از نمایشگاه 1981 فرانکفورت تا نمایشگاه 1403 تهران
محمدمهدی اسلامی
سرپرست انتشارات مؤسسه ایران
دو سال پس از 18 آبان 1368 و فروریختن دیوار برلین -که نمادی از پایان «جنگ سرد» تلقی شده بود- «قانون اسناد اشتازی» در آلمان فدرال به تصویب رسید. وزارت امنیت موسوم به اشتازی، سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی بود که مرکزش در برلین شرقی قرار داشت و بر اساس قانون جدید، بسیاری از اسناد آن به دست اندیشکده «وودرو ویلسون» افتاد؛ اندیشکدهای دولتی به یاد بیستوهشتمین رئیسجمهور امریکا که رویکردی پژوهشی برای تقویت خط مشی دولتمردان امریکا دارد.
در میان اسناد این مرکز، رازهای بسیاری از واقعیت ابزارهای جنگ نرم فاش شده است؛ از آن جمله سندی است که رئیس سازمان اطلاعات خارجی لهستان نکاتی را در مورد استفاده از کتابفروشی لهستانی مستقر در پاریس توسط مرکز ادبی بینالمللی تحت حمایت سیا به مقامات ارشد کشورش گزارش داده است. از جمله آنکه در پاییز 1360، درست پس از نمایشگاه کتاب فرانکفورت، مأموری به نام جورج میندن که «تقریباً شصت سال سن دارد و به خوبی فرانسوی صحبت میکند، برای نخستینبار در کتابفروشی ظاهر میشود» و با نمایندگان ناشران مستقل دیدار کرده و به برخی از آنها با خرید تعدادی کتاب ادبی با زمینه سیاسی و اجتماعی همسو با امریکا کمک میکند. در ادامه نیز تا بهمن سال 1362، زمانی که گزارش تهیه شده، روند این اقدامات بیان شده است. شاید چنین تلقی شود که اقدام به انتشار عمومی این اسناد که افشاگر اسرار اطلاعاتی در چگونگی برخورد با دشمن است، آن هم از سوی یک اندیشکده دولتی امریکا که به اسناد بلوک شرق دست یافته، اقدامی ناقض مصلحت است. اما سیاستمداران امروز، نگاه متفاوتی دارند. این روزها در جنگ اوکراین، غزه و... بارها شاهد بودهایم نه تنها فاصله انتشار سی ساله اسناد نقض میشود که حتی با درز دادن اطلاعات به صورت لحظهای به رسانهها از سوی دستگاههای امنیتی مواجه هستیم؛ اقدامی که از نمایش اشراف اطلاعاتی به مثابه یک سلاح یا ابزار قدرت استفاده میکند. این رویکرد جدید در غرب، البته با ابعادی وسیعتر، روشی دیرین در اندیشه امام خمینی(ره) بوده است. امام «آگاهسازی عمومی» را سلاح پیش برنده نهضت خود قرار داده بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بارها با توصیه به محرم تلقی کردن مردم و بیان رخدادهای مهمی همچون کمبود کالاهای اساسی، کمبود نیرو در جبهه جنگ، واقعه مشهور به «مک فارلین»، «عدم صلاحیت منتظری» و... پیوستگی عمیق و وثیق با مردم را رمز قدرت انقلاب اسلامی قرار داده بود. از این رو دسترسی به اطلاعات بسیاری از حوادث در اطلاعات آشکار چنان است که با تورق مطبوعات و رصد رسانههای وقت، رخدادنگاری از پروندههای جاسوسی مهم نیز دشوار نیست. اما با این وصف، کاستی در تاریخنگاری انقلاب اسلامی حتی در وقایع مهمی همچون تسخیر لانه جاسوسی، ابعاد تروریستی سازمان منافقین و عملیاتهای تروریستی آنها همچون به شهادت رساندن شهید بهشتی و 72 تن از مسئولان ارشد انقلاب اسلامی و... امر را بدانجا رساند که عرصه برای نگاتیو نشان دادن سیاه و سفیدهای سده گذشته برای رسانههای ضدایرانی و دارای بودجه رسمی از دشمن مهیا گشت و تا آنجا پیش رفت که در روایت واژگونه از این تونل زمانی که «ایران» از آن عبور کرده است، تروریستهایی خشنتر از داعش، از مظلومیت خود مرثیه خواندند. طبعاً بخشی از «جهاد تبیین» که از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی واجبی فوری و قطعی اعلام شد، تشریح واقعیات همین فرازهای تاریخی است. اما دستگاههای مختلفی که با بودجه متعین برای تاریخنگاری انتظار میرفت عملکردی «جهادی» داشته باشند، همچنان به روند کمثمر گذشته ادامه دادند. در این میان، «انتشارات ایران» در دو سال گذشته تلاش کرده است با انتشار حدود 200 عنوان کتاب و مجلات تخصصی که بخش عمده آن ذیل مأموریت «جهاد تبیین» تعریف شده است، در حد مقدورات محدود خود این کاستی را جبران نماید. دهها عنوان کتاب هم اینک در پیشخوان انتشارات موجود است که از ناگفتههای متکی بر اسناد و تاریخ شفاهی دهه شصت تا تحلیلهای کارشناسان گوناگون از التهابات پاییز 1401 را در معرض انتخاب مخاطب قرار داده است. حلقه مفقود در این جهاد، رساندن این صدا به گوش مخاطبانی است که در فقدان شبکه توزیع کتاب، نتوانستهایم محصول مجاهدت خود را به دست آنها برسانیم. امید که فرصت «نمایشگاه کتاب» و حمایت ویژه شما برای تبلیغ این آثار، این نقص عملکرد ما را بکاهد.