میلاد عرفانپور
شاعر
در این مصاف آذرخش غیرت به قلب انصاف مردهها زد
به کوری چشم خودفروشان و سجده بر غرب بردهها زد
چو اژدههایی است هفت سر؟ نه گریخت صهیون بیپدر
نه در آتش انتقام ما سوخت داغ ذلت به گردهها زد
دوباره این غیرت مجسم، سپاه تهرانیِ مقدم
کشیده بر گوش ننگ تصمیم را غنیمت شمردهها زد
به رعد و زلزال مرگبارش به تیر سجّیل و ذوالفقارش
مجال افعی شدن نداد و به گردن مارخوردهها زد
در این شب بیکران، شگفتا سپیده غیرت شهیدان
ببین چه بیدارباش سختی به خیمه خواب بردهها زد