم افتاد، تبدیل به فیلم کنم و «آپاترید» فرصتی برای نشان دادن آن درد برای من بود.»
این بازیگر با اشاره به تلخ‌ترین قسمت این فیلم گفت: «جایی که این مادر دنبال بچه‌اش می‌گردد و از کلانتری تا بیمارستان را سر می‌زند و حتی نمی‌داند که فرزندش زنده است یا نه، برایم بسیار دردناک بود؛ و برای من یادآور همان زمانی بود که دنبال برادرم می‌گشتیم. پس از گم شدن یوسف مادرش ترس این را داشت که حالا به پدر چه بگوید؛ چون مردان افغان بعضاً بسیار تند هستند.»
میرزایی در پاسخ به این پرسش که مهم‌ترین مشکل افغان‌ها در حال حاضرچیست، گفت: «بزرگ‌ترین مشکل آنان نداشتن مدارک و ترس از دیپورت شدن است، اما کسانی که مدرک ندارند باید بروند. سال 1373 در ایران به دنیا آمده‌ام و اصلاً افغانستان را ندیده‌ام. من قانونی در ایران زندگی می‌کنم و برای هربار تمدید مدارکم پول داده‌ام و حق من نیست که به گناه کسانی که بی‌مدرک آمده‌اند و بی‌قانونی می‌کنند مورد بدرفتاری قرار بگیرم. کسانی که مدارک ندارند راحت‌تر خلاف می‌کنند چون فرار می‌کنند اما کسانی که مدرک دارند این گونه نیستند و ما که قانونی هستیم و مدارک داریم تاوان بی‌قانونی کسانی را که مدرک ندارند پس می‌دهیم.»
فاطمه میرزایی ضمن آرزوی برقراری صلح و آرامش در همه جای جهان گفت: «کشور افغانستان امروز دست کسانی است که شرایطی را رقم زده‌اند که در آن زنان توانایی انجام هیچ کاری را ندارند؛ از حق تحصیل تا کار و... در این شرایط هم مردم به دلیل گرسنگی و بیکاری به دنبال مهاجرت هستند.»
او در پایان با اظهار امیدواری و آرزو برای بهبود شرایط افغانستان ، هموطنانش را خطاب قرار داد و تأکید کرد: «این مهم رخ نمی‌دهد مگر با ایستادن و مقابله با ظلم و سختی‌ها. واقعاً با فرارکردن و مهاجرت غیرقانونی به جایی نمی‌رسیم. خانواده فیلم «آپاترید» فرار کردند و به ایران آمدند؛ اما نتیجه‌اش چه شد؟ مشکلاتی که گریبان آنها را گرفت فقط به این دلیل بود که مدارک نداشتند. اگر عقلانی فکر کنیم می‌توانیم این فیلم را درک کنیم اما نتیجه تصمیم غیرعقلانی همین روند و فرار و مهاجرت غیرقانونی است.»

 

بــــرش

 یک هشدار بجا و یک تلخی بی‌پایان

فیلم کوتاه «آپاترید» در برهه ای که مسأله حضور گسترده مهاجران غیرقانونی به یک بحران بدل شده است، اگرچه دوربین نقادانه‌اش را به سمت این مشکل می‌چرخاند اما همزمان از تلخی‌های زندگی بی‌هویت این آدم‌ها می‌گوید؛ تلخی‌هایی که گاهی بی‌پایان می‌نماید.
«آپاترید» به کارگردانی سید محمدحسین حسینی تازه‌ترین محصولی است که تلاش کرده نگاهی متفاوت به مهاجرت غیرقانونی افغان‌ها و مصائب بی‌شمار آنها داشته باشد. افتتاحیه شاد «آپاترید» نهیب یک حادثه شوم است؛ کودکی گم می‌شود و خانواده کوچک مهاجر در جست‌و‌جویش از این خانه به آن خانه می‌روند و به کلانتری و بیمارستان سر می‌زنند و نهایتاً گذرشان به لوکیشن غم انگیز قصه یعنی سردخانه می‌افتد.   اساساً فضای سردخانه بار سردی قصه را بیش از پیش برجسته می‌سازد. در اینجا ترکیب یک پدر افغان نگران که بعداً مشخص می‌شود غیرقانونی در ایران حضور دارد در مواجهه با متصدی بی‌روح سردخانه و صدا و تصویر باران در بیرون ساختمان، ترکیبی کاملاً ناامیدکننده است. ایستگاه پایانی تلخ است و درس آموز؛ روایت پدری که به قول خودش با هزار آرمان به سرزمین غربت مهاجرت کرده اما تمام آن آرمان‌ها را در یک کالبد بی‌جان می‌بیند؛ کالبدی که نمادی از همه امیدهای بربادرفته است.
به رغم برخی مؤلفه‌های کلیشه‌ای که «آپاترید» درگیر آن است، شیوه نگاه فیلم به مهاجران افغان و درد بی‌کسی آنان، بزرگ‌ترین وجه تمایز فیلم است. قصه‌ای که اگرچه حرفش نهی مهاجرت غیرقانونی است و در پایان‌بندی‌اش دائماً بر قانون و چهارچوب‌هایش تأکید می‌کند اما تلخی‌های زندگی آدم‌هایی را هم به میان می‌کشد که نه باعث که خود قربانی شرایط و مشکلات هستند. پدر قصه در انتها ناچار به یک تصمیم می‌شود اما تصمیمی که هیچ سرش سودی ندارد؛ هر دو بی‌اندازه تلخ‌اند و دردناک و حالا اوست که باید بین دردها انتخاب کند. اینکه کدام درد بهتر است خود یک پارادوکس غم‌انگیز است. پارادوکسی که نشان می‌دهد در مسائل انسانی نمی‌توان از یک فرمول مشخص سخن گفت و نسخه‌ای ثابت پیچید. «آپاترید» به‌خوبی تفسیر می‌کند و نشان می‌دهد که در نهایت آدم‌ها محصول شرایط‌اند و دیدن آنان از این زاویه شاید کمی بازخوردهای انسانی‌تری را در روزگار معاصر ایران نسبت به این میهمانان ناخوانده برانگیزد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هشتاد و شش
 - شماره هشت هزار و پانصد و هشتاد و شش - ۰۲ آبان ۱۴۰۳