برای محمدعلی بهمنی که در بستر بیماری است
من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
مختار شکری پور
شاعر و نویسنده
این روزها جامعه شعری، نگران شاعری خوشنام و خوشطبع است که 19 خرداد دچار سکته مغزی شد اما خوشبختانه نگرانی تا حدود زیادی برطرف شده و گویا بهمنی دوباره تکلم خود را بهصورت جزئی به دست آورده و راه هم رفته است. این نگرانی فراگیر که شخصاً در خیلی از طیفهای شعری و فرهنگی شاهدش بودم، نه تنها به خاطر جایگاه برجسته و انکارنشدنی ایشان در شعر و بخصوص در غزل که به واسطه غزلهای ناب و بدیعش بود که به آن هستی دوباره بخشید بلکه به واسطه زلالی و خصلت معلمی و توجه و دستگیری و پشتیبانیاش از شاعران جوان است که زبانزد همه هم هست.
محمدعلی بهمنی اگر چه بیشتر بهعنوان غزلسرایی مطرح و جریانساز در کنار همتایان زندهیادش چون بانو سیمین بهبهانی و حسین منزوی و ترانهسازی ملهم از تفکر و ماهیت غزلیاش در جامعه شعر و همین طور مردم مطرح شده اما یک پایش هم در شعر غیرعروضی است. بخصوص شعرهای ناب کوتاهش که بنده هم چند تا از آنها را به کردی ترجمه کرده و در کتاب گزیده شعر معاصر ایران به کردی آوردهام. توجه دو طرف شاعر و شاعران سپیدگو و آزاد در کنار شاعران غزلگوی کلاسیک، ویژگی منحصر به فردی به شخصیت بهمنی داده و شاید به این خاطر است که هم خودش ذووجهین است و هم بهعنوان یک معلم شعر به معنای فراگیر آن، توجه ویژه به شاعران از هر طیف داشته است.
بهمنی نـه تنهـا شـاعری خلاق و ساختارشکن با زبانی متفاوت و اغلب هنجارگریز و نوآور در قالبهای سنتی شعر، بویژه غزل و همچنین دارای تجربههایی در قالبهای شعری جدید است بلکـه صاحب نظر و راهنمای شاعران هم بوده و بهعنوان منتقـد و داور نیز در همایشهـای ادبـی، فرهنگـی و هنـری حضـور فعـال و مؤثری در سراسر کشور داشته است. به همین خاطر، جایگاهی برجسته در میان شاعران اقلیمهای مختلف ایران دارد. بند نشدن او در تهران و حضورش در بندرعباس و بهعنوان داور در جشنوارهای مختلف استانی، شاید یکی از عوامل همین حضور فراگیرش در شعر کشور باشد. حضور بهمنی در کنار خوانندگان مطرح و متفاوت موسیقی و استفاده از شعرهایش توسط طیفهای مختلف چند نسل از خوانندگان، یکی دیگر از نقطهعطفهای نادر این شاعر ستودنی است که در کمتر شاعری دیده شده است. این ویژگی برجسته بیشتر به ظرفیتهای ویژه و گوناگون شعرها و ترانههای او بستگی دارد اما خواندهشدن شعرهای او توسط زندهیاد «ناصرعبداللهی» و عجینشدن آهنگهای این خواننده با سبک متفاوتش در دهه 70 با شعرهای بهمنی، نقطهعطفی در شعر و کارنامه بهمنی شد اما ناگفته نماند که آثار ناصر عبداللهی هم به همان میزان و حتی بیشتر، مدیون شعرهای پرظرفیت موسیقایی بهمنی است. از طرف دیگر، گرهخوردن هنر این شاعر و خواننده به هم، مرهون ارتباط عمیق و دوسویه دو هنرمند بود. بهمنی از جمله شاعرانی است که شعرش در میان مردم هم جایگاهی خاص پیدا کرده و یکی از ویژگیهای آثارش، اجتماعی بودن شعرهای اوست به طوری که میتوان غزلهای اجتماعی او را از نمونههای اعلای این نوع غزل دانست.
اگرچه گفتن از ویژگیهای سبکی و فنی و تکنیکی بهمنی در غزل و سایر قالبهای شعری هم در این مختصر نمیگنجد اما باید اشاره کرد که بهمنی از جمله شاعرانی است که تجربههای مختلف شعری او بر هر اهل شعری پوشیده نیست. ابداعات و چینش زبانی خاص نحوی و آشناییزداییهای زبانی او بویژه در غزل، موجب شده که به یک زبان و لحن و سبک خاص خود در شعر دست یابد. سرودن غزلها و شعرهایی مبتنی بر روایت، تصویر و موقعیتهای نمایشگونه، دغدغه شعر کوتاه و منظومه بلند گفتن، عدول از شکل سطربندی و فرم و نحو سنتی غزل و اهتمام ویژهاش به عناصر موسیقی شعر از جمله قافیه و تناسب آوایی آن با حروف و ایجاد عاطفه در شعرش از این طریق، آوردن تشـبیهات و اسـتعارهها و کنایههـای شـعری و برجستهســازی کلام از جمله شاخصههای شعری و زبانی اوست. استفاده از کلمات ملهم از طبیعت کلام و پرهیز از تصنعگویی در این زمینه، رجوعش به فرهنگ مردم در واژهگزینی، باعث سـادگی و روانـی و نزدیـک شـدن شعرش بـه زبـان مـردم شده و یکی از دلایل استقبال مردم از شعرهایش نیز همین است. بهعنوان مثال این مصرع شعری«گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» را بنگرید که شاعر چگونه با آشناییزدایی و تغییر نحوی از کاربرد معمولی یک واژه، چنین باعث دلنشین شدن و بدیع بودن کلامش شده است. تناسب حروف و توازن آوایی ملهم از به کارگیری هجاها و چینش نحوی هم از دیگر جلوههای زبانی کار اوست. نگاه بهمنی به غزل متفاوت است چون آن را نه بهعنوان یک قالب محدود بلکه بهعنوان فکری سیال و پویا میپندارد که تجربههای مدام با آن میتوان کرد و از این روست که میگوید: «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم.» امید که این شاعر مهربان ما سلامتی کامل را بازیابد و زندگی غزلوارش تداوم یابد!