در حافظه موقت ذخیره شد...
داستانی خواندنی از مقاومت دلیرانه اهالی خرمشهر
در «خون، برادههایی از شهر» فقط آدمها نیستند که حضور دارند و با سرنوشتشان مواجه میشوند. همهچیز در خرمشهر، از درختها و گیاهان گرفته تا دیوارها و ساختمانها، دلیل وجودی و معنی خاص خودشان را دارند و قطعهای از یک روح بزرگتر را شکل میدهند. نویسنده در گفتن از آنها و درنگ بر آنها تعمد دارد و آگاهانه از توصیف فضا و روایت حس و حال، به جستوجوی چیزی عمیقتر و پایدارتر میرود. به نظر میرسد که این رمان کوتاه (صدوچهل و چند صفحهای) درباره شهری است که زندگی را دوست دارد و آن را میفهمد و لایق بهترینها نیز هست. و نیز درباره جنگی است که در ضدیت با این زندگی از راه میرسد و بهظاهر بر همهچیز سایه میاندازد.
اما آن روح بزرگتر، تسلیم شدنی نیست. مهم نیست که شرایط چقدر سخت شود و زمانه و دنیا چقدر بیرحم باشند. خرمشهر حتی زمانی که اشغال میشود به زیر سایه اهریمنی نمیرود و «خرمشهر»، یعنی پارهای از جان ایران باقی میماند. «خون، برادههایی از شهر» کاری از مهدی زارع در همکاری با نشر سوره مهر است. او در رمانش، آدمهایی را به صحنه میآورد و از فداکاریهایی که آنان میکنند و حماسههایی که رقم میزنند میگوید. این آدمها را که همگی عادی و بیادعا هستند (برخی خرمشهری و برخی که بعدتر از راه میرسند متعلق به شهرهای دیگر هستند) را تحسین میکند. دوستشان دارد. آنان را قهرمانان ماجرایی بزرگ میبیند.
مهدی زارع در «خون، برادههایی از شهر» از جنگ و نبرد خانه به خانه با دشمن مینویسد، اما به زعم خود به چیزی مهمتر توجه دارد. میکوشد خرمشهر را با همه عمق و عظمتش روایت کند و جنگ را آزمونی، اتفاقی و عارضهای در حیات آن به تصویر بکشد.