عبور از صنمپرستی برای رسیدن به صمدپرستی
فلسفه عید قربان گذشتن انسان از تعلقات و بازگشت به خود حقیقی است
دکتر محمدجواد رودگر
استاد فلسفه و عرفان پژوهشکده حکمت و دینپژوهی
1. عید قربان و فلسفه وجودیاش در «بازگشت به خود حقیقی» خلاصه میشود. به این معنا که هر انسانی بسنجد که چقدر میتواند از تعلقاتش بگذرد. همه ما اسماعیلهای زیادی در درون و بیرون از وجودِ خود داریم که تا آنها را به قربانگاه نبریم و ابراهیموار با آنها مواجه نشویم، نمیتوانیم «مراتب عبودیت» را طی کنیم.
حضرت ابراهیم(ع) با قربانی کردن اسماعیل، فرزندِ محبوب خود، در واقع تعلقات خویش را به قربانگاه برد. بنابراین سلوک ابراهیمی به ما میآموزد که برای رسیدن به معبود و طی طریق عبودیت، باید از تعلقات درونی و دنیایی گذشت. از همین روست که به عید قربان «عید اضحی» هم گفته میشود؛ به این معنا که سالک الیالله در طریق سیر و سلوکش ابتدا باید «تضحیه نفس» کند و با قربانی کردن خودِ ناسوتی و حجابِ اکبرش، حرکت وجودیاش را در سیر الیالله رقم زند. برای اینکه «فناء فیالله» برای فرد حاصل شود، باید مراتب عبودیت را طی کند تا در نهایت برایش «بقاء بالله» میسر شود.
2. برای عبور از «صنمپرستی» و رسیدن به «صمدپرستی» باید حجابها و منیتها را کنار زد. اساساً فلسفه عید قربان هم گذر از همین خودپرستی و رسیدن به خداپرستی است تا «توحید» را در متن وجودی ما پیاده کند و ما را از همه این تکثرها عبور دهد.
اگر بتوانیم اینچنین طی طریق کنیم، در سلوک ابراهیمی گام گذاشتهایم. از آن رو، حضرت ابراهیم(ع) مظهر توحید شد که توانست از تمام این کثرتها و تعلقها عبور کند و سختترین امتحان خدای سبحان را که قربانی کردن فرزندش بود، پشتسر بگذارد. زمانی که سلوک الیالله او کامل شد و مورد تأیید پروردگار قرار گرفت، از سوی خداوند «فدیه» برای او فرستاده شد.
به این اعتبار میتوان گفت درسی که عید قربان برای بشر امروز دارد این است که اگر کسی بخواهد ابراهیموار سلوک الیالله داشته باشد، باید از تمام تعلقات خود بگذرد؛ خودخواهی، خودنگری، خودبسندی، خودپسندی و خودسِتایی از مهمترین تعلقاتی است که انسانِ مدرن را درگیر مناسبات دنیوی میکند و او را از رسیدن به فنای فیالله و آنگاه بقاء بالله باز میدارد.
3. خداوند متعال در آیه 9 سوره شمس میفرمایند: قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکاهَا «هر کس نفس خود را از گناه پاک و منزه سازد رستگار خواهد شد.»
از همین روست که «تزکیه نفس» مقدمهای برای «تضحیه نفس» شده است؛ تا نفس خود را به قربانگاه نبریم، نمیتوانیم در حریم معبود قرار گیریم و به معشوق خود یعنی خدای سبحان برسیم.
به قول لسانالغیب حافظ شیرازی:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
یا در جای دیگری میگوید:
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی
یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
در اینجا «رَستن» به معنای رَهیدن از عالمِ ناسوت و رسیدن به عالمِ ملکوت و مافوق ملکوت است؛ ما تا از خود رها نشویم به معشوقمان و خداوند سبحان نمیرسیم. رسیدن به محبوبِ سرمدی زمانی محقق خواهد شد که ما اسماعیلهای وجودی خود را بشناسیم و به قربانگاه ببریم. بنابراین تا خودشناسی اتفاق نیفتد خداشناسی محقق نمیشود. رسیدن به مقام مقصود با خودآگاهی، خودسازی و خودمراقبتی میسر میشود و این درسی است که از عید قربان و سلوک ابراهیمی میتوان گرفت.
بــــرش
همه ما اسماعیلهای زیادی در درون و بیرون از وجودِ خود داریم که تا آنها را به قربانگاه نبریم و ابراهیموار با آنها مواجه نشویم، نمیتوانیم «مراتب عبودیت» را طی کنیم. برای عبور از «صنمپرستی» و رسیدن به «صمدپرستی» باید حجابها و منیتها را کنار زد.