منش و روش حکمرانی در مکتب غدیر

الگــوی حکمـرانــی ولایـــــی

از واقعه غدیر می‌توان «مدل حکمرانی ولایی» را استخراج و استنباط کرد که دو اصل مهم دارد؛ یکی، ولایت مطلقه فقیه و دوم، مردم‌سالاری دینی. بسیاری می‌پرسند «چطور می‌شود با وجود حداکثری ولایت، مشارکت حداکثری مردم را هم داشت؟» در این گفتار به این بحث خواهیم پرداخت که چرا وجود این دو باهم و توأمان، حضوری پارادوکسیکال نیست؛ چنانکه وجود یکی، مانع از حضور دیگری شود؛ و همین امر وجه تمایز مدل حکمرانی ولایی با دیگر مدل‌های حکمرانی موجود در دنیاست.

دکتر عبدالحسین خسروپناه
استاد فلسفه و حکمت و دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی

دستاورد تمدنی غدیر
«حکمرانی» در علوم‌سیاسی اصطلاح نوینی است که شاید سابقه‌ای بیش از چهار دهه نداشته باشد اما در 2 دهه اخیر به بحث جدی عالمان علم سیاست بدل شده است. حکمرانی شامل سه رکن «سیاستگذاری»، «تنظیم‌گری» و «تصدی‌گری» است که در دنیای امروز در سه مدل حکمرانی «هرمی»، «بازاری» و «شبکه‌ای» ظهور یافته است.
در حکمرانی هرمی در یک ساختار بوروکراسی فرد حاکم در رأس امور قرار می‌گیرد و دستورات طی سلسله مراتب به دیگر ساختار هرم منتقل می‌شود و در نهایت به مجریان می‌رسد. از همین رو، این مدل حکمرانی، به حکمرانی از بالا به پایین معروف است که با وجود مزایا، معایب بسیاری هم دارد. در حکمرانی بازاری، صاحبان قدرت و ثروت پیشران فرهنگ و اقتصاد و سیاست و اجتماع می‌شوند که اغلب نظام‌های لیبرال- دموکراسی طرفدار این نوع از حکمرانی هستند. در حکمرانی شبکه‌ای، حکمرانی با دولت حداقلی و فعالیت حداکثری مردم انجام می‌شود و «جامعه مدنی» در این نوع از حکمرانی ظهور بیشتری پیدا می‌کند.
اما رویداد غدیر برای ما صرفاً یک واقعه تاریخی نبود و برای جوامع اسلامی، دستاورد‌های تمدنی داشت از جمله «حکمرانی ولایی» را به عنوان مدل حکمرانی چهارم به جوامع اسلامی عرضه کرد.
 
گوهر غدیر «ولایت» است
 پیغمبر اکرم(ص) در ‌حجةالوداع بعد از اینکه مردم اعمال حج را انجام دادند همه را در منطقه غدیر جمع می‌کنند و می‌فرمایند «خداوند ولی من است و من ولی مؤمنان هستم و من نسبت به خود شما به ولایت شما سزاوارترم. هر کس که من مولای او هستم، از این پس علی مولای اوست.»
از همین روست که می‌گوییم گوهر غدیر «ولایت» است؛ پیامبر اکرم(ص) ولایت علی(ع) را به مردم معرفی کرد. در قرآن کریم به صراحت عنوان می‌شود که ولایت از آنِ خدای سبحان، پیغمبر(ص) و علی(ع) است. ولایت بالذات از آنِ حق‌تعالی است و ولایت به تبع و به اذن الله، از آنِ پیغمبر و امیرالمؤمنین است. در واقع، خداوند ولایت را به امیرالمؤمنین(ع) تجلی کرده است. باید به این نکته دقت کنیم که «تجافی» نیست بلکه «تجلی» است.
در «تجافی» وقتی چیزی از بالا تنزل می‌کند دیگر بالا نیست و وقتی بالا است دیگر پایین نمی‌تواند باشد همچون قطرات بارانی که خداوند سبحان تجافی می‌کند چون قطرات باران وقتی پایین آمد دیگر بالا نیستند. اما در «تجلی» از مرحله مُنزِل کم نمی‌شود مثل معلمی که علمش را به متعلم تجلی می‌کند و چیزی از او کم نمی‌شود. در این معناست که می‌گوییم خداوند ولایت را به امیرالمؤمنین(ع) تجلی کرده است. یعنی در رویداد غدیر، ولایت علی(ع) فعلیت پیدا می‌کند در شرایطی که هنوز خود پیغمبر اکرم(ص) حاضر هستند.
 
«ولایت مطلقه فقیه» با «مردم‌سالاری دینی» چطور قابل جمع است؟
از آنجایی که «مدل حکمرانی ولایی» متفاوت از دیگر الگوهای حکمرانی موجود در دنیاست بنابراین ساختار حکومتی خاص خود را می‌طلبد. نظریه ولایت ‌فقیه یک «نظریه ‌الحکومه» است که نیاز به یک مدل حکمرانی دارد که همین حکمرانی ولایی است.
ولایت به معنای «قرابت» است. طناب‌های بهم‌بافته که یک طناب ضخیمی می‌سازند و با بافتن این طناب‌های ضخیم، طناب‌های ضخیم‌تری بدست می‌آورند؛ اعراب به اینها «ولایت» می‌گویند. بنابراین ولایت به معنای قرابت است؛ پیوند ناگسستنی مؤمنین باهم، پیوند محکم مؤمنین با ولی و پیوند ولی با مردم و حق‌تعالی. یک شبکه درهم تنیده را می‌سازد که باید دید ولی در کجای این شکبه پیچیده ارتباطی قرار می‌گیرد.
در حکمرانی هرمی، حاکم در رأس است. در حکمرانی بازاری، صاحبان قدرت و ثروت بازیگردان مناسبت‌ها هستند. در حکمرانی شبکه‌ای که ولی واحد ندارد و شبکه مردم میدان‌دار هستند. اما در حکمرانی ولایی، جای ولی کجاست؟ پاسخ این پرسش را می‌توان در خطبه شقشقیه امیرالمؤمنین(ع) یافت. ایشان می‌فرمایند نسبت من به خلافت همچون محور آسیاب است به خود آسیاب. به این معنا که محور آسیاب در وسط است و کل آسیاب حول این محور شکل می‌گیرد و می‌گردد و اگر این محور نباشد اساساً کل آسیاب از کار می‌افتد.بنابراین در حکمرانی ولایی کل مردم مشارکت دارند اما حول ولی. اگر این محور حذف شود مرجئه، اشعری، معتزله و صدها فرقه‌ متفرقه دیگر پدید می‌آید. این ولایتی که در تفکر شیعی در فقیه جامع‌الشرایط تجلی می‌یابد به همین دلیل است. ما در اندیشه سیاسی اسلام هم معتقد به «ولایت مطلقه فقیه» هستیم و هم به «مردم‌سالاری دینی» باور داریم. و این دو در حکمرانی ولایی، گزاره‌های پارادوکسیکال نیستند.
حکمرانی لیبرال با دولت حداقلی، مشارکت مردمی را حداکثری‌طلب می‌کند. در مقابل، ایدئولوژی سوسیالیسم که دولت را حداکثری و مردم را حداقلی می‌خواهد. اما در اندیشه سیاسی اسلام، دولت حداکثری است به این معنا که معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستیم و از سوی دیگر حضور حداکثری مردم را در مردم‌سالاری دینی در نظر گرفته‌ایم. این دو، در ذیل حکمرانی ولایی قابل جمع است؛ چون ولایت مطلقه فقیه چون محور این آسیاب است که مردم با حضور حداکثری خود در مراحل سه‌گانه حکمرانی شامل «سیاستگذاری» و «تنظیم‌گری» و «تصدی‌گری» نقش‌آفرینی می‌کنند و اگر این محور مطلق را حذف کنیم بطور کلی تنظیم‌ آسیاب بهم می‌خورد.
در عصر ما این محور آسیاب منظومه فکری امامین انقلاب است که ذیل مکتب علوی و نبوی شکل گرفته است و برای مشخص شدن نحوه حکمرانی ولایی می‌توانیم به نامه 53 نهج‌البلاغه رجوع کنیم که در آن امیرالمؤمنین در عهدنامه مالک اشتر شیوه‌ حکمرانی ولایی را تدوین کرده است.

*مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر خسروپناه با عنوان «مدل حکمرانی ولایی و مکتب غدیر» است که در همایش «پیام آسمانی غدیر و تجلیل از مروجان آن» در استان مازندران، شهرستان ساری ارائه شده است.

 

بــــرش

ما در اندیشه سیاسی اسلام هم معتقد به «ولایت مطلقه فقیه» هستیم و هم به «مردم‌سالاری دینی» باور داریم. و این دو در حکمرانی ولایی، گزاره‌های پارادوکسیکال نیستند. حکمرانی لیبرال با دولت حداقلی، مشارکت مردمی را حداکثری‌طلب می‌کند. در مقابل، ایدئولوژی سوسیالیسم که دولت را حداکثری و مردم را حداقلی می‌خواهد. اما در اندیشه سیاسی اسلام، دولت حداکثری است به این معنا که معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستیم و از سوی دیگر حضور حداکثری مردم را در مردم‌سالاری دینی در نظر گرفته‌ایم.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و نود و چهار
 - شماره هشت هزار و چهارصد و نود و چهار - ۰۴ تیر ۱۴۰۳