کدام صلح؟
فریبا کلهر
نویسنده
حدود هفت سال پیش روزی آقای خسرونژاد از شیراز به من زنگ زد. قبلاً ایشان را در سفر نویسندگان به شیراز در دانشگاه شیراز دیده بودم. تلفنش غیرمنتظره بود اما از اینکه صدایشان را میشنیدم حال خوبی داشتم. آقای خسرونژاد از من خواست برای طرح «داستانهای صلح» قصهای بنویسم. اگر درست یادم مانده باشد قرار بود انتشارات علمی و فرهنگی این قصهها را چاپ کند. به ایشان گفتم سعیام را میکنم. در این حرف صادق بودم اما من هنوز در پله اول ایستاده بودم. پله اول جایی بود که از خودم میپرسیدم در خاورمیانهای که مثل بمب ساعتی هر لحظه ممکن است روی هوا برود، در جایی که دور تا دور ایران را پایگاههای امریکایی اشغال کردهاند (در جایی خواندم به طنز نوشته بود باید از امریکا عذرخواهی کنیم که کشورمان را بین پایگاههای نظامیاش ساختهایم!) در چنین واقعیتی صحبت از صلح با کودکانمان به چه معناست؟
در دنیایی زندگی میکنیم که حفاظت از خانه و خانواده، ابرپروژهای است که در بیشتر فیلمهای امریکایی و انگلیسی و... حتی آنهایی که ربط مستقیمی به موضوع ندارد، اجرا میشود. مثلاً یادمان نرود فیلم «تنها در خانه» موضوع اصلیاش حفاظت از خانه است. تزریق شجاعت به پسربچهها و دختربچهها که بتوانند و باید که از خانهشان دفاع کنند. خانه در این فیلمها چه معنایی جز وطن دارد؟ برای بیرون کردن کسی که آمده خانهات را اشغال کند بجنگ. آنها آنقدر هنر دارند که این اعلان جنگ به اشغالگران را با روکش شکلات به خورد مخاطب بدهند. «از وطنت محافظت کن ولو با جنگیدن»، یک اصل است در تمام کتابها و فیلمهایشان.
صلح دو معنا دارد؛ یکی صلح به معنای نبود جنگ. دیگری نبود جنگ همراه با الزاماتی برای روابط متقابل که با عدالت و احترام و رعایت قانون مشخص میشود. در قصهای که قرار بود بنویسم کدام معنا را باید در نظر میگرفتم؟ بله صلح خوب است. صلح رؤیای کشورهایی است که جنگ را تجربه کردهاند و یا هماکنون درگیرش هستند. کیست که نداند جنگ تا چه اندازه ویرانگر است و خواهان صلح برای همه انسانها نباشد؟! در چنین دنیایی مثلاً به کودک فلسطینی کتابهایی با موضوع صلح هدیه بدهیم که چه بشود؟ که وقتی بزرگ شدند به جنگ فکر نکنند و به آن دامن نزنند؟ باشد، اما الان به کودکان درگیر جنگ یا کودکانی که چشمانداز جنگ به آنها نزدیک است درباره صلح چه بگوییم؟
درست است که کودکان به عنوان بازیگردانهای آینده دنیا باید از کودکی تربیت شوند اما چقدر این جور«کتابهای صلح» در جلوگیری از جنگها مؤثر بودهاند؟ قدیمیترین کتابهای صلح در امریکا نوشته شده است. کودکانی که با تفکر صلحطلبی بزرگ شدهاند، چه گرهی از کار جهان بازکردهاند؟ کدام کودک امریکایی که امروز سیاستگذار و سیاستمدار است صلح به ماهو صلح را دنبال میکند، نه منافع ملی و دیدگاه کدخداییاش را! برای کدام سیاستمدار غربی مرگ کودک آسیایی برابر مرگ کودک اروپایی است و به همان اندازه فاجعه و مرگ انسانیت!
خلاصه اینکه قصهای برای پروژه آقای خسرونژاد ننوشتم. حدود دو سه سال گذشت. این بار انتشارات پیدایش پیشنهاد مشابهی داشت: قصهای با موضوع صلح برای کودکان.
دوباره فکرم مشغول شد. کدام صلح؟ صلح برای چه کسی و کجا؟ صلح را درمعنای آرامش و نبود جنگ بگیرم؟ یا به صلح در سطحی دیگر نگاه کنم و بگویم با خودت در صلح باش...صلح از بشقاب غذایت شروع میشود و چیزهایی از این دست. کتابی میخواندم که صلح را برای کودکان معنی کرده بود. چند جمله کتاب این است: صلح، گفتن معذرت میخواهم به کسی است که به او آسیب رساندهای. صلح، دوستیهای جدید است. صلح، گوش کردن به موسیقیهای مختلف است. صلح، کمک به همسایه است. صلح، آبی نگه داشتن آب برای ماهی است. صلح کاشتن درخت است. صلح فکر کردن به کسی است که دوستش داری. صلح، تمیز نگه داشتن خیابان است. صلح، شریک شدن غذا با دیگران است. صلح، خانه داشتن است. صلح، یادگیری یک زبان جدید است... .
این نگاه به صلح، زیبا و شاعرانه است. معنی جدیدی از صلح و نیشخندی به خونهای بر زمین ریخته، وقتی همزمان دنیا دارد در آتش جنگ میسوزد. سؤالم این است که چطور از جنگ واقعی و تقابل رودررو جلوگیری کنیم؟ آیا کتابهایی که دیدی نگاه شاعرانه به صلح دارند میتوانند باعث صلح جهانی شوند؟
مدت بسیار زیادی به موضوع صلح، مخصوصاً در خاورمیانهای که هستیم فکر کردم. آیا ما به کودکان صرف نظر از اینکه در کدام قاره و موقعیت جغرافیایی زندگی میکنند به عنوان یک کل نگاه میکنیم یا اینکه فرق است بین یک کودک سودانی با کودک یمنی. کودک فلسطینی با کودک امریکایی فرق ندارد؟ کودک ایرانی همان آرامشی را در زندگی روزمره تجربه میکند که کودک کانادایی؟ و آیا آموزش یکسان «صلح» برای همه کودکان مورد قبول است؟ اسلحهات را زمین بگذار! این جمله برای کودکان کشورهای مختلف معنی واحدی دارد؟ نتیجه این سؤالها و مدتها فکرکردن، شد کتاب «آرامش دنیا را نقاشی کرد».
آیا ایده جدیدی در این کتاب است؟ همان حرفهای همیشگی که در صدها کتاب صلح برای کودکان تکرار شده است؟ چرا؟ چرا نتوانستم درباره صلح بنویسم و آن را مقید به جغرافیا کنم؟ این سؤال من است وقتی به کتاب آرامش دنیا را نقاشی کرد نگاه میکنم. کرنش به جنبشی که نگاهش به صلح مطلقگراست؟ شاید.
دنیا چارهای جز کنار گذاشتن اسحله ندارد. ما راهی نداریم جز اینکه دنیا را با آرامش نقاشی کنیم. درونمایهای انسانی و آرمانی اما فریبدهنده برای نسلهای پی در پی کودکان ایرانی که سایه و حضور جنگ را دستکم از زمان اشغال ایران توسط متفقین تجربه کردهاند.