گزارش «ایران» از پرفروش‌ترین نمایش بهار 1403

تلفیق طنز و تراژدی


نمایش «گالیله» به کارگردانی شهاب‌الدین حسین‌پور و تهیه‎‌‌کنندگی آزیتا موگویی براساس ترجمه‌ حمید سمندریان از ۲۹ فروردین تا ۳۰ خرداد در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه است.
از سال گذشته اخباری درباره نمایش «گالیله» و انتخاب بازیگران آن منتشر شده بود تا در آغازین ماه سال، این تئاتر روی صحنه برود و تعداد زیادی از علاقه‌مندان به هنرهای نمایشی را در غروب‌های دلپذیر بهاری به تئاترشهر بکشاند.
قرن هفدهم، قرنی که جدال علم و طاعون از شاخصه‌های اصلی آن است، عصر طلایی هلند، جنبش فرهنگی باروک، انقلاب علمی و بحران عمومی در اروپا؛ نیوتن، لایبنیتس، گالیله و دکارت پیامبران دنیای معاصر به عرصه جهان گام می‌گذارند تا مردمان اغلب عامی جهان را با مفاهیم دماسنج، جاذبه، تلسکوپ، کشف ستاره و... آشنا کنند و زندگی خاک‌آلود مردم اروپا را به آسمان پرستاره پیوند زنند و هر ستاره و ستارگان را نامگذاری کنند و بر دفتر اهالی علم و کتاب ثبت کنند.
آلمانی مارکسیست آواره‌ای در ابتدای قرن بیستم آخرین نمایشنامه خود را می‌نویسد و کاراکتری را برای اثر خود برمی‌گزیند که فارغ از نظم موجود و بی‌رحم روزگار در مقابل تحجر حکام زبون و کشیشان قرون وسطایی می‌ایستد و از چرخش زمین به دور خورشید می‌گوید.
برشت پرسوناژ علمی گالیله را به اقتضای زمانه جنگ، آوارگی و سیاست‌زدگی روزگار، جامه سیاست می‌پوشاند و به روی صحنه می‌آورد.
«زندگی گالیله» شرحی است از آنچه بر گالیله گذشت تا با دو عدسی کوچک باورهای کهنه را وارونه کند و آسمان، کهکشان و اقمارش را از پس وهم و بخارات بیرون آورد. برشت آشنایی‌زدایی نمی‌کند، تنها و تنها از تکنیک فورگراندینگ بهره می‌گیرد و به زیبایی تلاش گالیله را از دیدگاه هنری خود طرح می‌زند.
زندگی گالیله سفر است، همچون زندگی خود نویسنده که از سرزمینی به سرزمین دیگر کوله‌بار کلمات و داستان‌هایش را به دوش می‌کشد.
مواجهه‌ای روشن با حقیقت و بعد تقلا برای اثبات حقیقت با تأکید بر اینکه «آنکه حقیقت را نمی‌داند فقط بی‌شعور است، اما آنکه حقیقت را می‌داند و آن را دروغ می‌نامد، تبهکار است.»
 
حسرت 40ساله سمندریان
سمندریان، مترجم «زندگی گالیله» به فارسی از ابتدای دهه 60 تلاش کرد این اثر را به روی صحنه ببرد و درباره آن گفت: «زندگی گالیله افراطی‌ترین درامی است که دوست دارم آن را اجرا کنم. آنچه من در این نمایشنامه می‌بینم رنج‌های یک انسان نابغه و محرومیت‌های یک کاشف و چیدن بال‌های انسانی است که قدرت پرواز پرندگان را دارد، اما در نهایت محکوم به سکوت می‌شود.
روزگار مرگی صوری را به گالیله تحمیل می‌کند ولی ذات نبوغ در او ماندگار می‌ماند. یعنی شکنجه‌ هولناکی که برای نوابغ صدها برابر قوی‌تر از انسان‌های عادی است و کشف این انسان استثنایی در نمایشنامه برای من مهم است.»
12سال پس از درگذشت پدر تئاتر معاصر ایران، حمید سمندریان، شاگردان و وامداران او به وصیت هنری‌اش عمل می‌کنند و نمایش «گالیله» را به روی صحنه می‌برند؛ نگاه و خوانشی از تراژدی شکست علم با رگه‌هایی از طنز سیاه. لحن طنز آن، گاه در کلام فرهاد آئیش، بازیگر نقش گالیله به لحن کوچه‌بازاری نزول می‌یابد.

سیاست‌زدایی از «زندگی گالیله»
نمایشی جاندار که از پس حذف و اضافات و بازنگری‌هایی در متن برشت به روی صحنه آمده و برخی صحنه‌ها با کرئوگرافی و ازدحام بازیگران روندی استعاری از هذیان‌گونگی قرون وسطی به خود می‌گیرد. میزانسن با المان‌های هندسی طراحی شده و نورپردازی آن وجه منجم بودن شخصیت را به نمایش می‌گذارد.
لباس‌ها قرن هفدهمی است و میز بیضی بزرگ با پایه‌های کوتاه و میزانسن و دکوری آوانگارد با اجزای هندسی و ارجاعاتی به شخصیت علمی پرسوناژ اصلی هستند. میز در منزل عالیجناب رابین، شام آخر مسیح را تداعی می‌کند اما در وارونگی کامل با مفهوم اصلی خود.
صاحبان اثر تلاش کرده‌اند از بار سیاسی متن برشت و نگاه مارکسیستی‌اش بکاهند و مخاطب امروز متن را با دیالوگ‌های طولانی ملول نسازند. با این حال نمایش بیش از 130دقیقه به طول می‌انجامد. مأمور اَنکیزیسیون (با بازی آرش ‌فلاحت‌پیشه) با یک عینک تلسکوپی تلاش می‌کند استعاره‌ای هجوآمیز باشد از تفتیش عقاید در قرون وسطی.
بازی تأثیرگذار و قوی آئیش و محمد نادری در مقابل بازی برخی از بازیگران دیگر اوج و فرود زیادی را در این نمایش به دنبال دارد که بیش از همه به چشم می‌آید. جایگزین شدن نورا هاشمی با المیرا دهقانی این فراز و نشیب را در اجرا به‌ وضوح نمایان می‌سازد.
بازی محمد نادری در دو نقش متفاوت پیر و جوان، ساده و پیچیده (کاردینال بلارمین و بازرس) و تقابل نقش‌های متفاوت، قدرت بازی او را به رخ بیننده می‌کشد. افزایش حضور زنان (خانم سارتی و ویرجینیا) بر صحنه «گالیله» و افزودن چاشنی عشق به صحنه‌ها و برخوردها از تلاش کارگردان برای جذب مخاطب امروز حکایت می‌کند. آنجا که طاعون با رقص‌نگاری به تصویر کشیده می‌شود، صحنه‌های بعدی از نمایشنامه اصلی حذف می‌شوند و به نوعی شکافی به وجود می‌آید که بیننده در میان رها شده و نمی‌داند طاعون سیاه چرا به عقب‌نشینی کلیسا دربرابر گالیله می‌انجامد. چهره‌پردازی و گریم اغراق‌گونه شخصیت‌های فرعی با چهره‌هایی منقش، ارجاعی به بی‌هویتی و خنثی بودن آنهاست؛ کسانی که در جدال قدرتمندان و علم، سویه مشخصی را برنمی‌گزینند.
 
پایانی امیدبخش برای یک تراژدی
نمایش «گالیله» به تهیه‌‌‌‌‌‌‌‌کنندگی آزیتا موگویی و کارگردانی شهاب‌‌‌‌‌‌‌‌الدین حسین‌‌‌‌‌‌‌‌پور با نقش‌آفرینی فرهاد آئیش، صدف اسپهبدی، نورا هاشمی، محمد نادری، حمید رحیمی، شهروز دل‌‌‌‌‌‌‌‌افکار، آرش فلاحت‌‌‌‌‌‌‌‌پیشه، محمد معتضدی، اشکان صادقی، فربد فرهنگ‌‌‌‌‌‌‌‌، علیرضا ساوه‌درودی، سامان کرمی و علیرضا مؤیدی در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه است.
نمایشنامه «گالیله» نوشته برتولت برشت و ترجمه حمید سمندریان است و دراماتورژی متن را نیز محمد امیریاراحمدی بر عهده دارد.
پولاد کیمیایی نیز قطعه «آهای گالیله» را برای نمایش «گالیله» خوانده است. قطعه «آهای گالیله» را یک خواننده دوره‌‌‌‌‌‌‌‌گرد در این نمایش می‌خواند که ترانه آن را کاوه آفاق سروده و آهنگسازی و تنظیم موسیقی نمایش این ترانه برعهده محمدرضا چراغعلی است.
پایان‌بندی امیدبخش اثر با تصاویری از پیشرفت علم کلیشه‌ای شعارزده را متبادر می‌سازد.
در پایان نمی‌توان این اثر نمایشی را یک نمایش قوی، یکدست و ماندگار دانست، تنها تلاشی جسورانه است که کوشیده ردپای بزرگان تئاتر را جسته و از زاویه‌ای دیگر آن را بیازماید. گفتنی است، نمایش «گالیله» که از ۲۹ فروردین در تالار اصلی با ظرفیت ۵۷۹ مخاطب و قیمت بلیت۳۰۰ هزار تومان اجرای خود را آغاز کرده است، توانسته با مجموع ۳۱ اجرا و میزبانی از ۱۲ هزار و ۱۶۸مخاطب به فروشی معادل ۲ میلیارد و ۸۷۹ میلیون و ۱۴۵ هزار تومان دست پیدا کند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و هشتاد
 - شماره هشت هزار و چهارصد و هشتاد - ۱۷ خرداد ۱۴۰۳