موسیقی، پژواک حق(9)

محسن نفر آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده

اگر علم داشته باشی که در اثر بی‌نظافتی، مریض، آلوده و حتی منفور می‌شوی، به علمت که به نظافت سفارش بلکه دستور می‌دهد، عمل می‌کنی!
پس علم، دستور هم می‌دهد! آیا علم، جهت اطلاع است یا جهت دستور؟! آیا از اطلاع و آگاهی، جبر و اجبار بیرون می‌آید یا علم و آگاهی، یک امر خنثی و بی‌تفاوت است؟! اگر خنثی است، چرا باید کسب شود؟! علمی که به کار نیاید، چه فایده و حاصلی دارد؟! معلوم است که بعضی علوم بکار می‌آید. زیرا رفاه و ترقی و تمشیت امور و راحتی زندگی وابسته به آنهاست. شاید اینها علوم مفید باشند. مفید برای زندگی و امور دنیوی! بعضی علوم هم بکار می‌آیند ولی برای نابودی بشر، طبیعت، موجودات و حیات و محیط. اینها هم علوم مضرهستند و برای زیست و زندگی، مخرب و مهلک. علوم خنثی، کدامند؟! علومی که نه برای زیست و زندگی مفیدند و نه مضر! شاید تقسیم‌بندی علم به مفید و مضر، کفایت کند وعلوم خنثی درنهایت، علوم مضرمحسوب شوند. زیرا علم و آگاهی، معلول ضرورت‌ها و اولویت‌هایی است که جبرها و نیازهای زندگی، پرداختن و کسب آنها را لازم کرده است. به تعبیری دیگر، علم، معلول نیازها و واکنشی برای رفع آنها و خروج از مشکلات چیره بر زیست و زندگی انسان‌هاست. یعنی پرداختن به آن در اولویت فعالیت‌های بشری است. از آن جهت که همواره کمبود‌ها و کاستی‌ها و مشکلات، بشر را در خود و به خود پیچیده، کسب علم، از اولویت‌های ضروری انسان برای رفع آنهاست. علمی که کسبش ضروری و تحصیلش دراولویت است، علم مفید و نافع است. زیرا وجودش برای زندگی و زیست بشر و موجودات منفعت دارد. البته علم نافع، ناظر به منفعت برای موجود و وجود است. این علم، حتی شریف و مستحسن است. زیرا هستی از پی آن، رونق و جان تازه می‌گیرد. اما اگر علم برای انسان مفید باشد ولی محیط و موجودات دیگر را تهدید کند، این علم شریف نیست. زیرا فقط حاوی نفع مادی و مخصوص برای بشر است و این منفعت، کوتاه مدت است و در بازه طولانی، برای او هم مضر می‌شود و اصلاً مگر می‌شود علمی برای محیط و موجودات مضر و فقط برای انسان، مفید و نافع باشد؟ مگرانسان از زنجیره سایر موجودات و محیط غیبت دارد که ضرر آنها، ضرر این نباشد؟! پس همه علوم، یا نافعند و یا مضر. بنابر توضیح و تعلیل فوق! حال، علم خنثی چیست؟ اتلاف وقت برای هر آنچه اهداف محیط و زیست را تأمین و تضمین نکند، علم خنثی است. مثلاً پرداختن به وضعیت کواکب و انجم، در حدی که اوقات مفید آدمی، برای ارتقای سطح مادی و معنوی ضایع شود، علم خنثی است. یعنی اول بی‌فایده و سپس خنثی. ممکن است در بادی امر، ضرری به کسی وارد نکند ولی حائز هیچ منفعت و فایدتی هم نیست و البته خنثی‌ها، منجر به ضرر هستند. زیرا اتلاف وقت برای کار بی فایده، خود مترتب بر ضرراست و از نگاهی، هیچ سرمایه‌ای بزرگتر و بالاتر از وقت و عمر نیست که در مظان بی‌فایدتی قرار گیرد و مشمول منفعت نباشد. از کف دادن چنین سرمایه غیرقابل جبرانی، بزرگترین ضرر است. خسران مبین!
گاهی، علم‌های مفید، خود مضرند. یعنی چه؟ این چه سخنی است؟! مفید برای دنیا و مضر برای آخرت! از همین‌جا شکاف میان علم و دین، به‌خصوص در غرب پس از رنسانس، هویدا می‌شود. شاید خدمات ناخواسته قرون وسطای مسیحی به غرب قبل از رنسانس، این باشد که منع اجازه پرداختن به علوم دنیایی، تهدید آخرت و عاقبت بشر را مهیا نمی‌کرده است. اگرچه هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست! پس آموزه‌های دینی، بسیاری از علوم را مضر و خنثی می‌داند. همچنین مشاغل و مکاسب مربوط به آنها را! زیرا مگر می‌شود شغل و کسبی باشد، علم و آگاهی مربوط به آن نباشد؟ این علم و آگاهی بوده است که منجر به شغل و حرفه‌ای شده است.
پس در آموزه‌های دینی، علوم یا مفیدند و یا مضر. علم خنثایی نداریم. زیرا صرف عمر، برای علم و آگاهی‌هایی است که یا مفید به حال بشر، یا مضر به حال او است و از همینجا، پیشرفت غرب، پس از رنسانس، محسوس می‌شود. زیرا از آن موقع خود را از قید و حصار دین خلاص کرد و منفعت را به منفعت در زیست و محیط محدود کرد و عمر را بستری برای آرامش و راحتی در سایه تسلط به طبیعت و سرمایه‌هایش، مشروط به علم، دانست. علم آزاد. آزاد از سفارشات، توصیه‌ها و ثواب و عقاب دین! علم افسار گسیخته، دیگر حد و مرزی درمقابل خود نمی‌بیند و در مقام نقشه و راهنما، بلکه دستورالعمل تسلط بر زیست و محیط، نهایت خدمات را به بشر طماع و سیری‌ناپذیر، می‌نماید. این علم که آزاد از دستورات و سفارشات دین است، مجبور به انسان و اطاعت از او شده و بی‌حد و مرز در خدمت و مصروف و مقید به او است.
علم، از ایمان دینی، به ایمان دنیوی، متنزل و متبدل و بازوی قدرتمند آن است. علمی که جبر دنیا بر سر آن است و از حصار آن، رها نمی‌شود. اصلاً علم چیست؟ مطلق آگاهی و دانایی. آگاهی به چه؟ بحث شد. اولویت‌ها و غیر آن. اگر به اولویت‌های بشر باشد، علم نافع و اگر نه، علم خنثی و در حالی‌که تأمین اولویت‌ها نباشد، علم مضر است. خواه مستقیم و خواه غیرمستقیم! چرا با ایمان خلط می‌شود؟ زیرا جبری که برآن سایه می‌اندازد، آن را به ایمان تبدیل می‌کند. یعنی چه؟ اگرشما به اینکه میخ یا هر رسانای دیگری را در مجاورت برق و جریان الکتریسیته قرار دهید، چه رخ می‌دهد، مطمئن باشید، به چنین علمی، ایمان نمی‌گویید؟ ایمان دارید که میخ یا رسانای دیگر در برخورد با برق و جریان الکتریسیته، اتصال و آتش و فاجعه به بار می‌آورد.
این اطلاع، علم تنها نیست. علمی است که مخدوش ناپذیراست. علم قطعی است. یعنی یک حتمیت و قطعیت تردیدناپذیر در آن است. حتمیت و قطعیت، به غیر جبر است؟ ایمان چیست؟ علم حتمی. علم حتمی و قطعی، خلاف‌ناپذیر است و چنین علمی، موجب اطاعت و تبعیت است و ایمان، تبعیت از علم قطعی و حتمی است. بگو ما به چشم دیدیم که میخ در سوراخ برق، موجب اتصال و
برق گرفتگی و فاجعه شد. اما ندیدیم که اخبار مذهبی مانند، قیامت، صراط، حساب و کتاب و... رخ داده باشد تا مانند علم به برق و... به آن علم حتمی داشته باشیم؟! اخبار مذهبی، به اصطلاح پوزیتویست‌ها، تجربه‌پذیرنیستند. اصلاً آنها اخبار و اطلاعات مربوط به دنیا نیستند که تجربه‌پذیر باشند و خاصیت تکرار در آنها نیست! یعنی مرتب و متوالی قیامت نمی‌شود و متوالیاً از روی پل صراط عبور نمی‌کنیم که هربار تجربه بار قبل تأیید و یا تکذیب شود. به اصطلاح، تجربه‌پذیر نیستند!

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و چهل و پنج
 - شماره هشت هزار و چهارصد و چهل و پنج - ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳