جایی که عقل کاملاً تعطیل است
سعید مستغاثی
مستندساز و منتقد سینما
امسال گویی سال ادامه روایت برخی آثار موفق سال 2015 است که جوایز متعددی در فصل جوایز و مراسم اسکار به خود اختصاص دادند. بعد از فیلم «فیوریوسا: یک حماسه مکس دیوانه» حالا شاهد ادامه انیمیشن «درون-بیرون» هستیم که در رشته بهترین انیمیشن مورد توافق و اجماع اکثریت قریب به اتفاق انجمنها، مراسم و اتحادیههای سینمایی فصل جوایز آن سال قرار گرفت.
در قسمت اول انیمیشن «درون-بیرون» که با شخصیت یک دختربچه به نام رایلی همراه میشدیم، شاهد کنترل او توسط احساسات مختلفش بودیم، خصوصاً وقتی در بحرانها دچار تنشهای متضادی میشد. مثلاً وقتی خانوادهاش در حال مهاجرت بودند، این تنشهای روحی و احساسی برایش به وجود میآمدند اما در نهایت این حس شادی بود که بر سایر احساساتش غلبه میکرد. حالا در قسمت دوم «درون-بیرون»، رایلی قدم به دوران بلوغ گذاشته و بنا به ویژگیهای این دوران، احساسات جدیدی پا به وجود او نهادهاند مانند اضطراب، خجالت، بیحوصلگی، بطالت، افسردگی و... .
اضطراب، برای کنترل دوران جدید زندگی رایلی با کمک دوستانش، احساسات قبلی رایلی یعنی شادی و غم و خشم و ترس را از اتاق کنترل مغزش بیرون کرده و خود هدایت او را به دست میگیرد تا با حاکمیت اضطراب و افسردگی و بطالت و خجالت بتواند مشکلات دوران جدید، بخصوص موفقیتش در بازی هاکی و عضویت در تیم مهم مدرسه را به دست آورد.
سیر پدید آمدن موقعیت جدید و درگیری احساسات و رسیدن به نقطه اوج این درگیریها، تقریباً از همان فرمول ساختاری قسمت اول پیروی میکند و مورد جدیدی در آن به چشم نمیخورد.
نقطه قوت کار، ساختار درست، دقیق و همان تکیه بر جزئیات و عبور نکردن از موضوعات ریز است مانند ذهنیت جاری رایلی که مانند رودی جاری است. اما در میانه چالش این احساسات مختلف که سرانجام وجود تمامی آنها لازم شمرده میشود و همه آنها در کنار هم میتوانند به رایلی آرامش خاطر بدهند، این سؤال پیش میآید که پس جای عقل و تفکر و باور کجاست؟
در بخشی از انیمیشن «درون-بیرون2» گروهی ناگهان به اتاق کنترل و مکانهای سازماندهی شده احساسات رایلی ریخته و مقابل چشمان متعجب، شادی و غم و ترس و خشم آنجا را خراب کرده و به هم زده و ساختار موجود را له و لورده میکنند. شاید این بتواند تمثیل تصویری قابل تأمل از هجوم دوران بلوغ باشد اما به نظر کمی عجولانه و شعاری و ناکوک به نظر میرسد. فیلمی در سال گذشته روی پرده رفت به نام «خدایا آنجا هستی؟ منم مارگارت» که در آن هم به مسألهای مشابه میپرداخت و تقریباً همین احساسات را با زبان کاملاً سینمایی به تصویر میکشید، اما آنچه آن احساسات طغیان شده را مهار کرده و به کنترل درمیآورد، باورها و جهانبینیای بود که مارگارت به تدریج کسب کرده و بدین وسیله عقلش را در مواجهه با احساسات گسترش داده و توانایی میبخشید تا بتواند بر آن احساسات سردرگم و سرکش غلبه کرده و به آنها جهت و سمت و سو بدهد. اما در انیمیشن «درون-بیرون2» انگار همه چیز بیدر و پیکر و رها شده است، یعنی همه امور را احساسات میچرخانند و گویا در این میان عقل کاملاً تعطیل است. حتی این احساسات هستند که گویهای حامل تجارب گذشته را که معمولاً سازنده شخصیتها هستند، گزینش و پالایش کرده، برخی را به پس ذهن یا دورتر از آن فرستاده و آن گویهایی را که میل دارند، نگه میدارند. تنها یک پدیده درختمانند آبیرنگ است که گویا هویت رایلی خوانده شده که باز هم بخشی از احساسات او را شامل میشود و هیچگونه عقلی بر آن حاکم نیست؛ یعنی آنچه تمیز مابین انسان و حیوان است در اینجا غایب به نظر میرسد! البته در فرهنگ و ایدئولوژی پوزیتیویستی حاکم بر تفکر غرب امروز که همه تجارب انسان را ناشی از حواس و احساساتش دانسته و برای عقل جایگاه چندانی قائل نیست، چنین محصول سینمایی نه تنها چندان بعید نیست، بلکه کاملاً منطقی و در راستای سیر همان تفکر است که با زبان انیمیشن به خورد بچهها و بزرگترهایشان داده میشود.