ضرورت بازنگری سیاست خارجی درباره منطقه آسیای مرکزی
حسین
شاه پری
کارشناس ارشد امور بینالملل
آنچه در برنامههای رئیسجمهور، آقای پزشکیان در عرصه سیاست خارجی تا حدودی بیان شد؛ توجه به همسایگان و مناطق پیرامونی ایران است. طبیعی است که به دلیل گستردگی مسائل منطقه بزرگی همانند آسیای مرکزی، نمیتوان به همه گزارهها در این یادداشت کوتاه پرداخت اما با عنایت به برنامه ارائه شده توسط وزیر امورخارجه در خصوص اولویتهای دولت چهاردهم در سیاست خارجی مبنی بر گسترش تعاملات باهمسایگان و گسترش میدان دیپلماسی در قالب یک سیاست فراگیر، فعال و اثرگذار با هدف تأمین منافع ملی، تحکیم قدرت ملی و از آنجایی که در بیانات رئیسجمهور محترم و اعضای دولت، توجه ویژه به سیاستهای کلی برنامه هفتم و اجرای کامل قانون برنامه به عنوان میثاق مشترک اعضای دولت عنوان شده است؛ به نظر میرسد نگاه ویژه سیاست خارجی ایران به منطقه همسایه خود یعنی آسیای مرکزی بر رویکردی واقع گرایانه و فعالانه در برنامههای دولت چهاردهم قرار گرفته است. در قانون برنامه هفتم جمهوری اسلامی ایران نیز تکالیف متعددی برای سیاست خارجی ایران بر دستگاههای مختلف اجرایی بویژه وزارت امورخارجه قرارداده شده است. از بند (ت) ماده 44 تا بند (الف) ماده 57 و از همه مهمتر فصل 21 قانون برنامه با موضوع سیاست خارجی که در مواد 100 و 101 به وظایف دستگاه دیپلماسی کشور در اجرای سیاستهای کلان سیاسی و اقتصادی حاکمیت اشاره دارد. حال باتوجه به برنامههای کلان دولت و تکالیف قانونی، باید به این نکته اشاره کرد که منطقه آسیای مرکزی با حدود ۷3 میلیون نفر جمعیت از مهمترین مناطق پیرامونی ایران برای حضور فعالانه کشورمان است. مطابق آمارهای بینالمللی، جمعیت آسیای مرکزی تا سال ۲۰۵۰ به ۹۵ میلیون نفر میرسد. با مشاهده هرم سنی جمعیت آسیای مرکزی مشخص میشود که نزدیک به یک سوم جمعیت آسیای مرکزی را افراد زیر پانزده سال تشکیل میدهند و تنها ۳ تا ۷ درصد از جمعیت آسیای مرکزی را افراد بالای شصت و پنج سال تشکیل میدهند که نشاندهنده جمعیت بسیار جوان و مستعد این منطقه است. در عرصه سیاسی هرچند در سه دهه گذشته، اختلاف و کشمکش بر تعاملات کشورهای این منطقه بویژه ازبکستان و تاجیکستان وهمچنین قرقیزستان و ازبکستان حاکم بود، اما پس از مرگ اسلام کریم اف، رئیسجمهور سابق ازبکستان در شهریور ۱۳۹۵، تحولات مهمی در سیاست خارجی ازبکستان و به تبع آن در سطح منطقه آسیای مرکزی روی داده است. این منطقه وارد فرآیند جدیدی از تنش زدایی، امنیتی زدایی و همگرایی منطقهای شده است. در حوزه کریدورهای ارتباطی و ترانزیتی نیز که شاید یکی از اصلیترین نقاط قوت ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران برای برقراری پیوندهای عمیق سیاسی، امنیتی و اقتصادی با کشورهای منطقه است؛ منطقه آسیای مرکزی در یک دهه گذشته در فرآیند اجرای طرحهای اقتصادی فرامنطقهای متعددی مشارکت کرده است که این امر بر روند تحولات این منطقه تأثیر شایان توجهی برجای گذاشته است.
باتوجه به مطالب گفته شده در تفاوت چشمگیر آسیای مرکزی نسبت به گذشته نمیتوان با عینک روندهای تاریخی قدیمی و برداشتهای سنتی و بعضاً کلیشهای ناشی از تجربه تاریخی اتحاد شوروی به تحولات این منطقه نگریست. اکنون بیش از سه دهه از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی میگذرد. نسل در آسیای مرکزی تغییر کرده است و ظهور نسل جوان و گسترش طبقه متوسط در کشورهای آسیای مرکزی، تحول اجتماعی بسیار مهم با پیامدهای اقتصادی و سیاسی شایان توجهی را به دنبال داشته است. تحولات جدید به روشنی گویای این واقعیت است که منطقه آسیای مرکزی پس از گذشت نزدیک به سه دهه پس از فروپاشی شوروی از التهابها و وضعیت شکننده و ناپایدار سالهای ابتدایی استقلال خارج شده است. حاکمیت این کشورها از تجربه حکمرانی و دولت-ملتسازی نسبی برخوردار شده است، زیر ساختهای اقتصادی، خطوط انتقال انرژی و کریدورهای ارتباطی که تا دو دهه قبل کاملاً به روسیه وابسته بود، از تنوع جغرافیایی و اقتصادی بیشتری برخوردار شده است که این امر استقلال عمل بیشتر کشورهای منطقه را از روسیه بویژه در بعد اقتصادی به دنبال داشته است. بنابراین اشتباه بسیار بزرگی خواهد بود که سیاستگذار ایرانی بخواهد با همان نگاه گذشته به منطقه آسیای مرکزی بنگرد.
در این واقعیت تردیدی نیست که منطقه آسیای مرکزی به عنوان یکی از مناطق پیرامونی ایران از ظرفیتهای بسیار ارزشمند و شایان توجهی برخوردار است که در سیاست همسایگی ایران باید به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد. مجاورت جغرافیایی و نزدیکی ایران با این منطقه، مجاورت منطقه آسیای مرکزی با دو قدرت بزرگ چین و روسیه و نیز کشور پرمخاطرهای همچون افغانستان، عضویت قزاقستان و قرقیزستان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، واقع شدن آسیای مرکزی در طرح کلان یک کمربند- یک راه (طرح راه ابریشم چین)، ارتباط و همسایگی دریایی ایران با قزاقستان و ترکمنستان از طریق دریای خزر، عضویت همه پنج کشور آسیای مرکزی در سازمان همکاری اقتصادی (اکو) و ارتباط ریلی ایران با منطقه آسیای مرکزی (راه آهن شرق دریای خزر از طریق قزاقستان- ترکمنستان- ایران) از جمله ظرفیتهای بسیار شایان توجه برای همکاریهای اقتصادی و تجاری ایران با منطقه آسیای مرکزی است. اما با وجود این، ایران هنوز نتوانسته است از این ظرفیتهای عظیم به طور مؤثری بهرهبرداری کند. اکنون باتوجه به روی کار آمدن دولت چهاردهم در ایران و اتخاذ یک رویکرد عملگرا و واقعگرا در قبال آسیای مرکزی، سیاستی باید تدوین و طراحی شود تا با اولویتها واهداف دولت جدید ایران نیز همخوانی داشته باشد.