پیروزی موقت مخالفان نژادپرستی در بریتانیا
خطر فزاینده جولان فاشیستها در انگلیس
وصال روحانی
روزنامهنگار
راستگرایی افراطیای که این روزها در بریتانیا باب شده، محصول افکار تند کسانی است که میگویند ازدیاد مهاجران و استیلای فرآیند چندفرهنگی آنچه را که آنها اصالت انگلیس مینامند، به خطر انداخته و در نتیجه باید هر چه سریعتر بساط اقلیتها را از جامعه انگلیس جمع کرد.
برخوردهای شدید خیابانی اخیر در شهرهای متعدد انگلیس از همین نگرش نشأت گرفت و با اینکه بعد از قدرتنمایی اولیه نژادپرستان و سرکوب شدن اکثر اقلیتها توسط آنان، مخالفان نژادپرستی در یک حرکت جبرانی و نجاتبخش به خیابانها ریختند و رادیکالها را به عقبنشینی وا داشتند، اما هیچ اطمینانی در دست نیست که دستراستیها واقعاً مغلوب شده باشند و ادوار تازهای از برخوردها بین این دو طیف یک احتمال قریب به یقین نشان میدهد. دلیل اصلی این منازعات و شروعکننده این چالشها، وجود این باور در طیف سفید حاکم بر جامعه بریتانیاست که پناهجویان، رنگینپوستان و همچنین مسلمانان با مقیم شدن روزافزونشان در جایجای بریتانیا، یکپارچگی عملی و وحدت رفتاری را از جامعه این کشور ستانده و کشوری را ساختهاند که چندسویه و چندین و چندفرهنگی بودن از سر و روی آن میبارد. سفیدها که چیزی حدود 85 درصد جامعه بریتانیا را شکل میدهند، معتقدند برای حل این مشکل و بازگشت انگلیس به اصل خویش، دولت این کشور باید بدون هیچ تعارفی عذر پناهندههای فاقد اسناد قانونی را بخواهد، رنگینپوستان و بویژه سیاهپوستان را (حتی در صورت کسب تابعیت بریتانیا) از صحنههای اصلی خارج کند و فعالیتهای مسلمانان را که به ادعای رادیکالها دردسرساز هستند، بشدت محدود کند؛ چیزهایی که اصلاً غیرممکن و دور از ذهن نیست زیرا کایر استارمر، سرکرده حزب کارگر انگلیس که از سه ماه پیش با پیروزی در انتخابات پارلمانی انگلیس به قدرت رسید و با کنار زدن ریشی سوناک رئیس حزب محافظهکار نخستوزیر این کشور شد، ایدههایی کاملاً مشابه با این دستهجات نژادپرست دارد. استارمر مانند آنها خواستار دیپورت وسیع اکثر این قشرها از خاک بریتانیا و محدود کردن هر چه بیشتر زمینههای کاری آنهاست و اگر در حرف و سخن چیزی خلاف این را میگوید، به این سبب است که حزب کارگر همیشه بخش اعظم پیروزیهای سیاسیاش را مدیون حمایت وسیع همین اقلیتها از خود بوده و اگر آنها پای سران «کارگر» نمیماندند، این حزب و سرکردههای آن در ادوار مختلف به هیچ یک از پیروزیهای البته کمشماری نمیرسیدند که در کارنامهشان ثبت شده است و به آن میبالند.
مهندسی «ترس» در انگلیس
رادیکالها میگویند با افزایش دائمی شمار خارجیها در انگلیس، فرصتهای شغلیای که متعلق به مردم این کشور است، هر روز بیشتر از دست آنها خارج میشود و به اقلیتها و مهاجرانی میرسد که عرق ملی ندارند و فقط به منافع خود میاندیشند. به همین خاطر بود که در جریان حملات ماه گذشته دستراستیهای افراطی به اقلیتها در نقاط متعددی از انگلیس، حتی به خانهها و محلهای کار مسلمانان و اقلیتهای نژادی حمله شد و در بعضی موارد به مساجد هم خسارتهایی وارد گشت. این گونه حرکات فاشیستی حتی اگر این باور وجود داشته باشد که به اقلیتها در جامعه بریتانیا بیش از حد بها داده شده، قابل قبول و دفاع نیست و آنچه قباحت مسأله را بیشتر میکند، این است که دولت نیز با رادیکالها همسو است و به پلیسها دستور داده حتیالمقدور از دخالت در ناآرامیهای خیابانی خودداری کنند تا شاید ترس ناشی از افراطگری مهاجمان نژادپرست، مهاجران، مسلمانان و سیاهپوستان را بیش از پیش دلسرد و تشویق به ترک انگلیس و بازگشت به موطن خویش کند. این نوعی ظریف و نهچندان واضح از مهندسی کردن عنصر «ترس» در جامعه انگلیس و نهادینه کردن آن و بهرهگیری از این امر برای خارج شدن طیفهایی از صحنههای اجتماعی این کشور است که دولت هم چشم دیدن آنها را ندارد، اما ترجیح میدهد بیرون راندن آنها نه به دست خودش بلکه توسط مردم یا هر طیف و دسته دیگری صورت پذیرد تا دولت ملزم به جوابگویی در این زمینه نباشد.
وعدههای فراموششده «ترزا می»
بحث میدانداری برخی مهاجران و مقامهای چندفرهنگی و لزوم کنار زدن آنها طی زمانهای در انگلیس باب شده و در سایه آن حملات فاشیستی اخیر رادیکالها به اقلیتها توجیه شده که هنوز بین اندیشمندان جامعه و فلاسفه انگلیس بر سر اینکه تبعیض نژادی دقیقاً چیست و چه چیزهایی از آن برمیخیزد، اختلاف نظر فراوانی وجود دارد و طرفین بحث هر کدام به گونهای کاملاً متفاوت به ماجرا مینگرند. این بحثها بارها به بالاترین سطح سیاست اجرایی در انگلیس هم بسط یافته است و یکی از موارد آشکار آن در سال 2016 بود که ترزا می بعد از به قدرت رسیدن در این کشور گفت، یکی از اهداف اصلیاش مبارزه با تبعیض نژادی و شکلهای مختلف آن است.
وی تشریح کرد، نهتنها ظلمهای صورت گرفته به سیاهپوستان را برنمیتابد بلکه تبعیضهای جنسیتی در محیطهای کاری را هم تقبیح میکند. با این حال ترزا می آنچنان مشغول تلاش برای رفع ناهمترازیهای ایجاد شده بر اثر «برگزیت» شد که همه وعدههای گفتهشده را فراموش کرد و درگیریهای طبقاتی و قومی در انگلیس هر روز ریشهای قویتر یافت.
حرکت به سوی یک فاجعه اجتماعی
این یک واقعه شرمآور بود که در جریان حملات اخیر رادیکالها به اقلیتها در تعداد زیادی از شهرهای انگلیس به سیاهپوستان و مسلمانان که برخلاف ادعاهای دستراستیها، جامعه را به تلاطم نمیکشانند، لطمات زیادی وارد شد و مایملکشان به خطر افتاد. این اتفاق در حالی افتاد که اکثر مردم عادی بریتانیا مخالف با تبعیض نژادی و موافق با حق زیست آزادانه برای هر طبقه و صنفی در کشورشان هستند. آنچه حملات نامنصفانه فوق را به رغم وجود باور گفتهشده بین مردم عادی موجب شد، این است که سفیدهای افراطی و آنها که نژادپرستی خصلت اول آنهاست، به هیچ روی نمیپذیرند که افرادی فاقد ایدههای آنان در جامعه رشد و نمو کنند و به پست و مکانی برسند و توگویی حق زیست را هم برای آنها قائل نیستند. این طبقه آنچنان خودخواه و خویشتنمحور است که اعتقاد دارد اگر جریانی در جامعه به راه افتاد که کوچکترین شائبهای در زمینه تعلق آن به اقلیتها وجود داشته باشد، باید به آن تاخت و ریشهاش را زد. همین افراطها و جولان افراد تندرو و حمایت آشکار و نهان دولت کایر استارمر از آنهاست که جامعه بریتانیا را به نقطهای از قوه تحملناپذیری سایرین رسانده که فرجام آن فقط افزایش درگیریها بین این جریان رادیکالیسم و روند نفیکننده آن خواهد بود و هرگونه اظهار نظر و اقدام نافی نظرات تندروها میتواند به یک فاجعه اجتماعی منجر شود.
منبع: Middle East Eye
برش
جایی برای چندفرهنگی بودن نیست
واقعیت امر این است که در هیچ یک از ادوار اخیر، احزاب انگلیس از پدیده چندفرهنگی شدن جامعه این کشور دفاع و با آن همسویی نکرده است. حزب کارگر در مقطعی از دهه 2000 این پدیده را پس زد و و تضعیفکننده وحدت انگلیس خواند و طی 14 سال زمامداری پیوسته حزب محافظهکار که دهه 2010 و چهار سال نخست دهه 2020 را پوشش داد نیز نشانی از همراهی سران این حزب که یکی پس از دیگری نخستوزیر شدند، با این روند مشاهده نشد. دیوید کامرون که شروعکننده این زمامداریهای پنجگانه بود، در سال 2011 به صراحت گفت که هرگز سیاستمداران چندفرهنگی و غیرمتعهد به انگلیس را در کابینه خود نمیپذیرد و ترزا می، بوریس جانسون، لیز تراس و ریشی سوناک که به ترتیب جای او را گرفتند، چنان درگیر تبعات جدایی انگلیس از «اتحادیه اروپا (EU)» که «برگزیت» لقب گرفت، شدند که هرگز جا و زمانی برای استفاده از آدمهای چندملیتی در کانونهای قدرت و تشکیلات تحت اداره خویش نیافتند. ریشی سوناک که در انتخابات اخیر انگلیس مغلوب استارمر شد، البته یک هندیتبار است اما او نیز در عصری حکومت کرد که فقر بر جامعه بریتانیا سلطه یافته و حتی طبقات متوسط را مستأصل کرده بود و هیچ استدلالی را نمیشد بابت روی آوردن به چندفرهنگیها در این جامعه آماده انفجار مطرح و آن را قبول کرد.