درباره کمکهای نهچندان پنهان برخی دولتهای عربی به تلآویو
وقت پاسخگویی فرا میرسد
وصال روحانـی
خبرنگار
طی جنگ جاری در غزه شماری قابل توجه از کشورهای عربی منطقه به جای حمایت از فلسطینیهای مظلوم، به آنها پشت کرده و به واقع به آنها خیانت کردهاند اما آنها نمیدانند که این عمل مذموم چه عواقب تیرهای برای آنها دارد و بزودی با پیامدهای تلخ این قضیه مواجه شده و تقاص پس خواهند داد. پیشتر هرگز سابقه نداشت که ناجوانمردی برخی کشورهای مهم عربی خاورمیانه و همکاری آنها با اسرائیل غاصب در راه سرکوب ملت شریف فلسطین با موج مخالفت عظیم مردمی مواجه نشود و از هر سو محکوم نگردد و فرایند تازه جاری در منطقه هشداری آشکار به دولتهایی همچون عربستان، امارات و اردن است که با وجود پیشینه فوق به جای گرفتن دست مظلومان، با هیولای بزرگ زمانه که همان رژیم سفاک صهیونیستی است، دست بیعت دادهاند و حتی مصر که همپا با قطر از طراحان اصلی نقشههای صلح و برقراری آتشبس در منطقه و رسیدگی هر چه سریعتر به وضعیت اسفبار فلسطینیهای مجروح و دردمند بوده است، در 11 ماه که از جریان داشتن جنگ غزه میگذرد، بیش از آنکه در اندیشه منافع مردم بیگناه غزه باشد، با دسته جلادان در تلآویو همسویی نشان داده و بسیاری از کارهایی را که میتوانست برای رساندن کمکهای حیاتی به دردمندان فلسطینی انجام بدهد، به انجام نرسانده و از زیر بار مسئولیتهای انسانی خویش گریخته است. همین مسأله و ددمنشیهای رژیم صهیونیستی که از 7 اکتبر 2023 (15 مهر 1402) غزه و کرانه باختری و اخیراً جنوب لبنان را دائماً بمباران کرده است، سبب شده بیش از 43 هزار فلسطینی شهید و فزونتر از 94 هزار نفر از آنها هم مجروح شوند.
چگونه روال تجلیل از بزرگان تغییر یافت؟
در روز 12 آگوست که مراسم خاکسپاری شهید اسماعیل هنیه رئیس سابق دفتر سیاسی حماس در دوحه قطر برگزار شد، هیأتهای منتخب بسیاری از کشورهای عربی به این شهر سفر کردند تا در گرامیداشت این رزمنده اصیل و پردوام مشارکت جویند و به او ادای احترام مجدد کنند. در عین حال تعدادی دیگر از کشورهای عربی شاخص واقع در خاورمیانه و شمال آفریقا در این مراسم غیبت داشتند و نمایندهای نفرستاده بودند. از آن قبیل بودند اردن، امارات، بحرین، عربستان، مراکش و مصر که از آخری در سطور قبلی هم نام برده شده بود. با اینکه در گذشته دورتر نیز اختلاف سلیقهها و تنوع دیدگاهها در میان این کشورهای عربی فراوان بود، اما وقتی بحث تجلیل از رؤسای از دست رفته نهادهای بزرگ فلسطینی به میان میآمد، تقریباً همه کشورهای عربی فوق پای در صحنه میگذاشتند و در بزرگداشت آنها شرکت میکردند و یک نمونه بزرگ آن زمانی رؤیت شد که یاسر عرفات، رئیس «سازمان آزادیبخش فلسطین» (PLO) درگذشت و جوامع عرب طوری یکپارچه در مراسم تدفین وی شرکت کردند که فقط خبر از یکپارچگی آنها میداد. اگر در گذشته دور و نزدیک این نمونههای روشن از همدلی در قبال تلاشگران راه آزادی فلسطین مشاهده میشد و امروز نشانههای آن کمیاب شده و عدهای رسماً به بزرگان نهضت آزادسازی سرزمینهای اشغالی پشت میکنند، به این سبب است که سران کشورهای عربی درگذشته خود را موظف به جوابگویی به مردم خویش میدانستند و در این راه فقط اقدام و عمل این دولتها شرط بود و نه ادعاهایی که به زبان بیاید ولی اجرا نشود. امروز اما رؤسای این کشورها به هر کار ممکن و گاه ناصوابی دست میزنند بدون اینکه خود را موظف به پاسخگویی به ملت خویش بدانند.
وقتی تعارفها کنار گذاشته شد
از زمانی که سرکوب خیزشهای مردمی در این گونه کشورها به دست دولتهای سرسپرده شروع شد، سران دولتها خود را موظف به اعلام حمایت از فلسطین هم نمیبینند و نه تنها این کار را نمیکنند، بلکه به طور آشکار از عادیسازی روابط خود با رژیم جعلی تلآویو سخن به میان میآورند و در این راه به اقدامات لازم هم دست میزنند. به این ترتیب بهتر میتوان فهمید که چرا تعداد قابل توجهی از سران دولتهای مطرح عربی در مراسم خاکسپاری اخیر اسماعیل هنیه در قطر غیبت داشتند و چگونه واقعه «طوفان الاقصی» که شروع کننده حمله جانانه سازمان حماس به سرزمینهای اشغالی بود و اسرائیل را از بیخ و بن لرزاند، خط کشیهای موجود بین کشورهای عرب را در ارتباط با مسائل فلسطین و چگونگی برخورد با آنها در صحنههای ملتهب خاورمیانه روشنتر ساخت. این واقعه تاریخی، تعارفها و ظاهرسازیهای موجود در این زمینه را که پیشتر وجود داشت، از دستور کار دولتهای عربی همسو با غرب و حامی اسرائیل خارج کرد و آنها آشکارتر از هر زمانی از محدود کردن نسلکشهای تلآویو دست برداشته و حتی به طور پنهانی برای آنها محمولههای کمکی شامل وسایل جنگی فرستادهاند و از شارژ مالی این رژیم کودککش هم غافل نماندهاند.
خیالهای باطل
حامیان اسرائیل
میزان خیانت این دسته از دولتهای عربی به نهضت فلسطین به حدی میرسد که در جنگ وسعت یافته غزه هر کاری را که اسباب تضعیف یمن، عراق، لبنان و سوریه یعنی پاهای ثابت حمایت از فلسطین میشده، صورت دادهاند و به خیال خود کوشیدهاند که از حملات نظامی و جبرانی ایران به رژیم منحوس اسرائیل هم به طرق مختلف و برقراری انواع ارتباطها جلوگیری کنند. این در حالی است که اندیشههایی از این دست خوشخیالی صرف است و دولتهای عربیای که دست در دست اسرائیل و امریکا دارند، حتی نتوانستهاند انصارالله یمن و حوثیها را که در راه حفظ فلسطین جانفشانیها کردهاند، مهار و کمتأثیر سازند. به واقع عدم تأثیرگذاری دولتهای وابسته عربی بر جریان جنگ غزه به حدی میرسد که نیروی دریایی یمن توانسته بارها ناوگانهای مرتبط با امریکا را که در مسیر رساندن انواع تسلیحات به تلآویو بودهاند، متوقف و از رسیدن به مقصد محروم کند یا با پرتاب موشکهای مؤثر، آنها را از تک و تا بیندازد. مصر در نقطه مقابل فقط ژست حمایت از مظلومان غزه را گرفته و در واقعیت با اجابت خواستههای ضدانسانی رژیم تلآویو، دروازههای ورودی شهر رفح را که سرشار از مردم گرسنه و مجروح و نیازمند فلسطین است، در اکثر اوقات بسته نگه داشته است تا نه غذای کافی به دست گرسنگان برسد و نه داروهایی که میتواند از مرگ و میرهای گسترده مجروحان بکاهد، باعث درمان این بیماران شود.
از جمال عبدالناصر
تا کشورهای کوچک عربی
شرایط متضاد و آکنده از خیانت فعلی در منطقه کاملاً متضاد با وضعیت 75 سال پیش است که رهبران تقریباً تمامی کشورهای عربی با حمایت از فلسطین و تقویت ملت مظلومی که اشغالگران قدس آنها را از خانه و کاشانهشان تارانده بودند، هم به وظایف انسانی خود عمل میکردند و هم از این طریق برای خود محبوبیت بیشتری را به ارمغان میآوردند و یکی از اولین و مهمترین اجراکنندگان این روند، جمال عبدالناصر رهبر مردمی و محبوب مصر در دهه 1950 بود که به وضوح گفت کمک به فلسطین و مردم گرانقدر آن هم و غم اوست و از هیچ کاری در این زمینه رویگردان نیست و دولتهای عراق و سوریه نیز در همان عصر قدمهایی را در این راه برداشتند.
بهاری که رو به خزان رفت
با این حال وقوع خیزشهای بزرگ مردمی در برخی کشورهای عربی که عنوان «بهار عربی» به آنها اطلاق شد، به رفتارهایی که وصف آن آمد، پایان بخشید و ملاحظهکاریها را کاهش داد و چنددستگی در میان کشورهای عربی خاورمیانه را فزونتر و آشکارتر ساخت. شاید بر اثر آن خیزشها، دولتهای وقت متزلزل شدند و طولی نکشید که یک روند ضدانقلابی در منطقه وزیدن گرفت و بر اثر آن بهار عربی بیش از پیش رو به خزان رفت و آشکارترین نماد آن در مصر بود.
تغییر اوضاع در تونس و سوریه
این واقعه کوچکی نبود زیرا مصر بزرگترین کشور عربی منطقه به حساب میآید و رهبر آن و روشهای متخذه دولتهای آن در هر عصری میتواند بر کل رویدادهای منطقه تأثیرگذار باشد. در تونس هم آثار مثبت برخاسته از «بهار عربی» پایانی زودهنگام را بر تغییرات دموکراتیک حاصله در این کشور به تصویر کشید و «قیص سعید» اتوکرات با برکناری پارلمان منتخب مردم و به تعلیق درآوردن قانون اساسی تونس، خود را رئیسجمهور جدید این کشور نامید. در همان زمانها در یمن، لیبی و سودان هم ناآرامیها و جنگهای داخلی کوتاه مدت یا بلندمدتی شکل گرفت که این البته بیتأثیر از تحریکات قدرتهای بزرگ غربی و برخی کشورهای جاهطلب منطقه نبود.
سند یک رسوایی دیرپا
با چنین پسزمینهای آنچه اینک در منطقه رواج دارد و پشت کردن آشکار و نهان برخی دولتهای بزرگ عربی به فلسطین افسوس و درد بیشتری را بر دلهای مجروح مینشاند و خائنان به فلسطین را در موضع انفعالی شدیدتری قرار میدهد. آنها اینک در نقطهای ایستادهاند که اگر کمکهایشان به اسرائیل عمر این رژیم آپارتایدی را حتی برای چند روز بیشتر کند، باید پاسخگوی مردم خویش در محکمه عدل عمومی باشند. فرایندی که غیرقابل اجتناب و سندی برای رسوایی دیرپای آنها در قضایای اخیر خاورمیانه خواهد بود.
منبع: middle East Eye