در سالگرد درگذشت دکتر عماد افروغ «سیاستهای فرهنگی کشور» نقد و بررسی شد
حلقه مفقوده سیاستگذاری فرهنگی
دکتر عماد افروغ در میان اهالی فکر بهعنوان اندیشمندی شناخته میشود که همواره دغدغهمند فرهنگ و اعتلای آن بود؛ حتی زمانی که بهعنوان نماینده مجلس، وارد میدان سیاست شد باز جانب فرهنگ را گرفت و در مقام رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم، برای ارتقای فرهنگ جامعه تلاش کرد. به پاس تلاشهای او، دبیرخانه جایزه زندهیاد دکتر عماد افروغ (ویژه نقد و سیاستگذاری فرهنگی) در نخستین سالگرد درگذشت او، سلسله نشستهایی را با عنوان «نقد و بررسی گفتمان و سیاست فرهنگی دولت» در محل پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار کرد که دکتر مصطفی زالی، استادیار فلسفه دانشگاه تهران، از جمله سخنرانان این هماندیشی بود.
مهرانه صبری
خبرنگار
آیا واقعاً «فرهنگ» اولویت سیاستگذاران ما نیست؟
دکتر مصطفی زالی، استاد فلسفه و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، در مقام ارزیابی کلی سیاستگذاری فرهنگی ما بعد از انقلاب اسلامی گفت: «حاکمیت ما از اول انقلاب اسلامی به مقوله فرهنگ بسیار حساس بوده است و متعاقب آن، تمامی دولتها عناصری از اثرگذاری بر فضای فرهنگی را داشتهاند. پدیده «انقلاب فرهنگی» خود گویای این است که ما حاضر هستیم در عرصه فرهنگ، سختترین هزینهها را بدهیم. اما ضعف ما آنجا بود که گاه به دلیل کمتجربگی بهترین ابزارها را برای تحقق سیاستهای فرهنگیمان بهکار نگرفتیم.» بنابراین او این سخن پرتکرار برخی اهالی اندیشه را نقد کرد که میگویند: «بعد از انقلاب، فرهنگ در دولتهای ما اولویت نبوده است و همواره به فرهنگ در کنار سیاست و اقتصاد نگریسته شده و به این اعتبار فرهنگ در حاشیه قرار گرفته است.»
زالی معتقد است فرهنگ اولویت و مورد توجه سیاستگذاران ما بوده است اما بیتجربگی ما در برخی حوزههای فرهنگی، نتیجه مطلوب را برای ما حاصل نکرده است: «دو مسأله در سیاستهای فرهنگی بعد از انقلاب برجسته است: نخست اینکه تأثیر عوامل نهادی غیرفرهنگی بر فرهنگ را نادیده گرفتهایم. دوم اینکه برای رسیدن به فضیلتهای اخلاقی و دینی در جامعه ابزارهای درستی را بهکار نگرفتیم.»
ترویج فرهنگ مصرف و تأثیرش بر سبک زندگی
دکتر زالی برای تبیین بحث خود سعی کرد در 4 محور به آسیبشناسی سیاستهای فرهنگی جامعه ما بپردازد. او نخستین مشکل را به نادیدهگرفتن تأثیر عوامل نهادی در مناسبات فرهنگی و اخلاق جمعی نسبت داد و در توضیح بحث خود اینگونه مثال آورد که «ما به مناسبات مصرف و تأثیرش بر فرهنگ توجه نکردیم. «اقتصادِ مالسازی» سبک زندگی خاصی را در جامعه ما رواج داده است و ما به این مناسبات بیتوجه بودیم به همین دلیل اکنون تعداد مالهای تهران بسیار بیشتر از ظرفیت یک شهر هشت میلیون نفری است. نوع شیوه تولید و نوع شیوه توزیع، سبک زندگی خاصی را به دنبال میآورد که این امر مورد غفلت ما واقع شده است. این از مهمترین عوامل ناکامی ما در پارهای از سیاستهای فرهنگی است.»
تأثیر اقتصاد بر فرهنگ جمعی
یکی از نکات مهمی که دکتر زالی در سخنرانی خود متذکر شد تأثیر اقتصاد بر شکلگیری رفتار جمعی و تشخص فرهنگی یک جامعه است. او این تأثیر و تأثر را اینگونه به توضیح نشست: «تورم، انسانها را در بلندمدت، به رفتارهای کوتاهمدت سوق میدهد و جامعه را به سمت افزونطلبی میبرد. در این وضعیت، تولید از رونق میافتد و فرهنگ دلالی جای فرهنگ کار را میگیرد. بیانضباطی در اقتصاد باعث شکلگیری فرهنگ کار غیرمولد میشود. متعاقب اینها، ما به قدر لازم به تأثیرات اقتصاد بر شخصیت افراد و فرهنگ جمعی توجه نکردیم. در واقع بیتوجهی ما به تأثیر عوامل اقتصادی بر شکلگیری رفتار فرهنگی، حلقه مفقوده سیاستگذاری فرهنگی ماست.»
به قول هگل انسانها متأثر از نهادهایی هستند که در آن زندگی میکنند و متناسب با این نهادها، یک نوع رفتار در آنها نهادینه میشود. «اقتصاد» هم یکی از این نهادهایی است که بر شکلگیری رفتار فرهنگی و جمعی ما تأثیرگذار است. بنابراین سیاستگذاران فرهنگی ما هم باید این مؤلفه را در معادلات راهبردی خود لحاظ کنند.
راهبردهای درست را گاه با ابزارهای نادرست اعمال کرده ایم
دکتر زالی دومین آسیبی که در سیاستگذاری فرهنگی ما شناسایی کرد به «نوع اعمال راهبردهای فرهنگی» ما مربوط میشد. او معتقد است ما ایدهها و راهبردهای درست فرهنگیمان را گاه به شیوههای نادرست اعمال میکنیم و اینگونه مثال آورد که «جذب نیروهای متعهد» یک راهبرد درست است که ما آن را در قالب یکسری گزینشهایی اجرا کردهایم که همه معترفیم نتیجه مورد انتظار را برای ما نداشته است. اینچنین است که یک ایده خوب با اعمال یک سیاست نسنجیده به ضد خودش بدل میشود.
ترویج ارزشهای فرهنگی بدون بسترسازیهای لازم
از نظر دکتر زالی آسیب سوم به این نکته برمیگردد که ما پارهای از ارزشهای فرهنگی و دینی را بدون بسترسازیهای نهادی لازم ترویج کردهایم و تضمینهای نهادی لازم را مدنظر نگرفتیم. او در مقام مثال، به اجرای فرهنگ امربه معروف و نهی ازمنکر اشاره کرد و گفت: «نمونه بارز آن امر به معروف و نهی از منکر بهعنوان یکی از مهمترین ارزشهای فرهنگی جامعه ماست.
باید بسنجیم که در قوانین ما به لحاظ گفتمانی و قانونی چقدر از این ارزش حمایت میشود. مسأله امر به معروف تنها به یک منکر خاص منحصر نمیشود.
ما نسبت به این ارزشها گشودگی لازم حقوقی و عرفی را نداشتهایم.»
«ظرافتهای فرهنگی» را باید در اجرای سیاستها لحاظ کنیم
آسیب چهارمی که دکتر زالی معرفی کرد به ظرافت تصمیمهای فرهنگی مربوط میشد. او گفت که «گاه ما چون در عرصه سیاستگذاری فرهنگی تجربه لازم را نداشتهایم و ظرافتهای عرصه فرهنگ را نادیده گرفتهایم بنابراین تصمیمها و سیاستهای فرهنگی ما زمخت اجرا و اعمال شد و متعاقب آن نتیجه مورد انتظار را هم در برخی سیاستگذاریهای فرهنگیمان نگرفتهایم.»
در واقع او در کنار «تصمیمهای درست فرهنگی»، به «اجرای ظریف سیاستهای فرهنگی» تأکید گذاشت و به قول خود او ما در اعمال برخی از سیاستهایمان «زمخت و گلدرشت» عمل کردهایم و این باعث شده که در میدان عمل نتیجه عکس بگیریم یا به قدر لازم نتیجه نگیریم.
برش
اقتصاد چطور فرهنگ جامعه را متأثر از خود میکند؟
ما به قدر لازم به تأثیرات اقتصاد بر شخصیت افراد و فرهنگ جمعی توجه نکردیم. در واقع بیتوجهی ما به تأثیر عوامل اقتصادی بر شکلگیری رفتار فرهنگی، حلقه مفقوده سیاستگذاری فرهنگی ماست. به قول هگل انسانها متأثر از نهادهایی هستند که در آن زندگی میکنند و متناسب با این نهادها، یک نوع رفتار در آنها نهادینه میشود. «اقتصاد» هم یکی از این نهادهایی است که میتواند بر شکلگیری رفتار فرهنگی و جمعی ما تأثیرگذار باشد بنابراین این تأثیر و تأثر باید مورد تأمل سیاستگذاران فرهنگی ما قرار گیرد.