جنگ «تموز» و پایان افسانه شکست ناپذیری اسرائیل
جنگ ۳۳ روزه که با عنوان «جنگ» تموز هم شناخته میشود، جزو نبردهای سرنوشتساز تاریخ است که از جهات متعددی میتوان به آن پرداخت؛ از تحول در الگوهای عملیات پارتیزانی و ترکیب شیوههای مختلف رزم متعارف و نامتقارن تا تأثیر بر نظم بینالمللی و منطقهای. کاندولیزا رایس وزیر خارجه اسبق ایالات متحده وضعیت منطقه غرب آسیا را در آستانه جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ اینگونه توصیف کرد: «اکنون شاهد تولد خاورمیانه جدید هستیم.» با این حال، مقاومت حزبالله در این جنگ اجازه ایجاد تغییر مطلوب امریکا را نداد و از یکسو ثبات را به منطقه برگرداند و از سوی دیگر، دوباره نگرانیهای اولیه رژیم صهیونیستی را بازگرداند. جنبش نجبا در گفتوگویی با دکتر یوسف نصرالله، مدیر مرکز تحقیقات و مطالعات استراتژیک «باحث» به وجوه برجسته و تمایزبخش این نبرد با سایر جنگهای عربی-اسرائیلی پرداخته است که ترجمه آن در ادامه نقل میشود:
امیر فرشباف
خبر نگار
این نبرد که جهان و اذهان جهانیان را درگیر خود کرد، تحلیلگران و مؤسسات پژوهشی را به پرسش و تحلیل درباره تغییرات و تحولات این نبرد درخصوص میزان قدرت نیروهای مقاومت واداشت. همچنین تضادهایی در مفاهیم و معیارهای شکستها در تاریخ درگیری عربی-اسرائیلی طی دهههای گذشته ایجاد کرد، بهطوری که عصر جدیدی در پیروزیها و دستاوردهای بزرگ را به وجود آورد. این عصر جدید همچنان ادامه دارد؛ بهطوری که راهی جز استمرار ندارد، مگر با آزادسازی ملت، خاک، مقدسات و همچنین ثروتهای نفتی و گازی که امروزه شاهد [غارت] آنها هستیم.
میتوان گفت این جنگ (جنگ 33 روزه) نقاط عطف جدیدی در تئوریهای نبرد استراتژیک از خود به ارث گذاشته است، بهطوری که قادر به مقایسه با نمونههای معاصر و سنتی است، زیرا این نبرد «تموز» بود که برای نخستینبار نبرد کلاسیک سنتی را با نبرد گروههای شبه نظامی ادغام و ترکیبی از این نبردها را ایجادکرد و پیش از این چنین نبردی را در تاریخ جنگها ندیده بودیم.
موضوع دوم اینکه این جنگ منجر به تعطیلی وظیفه راهبردی تلآویو شد و این بسیار مهم است، زیرا به مثابه عصای قدرتمندی بود که اسرائیل بهوسیله آن با ملتها و جوامعی که خارج از سلطه امریکا حرکت میکردند، برخورد میکرد.
موضوع سوم اینکه جنگ 33 روزه شکست تحقیرآمیزی به دشمن تحمیل کرد و بیشک نخستین شکست آن در تاریخ درگیری عربی-اسرائیلی و نخستین شکست در سلسله نبردهای این رژیم از سال 1948 است.
«خاورمیانه جدید» عنوانی بود که امریکا با آن قصد ضربه زدن به نیروهای مقاومت نه فقط در لبنان که در تمام جهان را داشت و لبنان بخشی از این نقشه شیطانی بزرگ بود.
جنگ «تموز» نگرانی وجودی را به اسرائیل بازگرداند. این رژیم به عنوان دولتی دارای خصوصیت اشغالگری، از دو نگرانی رنج میبرد: نگرانی وجودی و نگرانی مشروعیت؛ درمورد نگرانی نخست (هستیشناسانه) رژیم صهیونیستی پس از نبرد 1967 پنداشت که این نگرانی را پشتسر گذاشته است، یعنی ایده عربی که قائل به «به دریا ریختن اسرائیل» بود، به آرزو و شعر و ادبیات تبدیل شد و [رهبران تلآویو] با خود گفتند که این تهدید را پشتسر گذاشتهاند. در جنگهای بعدی نیز این معادله تثبیت شده بود و نگرانی وجودی از بین رفته بود؛ بهعنوان مثال اعراب نبرد 1973 را با عنوان «تحرک» آغاز کردند؛ نه با عنوان نبرد آزادسازی. درواقع تحرک برای آغاز مذاکرات و مقدمهای برای معاهدههای صلح بود که خود تبدیل به مقدمه از بین بردن نگرانی دوم یعنی «نگرانی مشروعیت» شد. این دو جنگ (1967 و 1973) منجر به از بین رفتن این دو نگرانی برای رژیم صهیونیستی شد.
اهمیت جنگ 2006 این بود که تهدید وجودی و قرار گرفتن اسرائیل در چرخه تهدید وجودی را برگرداند. پیروزی حزبالله در نبرد «تموز» نقش مهمی در ضربه زدن به پروژه امریکایی (خاورمیانه بزرگ) داشت.