رفتارشناسی مشارکت سیاسی ایرانیان
نبض حیات سیاسی جامعه
نظامهای سیاسی مبتنی بر انباشتی از تجربهها و ایدههای سیاسی و اجتماعی شکل میگیرند. با این حال تنها عامل شکلدهنده نظامها، ایدههای محوری و بنیادین آنها نیست. در این میان «امور اجتماعی غیرمعرفتی» نیز دخیل هستند. به عنوان مثال، شکلگیری جنبشها، وقوع جنگها یا حوادث طبیعی همگی میتوانند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم تأثیر خود را در شکلگیری یا تغییر یک نظام سیاسی داشته باشند. شیوههای حکمرانی هم در امتداد نظامهای سیاسی تعریف میشوند. لذا هرچه درباره تغییر در حوزه نظامهای سیاسی و اجتماعی گفته شود را میتوان به تغییر در حوزه حکمرانی هم تعمیم داد. به شکل طبیعی و فطری، فهم متعارف ما «امور معرفتی» و تأثیر آنها در حکمرانی را آسانتر دریافت میکند. به عنوان مثال برنامهریزیهای میانمدت و بلند مدت، تربیت نیروی انسانی متخصص، استفاده از مستشاران یا توسعه دانشگاهها و محیطهای علمی همگی انواعی از «امور معرفتی» هستند که در کل تأثیری در وضعیت حکمرانی و کشورداری خواهند داشت. با این حال نباید اموری که با سازوکارهای معرفتی ارتباطی ندارند را نادیده گرفت.
دکتر محسن صبوریان
استاد جامعهشناسی و هیأت علمی دانشگاه تهران
«ایده سیاسی» و نقش آن
در حیات سیاسی جامعه
در ادوار سیاسی گذشته «ایدههای سیاسی» مختلفی مبتنی بر خاستگاه و گفتمان رؤسای جمهور حاکم بوده است. جنگ، سازندگی، اصلاحات، مهرورزی، تنشزدایی و عدالتورزی، اگر نه کل گفتمان، لااقل از جمله دالهای مرکزی دولتهای ادوار گذشته جمهوری اسلامی بوده است.
با توجه به نظام ریاستی در ایران، لزوماً این گفتمان با حزب و تفکری مرتبط نبوده است که حائز اکثریت کرسیهای مجلس شدهاند؛ بلکه خروجی انتخاب مردم در انتخابات مختلف ریاستجمهوری بوده است. بنابراین رئیس دولت و گروههای حامی او نماینده تام و تمام این گفتمانها در ادوار مختلف بوده است. پس هر رئیس دولتی در محدوده اختیارات قوه مجریه به دنبال پیشبرد بخشهای خاصی از سیاستهای خود در پاسخ به «ایدههای مرکزی» است که مردم به آن رأی دادهاند.
با این توضیحات، به نظر روشن میرسد که هرچند «حیات سیاسی یک جامعه» از «ایده سیاسی حاکمان» آن تأثیر میپذیرد اما نه به شکل دربست. مجموعهای از عوامل مختلف حیات سیاسی جامعه را متأثر میکنند که «ایده سیاسی حاکم» یکی از مهمترین آنهاست.
اهمیت «ایده سیاسی» حاکم از این نظر است که بالطبع هر تغییری در عرصه عمل نیازمند برنامهریزی و تجهیز منابع است و چنین چیزی عمدتاً از دولتها برمیآید. به ویژه در شرایطی که دولت مهمترین بازیگر عرصه اقتصادی کشور باشد. در این میان، نظام ریاستی در ایران چون برخاسته از نظام حزبی نیست، رئیسجمهور هم در عمل نمایندگی تفکرات و ایدههای مشخص حزبی را به عهده ندارد، بلکه در عوض هر آنچه را خود یا حامیان اصلی او اعلام میکند را نمایندگی میکند.
البته این بدان معنا نیست که ایدههای یک رئیسجمهور با توقعات پیشینی از او تفاوت ماهوی دارد. بالاخره هر رئیس دولتی نماینده گروههای اندیشگی و اجرایی خاص در جامعه است. با این حال ما در ایران صرفاً جبهههای موقتی با اسامی ناآشنا داریم که صرفاً یک یا دو ماه مانده به انتخابات شکل میگیرند و بعد هم منقضی میشوند؛ نه مانیفستی وجود دارد و نه گفتوگویی بین احزاب و نه سخنگویی. از این رو، عرصه رقابت انتخاباتی عمدتاً تبدیل به عرصه سنجش قدرت اقناعسازی هر یک از نامزدان ریاست جمهوری میشود.
«دلزدگی سیاسی»؛
ادعایی درست یا غلط؟
در این شرایط به ویژه پس از تجربههای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ به نظر میرسد «امر سیاسی در ایران» بیش از پیش از امور غیرمعرفتی حوزه سیاست و به ویژه «امر معاش» و «امور اقتصادی» تأثیر پذیرفته است. از همین روست که عمده شعارهای جذاب نامزدان ریاستجمهوری چنین سمت و سویی یافته است. در شرایطی که قدرت اقتصادی جامعه کاهش پیدا میکند، نوعی بیرغبتی و کرختی نسبت به «امر سیاسی» پدید میآید.
به خاطر داریم که در هرم نیازهای مزلو، نیازهای پایه سلامت و معیشت پایینتر و اساسیتر از نیازهایی نظیر عزتنفس و موفقیت و احترام متقابل قرار میگیرد. تنش بین دو حوزه «سیاسی» و «اقتصادی» هم تا حدی با همین مدل قابل توضیح است. البته هرم مزلو همه واقعیت جامعه ایران را نمیتواند نشان دهد بلکه فقط بخش متعارف و پیشبینیپذیر آن را توضیح میدهد (کما اینکه این کار را برای جوامع دیگر هم انجام میدهد).
بسیاری از عوامل و «رخداد»ها هستند که میتواند در شرایط حاد اقتصادی و معیشتی نظیر شرایط دهه ۵۷ تا ۶۷، تقویتکننده امر سیاسی و کنشهای سیاسی در جامعه باشند. جنگ و همبستگی جامعه در مقابل دشمن خارجی، یکی از این عوامل است. علل – عمدتاً نادیده گرفته شده – معنوی و نمادین هم یکی دیگر از علل تقویتکننده امر سیاسی در جامعه هستند.
در یک کلام، هر چند امر سیاسی صرفاً متأثر از عوامل اقتصادی نیست، اما به نظر میرسد پیشبینیپذیرترین عامل تضعیف مشارکت سیاسی در ایران را میتوان در این عامل یافت (هرچند عناصر دیگر نظیر امور نمادین، یا امور غیرمعرفتی هریک نیازمند تحلیلی مستقل هستند).
در نهایت «آیا میتوان این شرایط را معادل «افول امر سیاسی» در ایران دانست؟» به نظر میرسد هرچند نشانههایی چون مشارکت کم در برخی انتخاباتها یا بیعلاقگی از تحلیلهای سیاسی، پالس مثبتی برای حکمرانی مشارکتی اجتماعی نیستند و در این شرایط اگر نه از «افول» اما لااقل از «تضعیف امر سیاسی در ایران» میتوان سخن گفت، اما همه گناه آن به پای امور معیشتی یا دلزدگی از امور سیاسی نوشته نمیشود. موضوع مشارکت سیاسی و اجتماعی باید به عنوان یک مسأله اجتماعی مورد توجه قرار گیرد و با مکانیزمهای حقوقی و اجتماعی برای آن برنامهریزی کرد.
بــــرش
در شرایطی که قدرت اقتصادی جامعه کاهش پیدا میکند، نوعی بیرغبتی و کرختی نسبت به «امر سیاسی» پدید میآید. بویژه پس از تجربههای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ به نظر میرسد «امر سیاسی در ایران» بیش از پیش از امور غیرمعرفتی حوزه سیاست و به ویژه «امر معاش» و «امور اقتصادی» تأثیر پذیرفته است. از همین روست که عمده شعارهای جذاب نامزدان ریاستجمهوری چنین سمت و سویی یافته است.