فرانسه تا اطلاع ثانوی نفس می‌کشد اما خطر در جای جای اروپا حس می‌شود

سایه بلند دست راستی‌های افراطی

وصال روحانـی
روزنامه‌نگار

در حالی که بحران‌های اقتصادی و مشکلات پایان‌ناپذیر مرتبط با مهاجران طی سال‌های اخیر دلیل اصلی رویکرد مردم اروپا به دست راستی‌های افراطی در صحنه‌های سیاسی کشورشان توصیف شده، امروز که این دو مسأله حاد تازگی و تأثیرگذاری حداکثری خود را از دست داده، رویکرد مجدد مردم و رأی‌دهندگان به احزاب رادیکال دست راستی اسباب حیرت بیشتری می‌شود و توجیه‌ناپذیر به نظر می‌رسد. در انتخابات پارلمانی اخیر فرانسه حزب‌های دست راستی مارین لوپن و جوردن باردلا تا یک قدمی پیروزی بزرگی پیش رفتند اما پیشتازی این دو حزب در مرحله اول انتخابات جایش را به صدرنشینی احزاب چپ میانه در مرحله دوم داد و در نتیجه خطرات مهلک مربوط به افزایش سیطره پوپولیست‌ها بر بخش وسیع‌تری از اروپا تا اطلاع ثانوی منتفی شد و تشکیل یک دولت ائتلافی در پاریس در دستور کار قرار گرفت. در عین حال این تک واقعه را نمی‌توان تضمینی بر رادیکال‌تر نشدن صحنه سیاست اروپا در آینده بسیار نزدیک تلقی کرد و این به واقع یک ترس هر روزه است که مردم صبح از خواب برخیزند و ببینند یک حکومت دست راستی در کشورشان شکل گرفته که پوپولیستی عمل می‌کند و از هرگونه میانه‌روی گریزان است.
برخی تحلیلگران بر این باورند که بپاخیزی فزاینده چین در صحنه معادلات بین‌الملل، رشد اهرم‌های سیاسی در هند که پیش‌تر هرگز یک قطب سیاسی نبوده و روی کار آمدن چند پوپولیست در برخی تک کشورهای امریکای جنوبی می‌توانند دلایل عمده این فرآیند باشند و توجیه کنند که به چه سبب افراطی‌ها سایه‌ای بلند و آشکار و در عین حال نهان بر ژئوپلیتیک جهانی انداخته‌اند.
 
از ترامپ تا مروجان «برگزیت»
قدری بیش از یک دهه پیش پوپولیسم و راستگرایی افراطی تبدیل به پدیده‌ای ترس‌آور در صحنه سیاست امریکا، اروپا و شاید هم کل جهان شد و یکی از اولین و بارزترین تبلیغ‌کنندگان آن دونالد ترامپ بود که سوار بر امواج همین پدیده، رئیس جمهوری امریکا شد و با نخوت و یکسویه‌نگری هر چه بیشتر سیاستی را به مکانیسم عملکرد دولت این کشور افزود که فقط می‌توانست از مغز افرادی تمامیت‌خواه همچون او بیرون بزند و سایر جهانیان را به هیچ انگارد. در اروپا هم خبرهای بدی به گوش می‌خورد و مروجان پوپولیسم از هر گوشه‌ای سر برمی‌آوردند و بخصوص در کشورهای بزرگی همچون ایتالیا، اسپانیا، آلمان و البته فرانسه ابراز وجود می‌کردند. نهادهای فعال دست راستی در اروپا هم حزب «پودموس» در اسپانیا را دربر می‌گرفت و هم چند حزب را که از موج «برگزیت» (جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا) حمایت می‌کردند و این مهم را سرانجام تحقق بخشیدند.
 
اقتصاد در کانون بحران
شاید در میان چپ‌ها می‌شد افراطی‌های متعددی را رؤیت کرد اما پیشتازی دست راستی‌ها در این زمینه غیرقابل برابری بود. هر چه بود، کانون بحران را مسائل اقتصادی شکل می‌داد و از ناتوانی مردم در تأمین مسائل معیشتی نشأت می‌گرفت. بودجه دولت‌ها محدود شده بود و تورم بیداد می‌کرد و بیکاری و مضرات آن جان و روح مردم را آزرده بود. آن بلایا هنوز هم برقرار است و کسر بودجه در کمتر کشور اروپایی یک اصل رایج نیست ولی هر چه بود، مردم به این نتیجه درست یا غلط رسیدند که برای رهایی از این وضعیت تیره باید از لیبرال‌ها و چپ‌های میانه احتراز کنند و رأی به قدرت رسیدن دست راستی‌های افراطی بدهند. دست راستی‌هایی که مدعی بوده و هستند که پناهجویان را از کشورشان خواهند راند، نرخ تورم را پایین می‌آورند و هر یک از نعمات موجود در کشور را به مردم کشور خود می‌دهند و نه به مهاجران و اقلیت‌ها که برایشان هیچ چیز مهم نیست الا رفاه خودشان و کسب تابعیت دوگانه به قصد ابقا در کشوری که به آن پناه برده‌اند.
 
خبری از شکوفایی نیست
اینک (ماه هفتم از سال 2024) اوضاع اقتصادی اروپا قدری بهتر از گذشته است اما نه آنقدر بهتر که بتوان تصور کرد دست راستی‌ها از بزنگاه‌های موجود برای به قدرت رسیدن در اینجا و آنجا سود نخواهند جست و راه‌ها به رویشان بسته است. آخرین برآوردها نشانگر کاهش نسبی تورم در اروپای غربی است و از شدت بیکاری هم در تعدادی از کشورهای اروپای شرقی و مرکز این قاره کاسته شده و با اینکه خبری از هیچ گونه شکوفایی در این عرصه نیست ولی دامنه بحران اندکی کاهش یافته است. اگرچه جولان مرگبار «کرونا» فروکش کرده و این پاندمی کم و بیش محو شده اما جنگ اوکراین و تفرق آرای دولت‌های اروپایی در مورد حمایت از این کشور یا روسیه که ارتش‌اش را وارد خاک اوکراین کرد و دو سال و نیم است که به نحوی کم اثر در آنجا مبارزه‌جویی می‌کند، اروپا را از تمرکز روی مسائل اقتصادی به گونه‌ای که واقعاً حلال مشکلات باشد، بازداشته است. کافی است در دل تابستان بسیار گرم امسال به همه عوامل بازدارنده‌ای که بر قاره سبز سیطره یافته و مردم را همچنان به سوی دست راستی‌های افراطی سوق می‌دهد، نگاه کنید تا پی ببرید اگر هم این جناح خاص سیاسی بتواند گوشه کوچکی از مشکلات را حل کند، در رفع توده عظیمی از آن ناتوان خواهد ماند. قیمت حامل‌های مختلف انرژی در اروپا حتی پیش از جنگ روسیه- اوکراین در حال ازدیاد دائمی بود و اینک سر به فلک می‌زند زیرا روسیه گاز طبیعی خود را به روی حداقل 90 درصد از خریداران قبلی آن که به دولت کی‌یف ابراز ارادت کرده‌اند، بسته است و اوکراین هم فرآورده‌های گندم خود را به آن دسته از دولت‌های غربی نمی‌دهد که روس‌ها را تجهیز تسلیحاتی می‌کنند.
سوبسید فرآورده‌های کشاورزی در اکثر کشورها برداشته شده و حتی نفت هم که پیش‌تر با دست و دلبازی برخی کشورهای عربی خاورمیانه به وفور در اختیار غربی‌ها بود، اینک کمیاب و گران‌تر شده است. به این ترتیب مردم اروپا همچنان به سوی احزاب و دولت‌هایی گرایش می‌یابند که به آنها وعده آینده‌ای بهتر را می‌دهند که در آن تورم و گرانی کمرشان را نشکند و چیزهایی را که حق مسلم خویش می‌انگارند، افتاده به دامان مهاجران غیرقانونی نبینند.
 
از اعترافات کشاورزان در هلند تا سوبسیدهای فاشیستی در ایتالیا
در هلند به قدرت رسیدن «گیرت ویلدرز» که یک سیاستمدار دست راستی و افراطی است و انتخابات پارلمانی اخیر این کشور را فتح کرد، محصول اعتراضات گسترده کشاورزان بخت برگشته به سیاست‌های متخذه دولت در زمینه زراعت و نوع عملکرد تحمیلی توسط آنها بود ولی ویلدرز هنوز طرح روشن و مؤثری را برای قانع کردن کشاورزان و حل معضلات آنها رو نکرده و به وقت فزون‌تری در این زمینه نیازمند است.
در ایتالیا که بیش از دو سال است جورجیا ملونی دست راستی و افراطی حکومت می‌کند و خود را به وضوح شیفته سیاست‌های فاشیستی بنیتو موسولینی نخست وزیر زمان جنگ جهانی دوم این کشور توصیف کرده، اوضاع فقط قدری بهتر است اما نمی‌توان منکر شد که سوبسیدهای 200 میلیارد یورویی روی اجناس مختلف و بخصوص حامل‌های انرژی که توسط این زن سیاستمدار و سرسخت وضع شده، وضع مردم عادی را قدری بهتر و آنها را از فلاکت موجود در سال‌های پرنوسان قبلی دور ساخته است.

منبع: AlJazeera.com

 

بــــرش

مسأله حساس و مهم مهاجران
تردیدی نیست که یک عامل بسیار مهم و تأثیرگذار در ترسیم اتفاقات سیاسی در اروپا و رویکرد فزاینده مردم به راست‌های افراطی، مسأله پناهجویان و نوع برخورد دولت‌ها با مسأله پذیرش و اسکان آنهاست.
قاطبه مردم در هر یک از کشورهای بزرگ و حتی کوچک اروپا بر این باورند که دینی به این پناهجویان ندارند و مسئول تأمین زندگی آنها نیستند و اگر از بسیاری از امکانات محروم‌اند، به این سبب است که دولت‌های متبوع این امکانات را از آنها ستانده و به مهاجران داده‌اند که از دید مردم حداقل 80 درصد از آنها خلافکار و مروج فساد هستند و اسناد و مدارک‌شان هم مخدوش است و به واقع مهاجرانی غیرقانونی تلقی می‌شوند.
درست است که بخشی از این نگاه بسیار بد از رواج گسترده تبعیض نژادی در این کشورها نشأت می‌گیرد و آنها چشم دیدن رنگین پوستان را ندارند اما این نیز یک حقیقت مسلم است که اکثر دولت‌های اروپایی در 15 سال اخیر مرزهای کشور خود را بی ‌در و پیکر ساخته و راه ورود به آن را به روی هر فردی که مدعی در خطر بودن جانش در موطن خویش است، باز نگه داشته‌اند.
در این میان البته به مسلمانان که بیهوده و بدون هیچ مدرک مستدلی به تروریست و دردسرساز بودن متهم شده‌اند، ظلم شده و حق سیاهپوستان هم تضییع گشته اما دولت‌های لیبرال و چپ میانه در پذیرش خیل مهاجران غیرقانونی هم افراط کرده‌اند تا به نظر برسد حامی انسان‌های در رنج‌اند و دموکراسی آنها به قدری پرتجلی است که مردمان سرکوب شده در اروپای شرقی و تعدادی از کشورهای عربی خاورمیانه با اشتیاق به سمت آنها می‌شتابند. محصول مستقیم این فرآیندها خطر فزاینده حاکمیت دیر یا زود پوپولیست‌ها بر حجم بزرگ‌تری از اروپا است. پوپولیست‌هایی که وعده بهبود امور را می‌دهند اما از سازکارهای اجرای واقعی و مؤثر آن بی‌نصیب‌اند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و پنجاه و شش
 - شماره هشت هزار و پانصد و پنجاه و شش - ۲۷ شهریور ۱۴۰۳