نسلکشی بیشرمانه صهیونیستها در غزه چهره واقعی امریکاییها را برملا کرد
پایان آشکار «نظم بینالملل»
نسلکشی بیشرمانه صهیونیستها در غزه طی 9 ماه اخیر چیز زیادی از آنچه نظم بینالملل و امنیت جهانی نامیده میشد، باقی نگذاشته است و بدتر از همه اینکه به نظر میرسد راه بازگشتی به نقطه اولیه و دوران امنتر وجود نداشته باشد.
در پاکسازی قومی بزرگی که توسط دولت کودککش تلآویو در باریکه غزه به راه افتاده، تا این لحظه قریب به 39 هزار فلسطینی شهید شده و حدود 90 هزار نفر هم مجروح شدهاند و آنچه در غزه برجای نمانده، امنیت جانی است. وفور ساختمانهای ویرانشده در این منطقه چهرهای بس تأسفآور را فراروی میلیونها مردم آزاده جهان قرار داده است. در میان این همه ویرانی، اندک اعتبار باقیمانده امریکا هم قابل رؤیت و لمس است. کشوری که سالها مدعی تمدن و آزادی بوده و تأکید کرده که مخالف سرسخت با جنایات جنگی و مانعی بزرگ روبهروی هر عامل و نیرویی است که نسلکشی را در دستور کارش قرار دهد اما در جریان جنگ غزه مجری درجه اول همین فرایند نفرتانگیز بوده و معاونت در اجرای آن توسط رژیم غاصب صهیونیستی داشته و چهره واقعیاش بیش از پیش رو شده است. به واقع جنگ غزه که رژیم جعلی تلآویو از فردای روز وزیدن «طوفانالاقصی» به سمت اسرائیل آن را به راه انداخت و بمباران کور و بیوقفه غزه و همچنین کرانه باختری و مناطقی در جنوب لبنان را در بر داشته، نشان داده که نظم بینالملل و امنیت جهانی اگر هم وجود داشته، چیزی مربوط به گذشته دور است و حتی اگر این روند جدید باشد، امریکا با فجایعی که با مشارکت اسرائیل در غزه صورت داده، کوچکترین ادعایی در زمینه ایجاد و برقراری آن نمیتواند داشته باشد.
قوت قلبهای محو شده
دیرزمانی قطعنامههای سازمان ملل و شورای امنیت در راه محدودسازی جنایات این و آن، یک نقطه قوت و مایه دلگرمی برای ملتهای مغبون شده و دیواری مقاوم در برابر عوامل جنایات جنگی و مجریان نسلکشی بود اما از زمانی که برخی «قدرت»های غربی به سرکردگی امریکا صاحب حق وتوی قطعنامههایی شدند که منافع آنها را بهخطر میانداخت، اندک نشانههای انصاف و عدالت هم رنگ باخت و دنیا بیش از پیش به تسخیر «ابرقدرت»هایی درآمد که بعد از اتمام جنگ جهانی دوم نیروی بیشتری گرفتند. آنها چون حتی قادر به تحمل یکدیگر هم نبودند، جنگی سرد و طولانی را با اهدافی تبلیغاتی و به قصد بیاعتبار کردن یکدیگر به راه انداختند. این جنگ شاید در سنوات مختلف شدت و ضعفهایی یافته و نام مجریان آن تغییر ظاهری پیدا کرده باشد (نمونه: اتحاد جماهیر شوروی که به شکل روسیه درآمد) اما هرگز در اصل و هویت و در ظاهر و باطن تغییر مهمی نکرده و اصل قضیه پابرجا مانده است.
ردپای آشکار منفعتطلبی غربیها
ماندگارترین و البته تلخترین تصویر بهجای مانده از سالهای پایانی دهه 1940 تصویر نمایندگان پنج کشوری هستند که صاحب حق وتو در شورای امنیت شدند و از این طریق چه حقهای مسلم و بزرگی که در سطح جهان فنا شد تا این کشورها منافع شخصی خود را از دست ندهند. زشتترین موارد جدید اینگونه وتوها در جریان جنگ جاری در غزه رؤیت شده است. آنجا که امریکا طی 9 ماه اخیر به کرات قطعنامههایی را که توسط شورای امنیت در ضدیت با نسلکشی گسترده صهیونیستها در غزه صادر شده، وتو کرده و از این طریق از اجرایی شدن آن جلوگیری کرده است. تنها مرتبهای که در این روند تغییر حادث شد، در مورد طرح صلحی بود که خود جو بایدن رئیسجمهور امریکا یک ماه پیش با هدف برقراری آتشبس در غزه به شورای امنیت ارائه داد و طبعاً اجرای آن را هم وتو نکرد و برعکس به سایر اعضای شورا توصیه کرد اما حتی در این مورد هم میشد ردپای منفعتطلب شخصی غربیها را در این پروسه مشاهده کرد.
فقط از دشمنان امریکا ایراد بگیرید!
نوع برخورد امریکا و شرکای بزرگ غربیاش با رسمیترین نهادهای قضایی جهان به گونهای است که انگار با بدویترین ارگانهای اجتماعی طرف هستند. بعد از اینکه حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو نخستوزیر و یوآو گالانت وزیر جنگ اسرائیل به اتهام نسلکشی و انجام بزرگترین جنایات جنگی در غزه توسط دادگاه بینالمللی داوری (ICC) صادر شد، به گفته کریمخان دادستان ارشد این نهاد برخوردهایی بسیار مخرب از سوی امریکا و سایر «قدرت»های غربی با این حکم صورت گرفت. کاخ سفید به وضوح اعلام کرد که «ICC» صلاحیت فنی و موضوعی رسیدگی به این رویداد را ندارد و به جای اینکه نتانیاهو و گالانت مجازات شوند، صادرکنندگان احکام آنها باید تحت پیگرد قضایی قرار بگیرند و جدیترین محرومیتها در مورد آنان اعمال شود. این نوع برخورد و هجوم سراسری فرانسه، آلمان و بریتانیا به رؤسای دیوانعالی لاهه به قصد راندن آنها به حاشیه و جلوگیری از اجرایی شدن احکام صادره آنان نشان داد این «قدرت»های غربی فقط زمانی این محاکم جهانی و احکامشان را به رسمیت میشناسند که صحبتهایی کلی و بدون ضمانت اجرایی داشته باشند و اگر به پایمال شدن حقوق بشر در برخی کشورها ایراد میگیرند، آن کشورها جزو دشمنان امریکا باشند و نه در بین شرکای این کشور و احکام باید دست روسیه و چین را ببندد و نه دست امریکا را که روند همکاریهای وسیعش با اسرائیل همواره بسیار مهم برشمرده شده و تأکید کرده است که هرگز از حمایت از این رژیم نامشروع دست برنخواهد داشت. پیرو همین سیاستگذاریهاست که میشنویم برخی سران بزرگ دولتهای غربی به کریمخان گفتهاند: «ظاهراً هوای ژوهانسبورگ و کل آفریقاییها را دارید که علیه اسرائیل به محکمه شما (دادگاه بینالمللی داوری) اقامه دعوا کرده و حکم بازداشت سران رژیم تلآویو را هم گرفتهاند. اما رفتار خود شما هم یکسویه و دیکتاتورمآبانه است.»
آنتیتز بزرگ نظم و عدالت
به رغم زیادهخواهیهای امریکا و توجیه کارهای ضدانسانیاش بویژه طی 9 ماه اخیر در غزه و مشارکتش در کشتار خیل زنان و کودکان بیگناه، مسئولان کاخ سفید هنوز هم مدعیاند که به امریکا باید به چشم یک نیروی مثبت و نیکاندیش نگاه کرد، زیرا در قیاس با روسیه مقاصد بهتری دارد و سیاستها و کارهایش برای جهانیان مفیدتر از چیزی است که شرقیها و چپیها من جمله روسها در اندیشه و در دستور کار خود دارند! این تحریف آشکار واقعیت و تلاش برای خوب جلوه دادن خود با این بهانه است که روسها اهداف جهانگشایانه بیشتری دارند و اگر جز این بود، اینطور اوکراین را نمیکوبیدند و به سمت حامیان آنها هم خیز برنمیداشتند و علیه آنان نیز خط و نشان نمیکشیدند. با این حال چطور میتوان بر اعمال هولناک امریکاییها در جریان جنگ غزه که حتی هجوم به خاک یمن و سوریه و بمباران این کشورها را هم موجب شد، چشم پوشید و از یاد برد که امریکا بزرگترین محمولههای تسلیحاتی خود را به اسرائیل فرستاده تا غزه را با وسعت هرچه بیشتر بکوبد و در نقطه مقابل راههای رسیدن کمکهای انساندوستانه غذایی و دارویی را به رفح مسدود کرده تا خیل مجروحان فلسطینی بر اثر نرسیدن داروها جان ببازند و کودکان گرسنه، قربانی سوءتغذیه شوند. این قبیل کارها پایانی آشکار بر افسانه «نظم و عدالت جهانی» است و کدام بیآبرویی بزرگتر از این برای امریکا که بانی و مجری این پاکسازیهای قومی و شریک درجه اول صهیونیستها در اجرای عملیات پلیدشان بوده است. آیا این همان واشنگتنی نیست که سالها ادعای برقراری امنیت بینالملل و نظم جهانی را داشت و حالا فقط آنتیتز آشکار آن نشان میدهد؟
منبع: Al.Jazeera.com