‍‍‍ چرا روشنفکران بدرقه میلیونی مردم از یک سیاستمدار را نادیده گرفتند؟

هنر ندیدن!

نادیده‌گرفتن مغرضانه یا عجز در فهم جامعه؟

هر سکوتی بجا و پسندیده نیست. از همین روست که «سکوت مذموم» را در کنار «سکوت ممدوح» می‌نشانند. این روزها سکوت روشنفکران و برخی از اهالی‌نظر در تحلیل، توصیف و تبیین پدیده کم‌نظیری چون حضور باشکوه مردم در مراسم تشییع شهید آیت‌الله رئیسی و یارانش، از سکوت‌های مذمومی است که مورد نقد محافل فکری و فرهنگی و اعتراض بسیاری از اهالی اندیشه قرار گرفته است که چرا تاکنون تحلیلی درخور عظمت این پدیده را از برخی جامعه‌شناسان، ندیده‌ایم.

امیرعلی حجت‌پناه
دانش‌آموخته جامعه‌شناسی سیاسی

جماعت جامعه‌نشناسان!
همه ما می‌توانیم یک لیست بلندبالا از اتفاق‌های کم‌اهمیت و ناچیزی تهیه کنیم که ماه‌ها و بلکه سال‌ها موضوع بحث و نشست و تحلیل محافل روشنفکری شده است اما همین جماعت، گاه چشم بر واقعیت‌های عظیمی بستند؛ چنانکه همه را متعجب از این برخورد دوگانه کرده است؛ چطور می‌شود تجمع‌های چند صد نفری را دید و آن را مبنای تحلیل یک جامعه و یک ملت قرار داد و با یک جامعه‌آماری قلیل به «فروپاشی اجتماعی» و «مرگ امر سیاسی در ایران» حکم ‌داد و پیرامون آن کلی نظریه‌پردازی و فلسفه‌سازی کرد؛ اما حضور میلیونی مردم در تشییع آیت‌الله رئیسی و شکوه مردم در مراسم تشییع شهید حاج‌ قاسم سلیمانی یا شرکت میلیونی مردم در راهپیمایی 22 بهمن سال 1401 را نادیده گرفت و در تحلیل و تبیین این وفاق ملی و سرمایه‌اجتماعی عظیم، سکوت کرد.
این سکوت‌های ناموجه اهالی‌ نظر را چطور باید خوانش و تعبیر کرد؟ آیا این نادیده‌گرفتن‌ها و این انکارها را باید پای عجزشان از فهم جامعه گذاشت یا اینکه غرق شدن در نظریه‌های غربی و وارداتی آنان را به ساحتی وابسته و ارادتمند کرده است که بدل به جامعه‌نشناسانی شده‌اند که حجابی بر واقعیت‌های جامعه‌ می‌کشند!
 
هنر ندیدن نواندیشان
این سکوت ناموجه روشنفکران و برخی جامعه‌شناسان و تحلیلگران علوم‌سیاسی در قبال حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع شهدای خدمت در شهر‌های مختلف، این روزها بسیار مورد تحلیل نخبگان متعهد ما قرار گرفته است. از جمله دکتر علیرضا زادبر، دکترای علم سیاست و تحلیلگر تاریخ سیاسی معاصر ایران در صفحه شخصی خود از «هنر ندیدن» نواندیشان و روشنفکران نوشت: «شما می‌توانید این جمعیت را ببینید ولی خودتان را به ندیدن بزنید.
هنر است دیگر، هنری که تحلیلگران، روشنفکران، نواندیشان و برخی از جامعه‌شناسان ما دارند. هنرِ ندیدن!» او درباره پدیده‌ای به نام «جمعیت» در تاریخ سیاسی ایران می‌گوید: بزرگ ترین تشییع پیکرهای تاریخ معاصر ایران تعلق دارد به مراجع دینی آیت‌الله بروجردی، حائری، امام خمینی(ره) و آقای بهجت؛ اما شهید رئیسی مرجع یا رهبر دینی نبود و یک کارگزار و سیاستمدار معنویت‌گرا بود. بدرقه میلیونی مردم از یک سیاستمدار، پدیده‌ای قابل مطالعه برای اصحاب اندیشه است.
 مخالف‌خوانی روشنفکران
همین سکوت‌های نابجا در بزنگاه‌های تاریخی است که رویکرد مخالف خوانی روشنفکران و برخی جامعه‌شناسان را برای ملت ایران نمایان می‌کند. همین سکوت و بی‌تفاوتی در قبال پدیده‌های عظیم مردمی است که گفته می‌شود علوم‌اجتماعی در ایران از مردم و جامعه منفک شده است. وقتی «دین» به عنوان عمده‌ترین عامل هویت‌بخش جامعه ایران و مهم‌ترین شاخصه فرهنگی ایرانیان، از چهارچوب تحلیلی بسیاری از جامعه‌شناسان ما بیرون می‌ماند چنین رویکردها و خطاهای تحلیلی هم، دور از انتظار نیست.
اگر دغدغه روشنفکران و جامعه‌شناسان ما شناخت جامعه برای حل مسائل مردم بود؛ قاعدتاً نباید این پدیده عظیم مردمی از نظرشان می‌افتاد. اما برج‌عاج‌نشینی برخی اصحاب علوم‌اجتماعی و محصور کردن خود در دانشگاه و مشغول شدن به مقاله‌نویسی، آسیبی را به جامعه روشنفکری و برخی تحلیلگران اجتماعی ما وارد کرده که آنان را از بطن جامعه دور کرده است. دکتر جواد نظری مقدم استاد جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان درباره این بیماری که گریبانگیر قشری از جامعه‌شناسان ما شده است در صفحه شخصی خود می‌نویسد: «محققان حوزه علوم‌اجتماعی در ایران مدتهاست که به بیماری سختی دچارند و آن هم نافهمی عمیق از انسان و جامعه ایرانی است. لذا بدون توجه به واقعیت و تجربه‌زیسته جامعه ایرانی و تنها با اتکا بر نظریه‌هایی که ریشه در نظام معرفتی و اندیشه‌ای غرب دارد به دنبال توصیف و تحلیل جامعه ایرانی با تحمیل نظریه بر واقعیت جامعه ما هستند.» او معتقد است عمق این نافهمی جامعه‌نشناسی وقتی بهتر قابل لمس می‌شود که حضور چشمگیر و میلیونی مردم در حرکت‌های جمعی مثل راهپیمایی اربعین یا تشییع پیکر شهید سردار سلیمانی و شهید آیت‌الله رئیسی را شاهد هستیم: «چنین مشارکت‌های مردمی همه معادلات و محاسبات محققان دانشگاهی را به هم می‌زند و تحلیل‌های به ظاهر علمی و جامعه‌شناسانه که غالباً دلالت بر کمرنگ شدن دین و دینداری در جامعه و شکاف عمیق میان دولت و ملت دارد را با تردید و چالشی عمیق روبه‌رو می‌کند. به همین خاطر است که محققان علوم‌اجتماعی در دانشگاه‌ها اساساً به سراغ تحلیل پدیده اربعین نمی‌روند و یا سکوت اختیار می‌کنند چون قادر به درک این پدیده نیستند.»
او معتقد است چنین پدیده‌های عظیم اجتماعی، چون جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان ما را با چالش‌های عمیق نظری و معرفتی دچار می‌کند، بنابراین ترجیح می‌دهند یا به آن فکر نکنند و یا آن را ناچیز و بی‌‌اهمیت جلوه دهند.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و هفتاد و هفت
 - شماره هشت هزار و چهارصد و هفتاد و هفت - ۱۲ خرداد ۱۴۰۳