مسیر ظفر

علیرضا حجتی
پژوهشگر روابط بین الملل

لبنان سال 1982 میلادی؛ اسرائیل حالا قدرت خودش را به منطقه تحمیل کرده است، با تأثیر از استراتژی نظامی نازی‌ها یعنی جنگ‌های سریع و برق آسا (بلیتس کریگ)، اعراب را منکوب کرده. کرانه باختری، صحرای سینا، غزه و بلندی‌های جولان را اشغال کرده و به پشتوانه پیروزی در ۳ جنگ ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ انگاره موجودیت هراس انگیز و هیولایی که غیرممکن‌ها را ممکن می‌کند «شکست ناپذیری» خود را در دل و ذهن حکومت‌ها و مردم منطقه ته‌نشین کرد.
دیگر مصر و جمال عبدالناصری هم در میان نیستند تا همه را حول ایده فلسطین متحد کنند. هواپیمای جانشین ناصر، محمد انور سادات ناگهان در فرودگاه بن گوریون فرود آمده و رئیس‌جمهور مصر در کنست اسرائیل در کنار مناخیم بگین نخست‌وزیر صهیونیست‌ها از دوستی و برادری می‌گوید.
به نظر می‌رسد «عصر جاودانگی» اسرائیل آغاز شده است. دیگر فقط یک تهدید باقی مانده است. ابوعمار و یارانش در لبنان که مزاحم صهیونیست‌ها هستند. ماشین جنگی بدون توقف اشغالگران به سمت شمال فلسطین اشغالی و جنوب لبنان راه می‌افتند. نام عملیات «صلح برای جلیله» نام دارد و هدف اخراج یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان است؛ اما آریل شارون مقامات صهیونیست را برای پیشروی تا بیروت و اشغال لبنان توجیه کرده است. هماهنگی‌ها با آنطرف مرز انجام شده و قرار است متحدان اسرائیل یعنی فالانژها قدرت را به دست بگیرند. این برنامه عبری برای عروس خاورمیانه بود.
همه اهداف صهیونیست‌ها مو به مو محقق شد و ارتش صهیونیستی تقریباً با آسودگی و کمترین زمان ممکن به مرکز لبنان رسید، عرفات و نیروهایش از این کشور اخراج شده و به تونس در شمال آفریقا پرتاب شدند و بشیر جُمَیل فالانژ به ریاست جمهوری رسید. همه چیز برای رقم زدن پایان تاریخ توسط اسرائیل آماده شده بود اما این همه داستان نبود!
از دل این حمله و اشغال لبنان، مقاومت لبنان متولد شد. جریانی که بزودی آینده لبنان و منطقه را رقم زده و صهیونیست‌های سرخوش را در سراشیبی سقوط قرار داد. بشیر جمیل متحد فالانژ اسرائیل فقط 9 روز در قدرت بود و در سپتامبر این ماه پرحادثه تاریخ ترور شد. آریل شارون متهم شد بدون اطلاع دقیق بگین، ارتش این کشور را به سوی بیروت، پایتخت لبنان، هدایت کرده است. یک سال پس از حمله به لبنان، در ۱۹۸۳ میلادی و زمانی که افکار عمومی جهانیان بواسطه جنایات بی‌شمار تحت رهبری شارون برآشفته بود، قصاب اسرائیلی از سمت وزارت دفاع برکنار شد و در نهایت مقاومت حزب‌الله لبنان باعث شد رژیم در سال 2000 مفتضحانه از جنوب لبنان اخراج شود.  می گویند مهم است که «در سیاست بین‌الملل چه آرزویی دارید». بعضی اوقات چیزی که به نظر می‌رسد یک پیروزی خیره کننده در یک مقطع زمانی باشد، می‌تواند بذر مشکلات بزرگ را در مسیر پیش رو بکارد. پیروزی هم می‌تواند تبدیل به کارما شود!
مثلاً زمانی که ایالات متحده، طیفی از مجاهدان افغان را برای تقابل با اتحادجماهیر شوروی تجهیز می‌کرد، هرگز گمان نمی‌کرد کمتر از 2 دهه بعد آنها در شکل القاعده یازده سپتامبر را به عنوان یکی از سیاه‌ترین روزهای تاریخ امریکا رقم بزنند. این همان درسی است که متحد اصلی واشنگتن در خاورمیانه هم به فراگیری آن علاقه‌ای نشان نداده و نمی‌دهد. نه در حمله به لبنان، نه در ترور سید عباس موسوی فرمانده مقاومت لبنان و نه در به شهادت رساندن سید مقاومت، مجاهد بزرگ سید حسن نصرالله. اگر اشغال لبنان در اوایل دهه هشتاد میلادی، مقاومت لبنان را به جهانیان معرفی کرد، ترور دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان در 1992 توسط ماشین ترور اسرائیلی، با این تصور که با این ترور سازمان سیاسی و نظامی حزب‌الله از هم فرو می‌پاشد سید حسن نصرالله را مبدل به یک کابوس سه دهه‌ای برای صهیونیست‌ها کرد. مبارز و سیاستمداری که در میدان مبارزه جنگ 33 روزه سیمای شکست ناپذیری اسرائیل را نابود کرد و اولین شکست جنگی را به رژیم صهیونیستی وارد آورد و در میدان سیاسی هم او بود که کارزار منازعه را تعیین می‌کرد.
سال 2000 بسیار برای اسرائیل فاجعه بار بوده است، در این سال اسرائیل بعد از سال‌ها درگیری با حزب‌الله و مردم لبنان سرانجام ناگزیر به عقب‌نشینی از جنوب لبنان شد، این پیروزی به رهبری نصرالله محقق شد، در همان سال نصرالله سخنرانی معروف خود را در روستای بنت جبیل ایراد کرد، که به سخنرانی خانه عنکبوت معروف شد: «به شما ای ملت ما در فلسطین می‌گویم این اسرائیلی که می‌بینید، که سلاح هسته‌ای و نیرومندترین سلاح پدافند هوایی در منطقه را دارد، به خداوند سوگند که از خانه عنکبوت هم سست‌تر است.» این فریاد رسای سید مقاومت خبر از معادله‌ای جدید در منطقه می‌داد.
نصرالله حتی بعد از آزادی لبنان به نماد وحشتی واقعی برای اسرائیلی‌ها تبدیل شده بود، فرمانده‌ای که صهیونیست‌های مناطق شمال فلسطین اشغالی را سال‌ها در نزدیکی پناهگاه‌ها قرار داده  بود. حتی امروز که دیگر در میان ما نیست ده‌ها هزار شهرک نشین شمالی فراتر از هجوم به پناهگاه، از 8 اکتبر 2023 آواره شده‌اند. سید حسن نصرالله روزگاری در جریان جنگ 33 روزه 2006 خطاب به آنها گفت: شهرک نشینان صهیونیست کار بسیار خوبی کردند که به درون پناهگاه‌ها رفتند، من هم به آنها نصیحت می‌کنم تا در پناهگاه‌ها باقی بمانند.
نصرالله موفق شد خود را به بخشی از عوامل نگرانی اسرائیل تبدیل کند، در 20 سال گذشته کارشناسان اسرائیلی درباره او گفته‌اند در مراسم عید اسرائیلی‌ها وقتی می‌خواهند تعطیلات را سپری کنند از خود می‌پرسند به شمال برویم یا به بلندی‌های جولان سفر کنیم، آری یا خیر؟ آیا ممکن است نصرالله موشک‌های کاتیوشا را شلیک کند؟ و کسی که می‌خواهد خدمت در ارتش را به پایان برساند می‌پرسد آیا به خدمت نیروی ذخیره دعوت خواهم شد؟چرا که این نصرالله است، که تصمیم می‌گیرد چه زمانی دردسر درست کند؟
صهیونیست‌ها مطابق معمول سرود پیروزی سر داده و از حذف سید حسن نصرالله شادمانی می‌کنند. اما مستی پس از خوشحالی که پرید آنگاه با زمین واقعیت روبه‌رو خواهند شد. آیا ترور نصرالله، اسرائیل را به 1982 بازمی گرداند؟ پاسخ مغرض‌ترین کارشناسان هم به این سؤال منفی است. نصرالله، اسرائیل را در مسیر شکست قرار داد و تاریخ را برای همیشه دگرگون کرد. گاهی وقت‌ها پیروزی مقدمه‌ای برای ناامیدی و پلی به سوی شکست است. درسی که صهیونیست‌ها با هزینه‌ای گزاف در آینده شاید فرا بگیرند.